کارگاه «ایده، پژوهش، کارگردانی» با تدریس «رهبر قنبری»، امروز چهارشنبه، ۲۰ بهمن در حاشیه دوازدهمین جشنواره فیلم فجر اصفهان، در محل پردیس سینمایی اصفهان سیتیسنتر اصفهان برگزار شد.
مدرس این کارگاه گفت: هر روز ایدههایی به ذهن بشر خطور میکند که متفکرین این ایدهها را به انواع مختلف تقسیم کردهاند، اما باید هشیار بود که هر ایده متناسب با نوع خود، کجا مناسب است و به کار میآید؛ ایده سینما باید مختص خود سینما باشد.
وی در تفهیم این موضوع افزود: شاید ریاضیات در حل معادلات شیمیایی بکار بیاید، ولی در ترکیب دو مایع، ایدههای ریاضی بیشتر از حجم عددی مایعات برای اختلاط، جوابگو نیست؛ براساس همین مثال، در سینما هم ایدههایی به کار ما میآید که قابلیت نمایش و درام شدن را داشته باشد.
قنبری معتقد است: سینما از سایر هنرها چیزی به عاریه گرفته و بیشترین وام خود را از هنر نمایش و تئاتر دریافت کرده است و بنابر همین اعتقاد، سینما میتواند ایدههای تئاتری را برگزیند و یا بهبود بخشد و در قالب آنها تولیداتی داشته باشد.
این کارگردان مستندساز، ایدههای سینمایی را شامل چهار دسته دانست و افزود: اولین ایده موجود در سینما «ناظر، نظر کننده» است؛ نتیجه پرورش این ایده، یک خلق خوشبینانه مبتنی بر حق یا ناظرمتعال است، مفاهیمی مثل «عدالت مردنی نیست»، «شرافت مردنی نیست»، «بیگناه تا پای دار میرود ولی سرش بر دار نمیرود»، و اثبات مضامین اخلاقی «نجابت»، «دلاوری» و... از جمله مقاصد محوریت این ایدهها در سینما است. در فیلمهایی با محوریت این ایده، مخاطب همیشه احساس آرامش و خشنودی میکند، مثل عاشقانههای سینمایی که پایان خوب و خوشی دارند.
وی ایده دوم را «ناقض متناظر هم؛ دو گروه متخاصم و متعال» خواند و توضیح داد: فیلمهای مبتنی بر ایده متناظر، برنده و بازنده مشخص نیست و مخاطب در نهایت خودش باید تصمیم بگیرد که گروههای حاضر در فیلم، چه دستاوردی داشتند؛ مشابه «طعم گیلاس» کیارستمی و یا «درباره الی» اصغر فرهادی. پایان باز در سینما، یکی از خروجیهای این نوع ایده سینمایی است.
قنبری سومین ایده را «ایدههای چندسویه؛ ایدههای کنایی، تلمیح، تمثیل، متلکپرانی و...» دانست و بیان کرد: این ایده، پیچیدهترین ایدهها هستند و اگر مثالی برای آنها لازم باشد، طنزهای تلخ چارلی چاپلین، سفرسنگ مسعود کیمیایی و در کل مجموعه فیلمهای تحلیلی-کنایی نمونههای بارز این ایده سینمایی هستند.
ایده چهارم، بنابر گفتههای کارگردان و نویسنده فیلم «پرنده باز کوچک»، «ایدههای پژوهشگرانه» است که به بیان خودش «ایدههایی عالمانه» هستند؛ ایدههایی که حد فاصل سینمای داستانی و سینمای مستند هستند و حاصل سینمای تکنیکال مدرن به حساب میآیند.
منظرگاه این ایدهها چیست؟
قنبری تمامی ایدهها را قائل به «صحبت» یا «موضوع» دانسته و افزود: موضوع داستانی، حامل میخواهد و حامل، همان کاراکتر است، هدف اوج و نهایت این فرآیند است و موانع رسیدن به هدف همان فیلم است؛ به عبارت دیگر شخصیت برای به نتیجه(هدف) رسیدن باید به مانع برخورد کند، وگرنه داستان پیش نمیآید! و این مجموعه، کلیت «فیلمنامه» است.
کارگردان فیلم سینمایی «روییدن در باد» تاکید کرد: باید ایدههایی را انتخاب کنیم که به درد سینما و نمایش بخورد؛ ایدههایی که قابلیتهای درام شدن، همهگیری (اکثریت اجتماع احساس مشارکت در آن داشته باشند) و نمایشی (همه کس برای خودش داستانی دارد باید بتوان به هر روی آن را نمایش داد) داشته باشند.
وی اظهار کرد: بعضی از ایدهها، با اینکه زنده و حقیقت جاری اجتماع هستند، اما مناسب سینما نیستند، یا اگر هم به هر زحمتی ایجاد شوند، در نهایت کارکرد خوب و قابل ملاحظهای ندارند و شاید آن ایده، در دنیای نوشتار و در قالب یک شعر یا مقاله، گویایی بیشتری پیدا میکرد، این ایدهها درام نیستند و حتما باید برای این ایده مقاله نوشت یا شعر گفت، نه فیلم ساخت.
در بخش دیگر این کارگاه، قنبری در باب پژوهش در سینما گفت: گاهی فیلمهای مستندی تولید میشوند که بسیار قدرتمند و داستانی هستند، مثل آیینههای غبار گرفته که نمونه موفقی بوده است.
کارگردان مستند «بر توسن خیال» شیوههای پژوهش را تلاشهای کتابخانهای، میدانی؛ مصاحبه یا جستوجو محور، رسانهای و براساس علوم برشمرد و افزود: وقتی «ذهن، هوش و درایت» را بر «حق» اقامه میکنیم، فرق ندارد مستند میسازیم یا فیلم داستانی؛ فقط تفاوت در این است که فیلم داستانی، بیانگر ماجرای تماما پیگیری شده است و در یک محیط دست ساز و با شرایط بازسازی شده ثبت میشود. این در حالی است که در مستند، وقتی همه اسناد و انسانها حاضر هستند، فیلم را در شرایط حقیقی و منحصر به فردش ثبت میکنیم.
وی تفاوت دیگر را در روش پژوهش پیش از فیلم عنوان و اظهار کرد: فیلم داستانی مطلقا با چهار روش تحقیق به نتیجه میرسد، حال آنکه پژوهش نفسانی، درونی و خودی هم افزون بر روشهای گفته شده، در ساخت یک مستند دخیل میشود.
قنبری با اشاره به «گونههای مختلف پژوهش در مستند»، پیشنهاد کرد که کارآموزان حرفه فیلمسازی، در کار خود ابتدا موضوع مورد نظر را به لحاظ علمی، سپس سینمایی و بعد تکنیکی پژوهش کنند و در این راستا تاکید کرد که سوالات و نتایج بکار برده در فیلم، نباید مبین چیزی باشد که به عینه در فیلم قابل رویتاند و لازم است به سبب نمایش وجوه مخفی و البته مورد نظر کارگردان، دکوپاژ هر فیلم با هوشمندی اعمال شود و ناگفتنیها را تصویر کند.
کارگردان فیلم سینمایی «فصل بلوغ» سینما را امری از پیش فکر و تعیین شده قلمداد کرد و ضمن ارائه آموزشهای تخصصی در دکوپاژنویسی و کارگردانی، در ادامه این کارگاه گفت: بعد از اینکه تصمیم گرفته شد که فیلم داستانی یا مستند ساخته شود، وقت زیبایی شناسی تصویر است به معنی برگزیدن هر چیز که زیبنده است و به فیلم میآید.
وی نقشه یا برنامه راه برای ساخت یک فیلم را شرط اصلی موفقیت دانست و با همین توضیحات کارگاه «ایده، پژوهش، کارگردانی» را به پایان رساند؛ این کارگاه در حاشیه دوازدهمین جشنواره فجر در اصفهان برگزار شده بود و هدفش توضیح تخصصی کارگردانی روند «رسیدنِ پدیدار به فیلم» بود.
انتهای پیام
نظرات