دکتر ادریس راموز در نشستی از سلسله نشستهای راهبردی با عنوان «رهیافت مردمشناختی به فرصتهای مشهد در عرصه دیپلماسی شهری» که در پژوهشکده ثامن مشهد برگزار شد، اظهار کرد: بعد از شکست شوروی در جنگ سرد با آمریکا و ایجاد نظم تک قطبی در جهان، مفهوم جهانیسازی شکل گرفت.
این پژوهشگر مطالعات فرهنگی و اجتماعی افزود: نظم تکقطبی یک نوع نوسازی مبتنی بر یک روایت از آینده است که ارتباطی با تاریخ و جغرافیای کشورهای دیگر ندارد. به دلیل گسست معنایی در نظم تکقطبی در دهههای گذشته، افول و زوال نظم تکقطبی و شکلگیری نظمهای چندقطبی را شاهد هستیم. تئوری آقای سوروکین در کتاب «پویایی اجتماعی و فرهنگی» این است که ما در صیرورت انتقال تاریخی از نظام آمریکایی به نظم چندقطبی هستیم اما به شرط مواسات با یک عامل بزرگ به اسم جنگ و در فرآیند این انتقال به کشورهای شرقی، کشورهایی صاحب تمدن خواهند بود که بتوانند مبتنی بر تاریخ و جغرافیای خودشان روایتی از آینده ایجاد کنند.
راموز در جواب این سوال که چرا امروزه رویکرد مردمشناسی در امر سیاستگذاری و دیپلماسی شهری اهمیت دارد بیان کرد: وجه اصلی ارتباط ما با این موضوع، پایین به بالا بودن الگوها در نظم جدید است یعنی هرچقدر الگوها و مکانهای خردتر مورد توجه قرار گیرند، چون انباشت تاریخی در آنجا بیشتر است، میتوانیم مبتنی بر آنها فرآیند توسعه را رقم بزنیم. رویکردهای مردمشناسی به دلیل پیوند با الگوهای تاریخی و میراثی میتواند در تعامل با وضعیت حال، مدلها و الگوهای خوبی را برای آینده در حوزههای مختلف ایجاد کند. دانش مردمشناسی میتواند ابزاری باشد برای فهم جوامع از خودشان، فهمی که جامعه ایران تا الان از خود دارد یک فهم شرقشناسانه است؛ یعنی بیشتر فهمی که ما از الگوها و تاریخ جامعه ایران داریم روایتی است که غربیها از شرق داشته اند؛ به همین دلیل احیای دانش مردمشناسی میتواند باعث بازاندیشی طرحوارههایی که از ایران و مشهد شکل گرفته، شود.
وی اضافه کرد: مهمترین رکن دانش مردمشناسی مبتنی بودن شناخت آن بر مقایسه است و عنصر تفاوت مهمترین رکن مسئلهشناسی آن است. با اهمیت پیدا کردن محیطهای کوچک در نظم جدید، دانش مردمشناسی هم اهمیت پیدا میکند. یکی دیگر از رکنهای مردمشناسی این است که مزیتهای رقابتی شهرها و جوامع را نسبت به شهرها و جوامع دیگر خلق میکند. مردمشناسی بهترین ابزار برای پیوند تاریخ با حال و ترسیم روایت آینده است.
این پژوهشگر مطالعات فرهنگی و اجتماعی عنوان کرد: یکی از ویژگیهای مردمشناسی خراسان و شهر مشهد آغازکنندگی آنهاست؛ یعنی خراسانیها آغازکنندههای خوبی هستند اما تمام کنندههای خوبی نیستند؛ به عنوان مثال فردوسی به عنوان حافظ و نگهبان زبان و ادبیات فارسی شروع کننده خوبی است اما در قرون بعدی حافظ و سعدی میتوانند استعلادهنده زبان و ادبیات فارسی باشند. در دوره معاصر نیز شریعتیها و مطهریها همه شروعکننده یک جریان فکری هستند که از شرق شروع میشود و میتواند در مرکز به تکامل برسد. خراسان همواره شروع کننده بوده و رابطه مکملی با شهرهایی مثل تهران، ری، فارس و حتی شهرهای جنوبی داشته است.
همواره حرکتهای خلاقانه را از شرق میبینیم
وی ابراز عقیده کرد: همواره حرکتهای خلاقانه را از شرق میبینیم. در خراسان بر اساس بحرانهایی که داشته افراد خلاق شکل میگرفتهاند. یکی از ویژگیهای دیگر مردمشناسی خراسان، تنوع قومی و مذهبی است. در شهری مثل مشهد که افراد زیادی با تنوع قومی و مذهبی در آن وجود دارند، گروههای همفرهنگ خیلی کم خودشان را به عنوان یک گروه همفرهنگ تعریف میکنند و بیشتر خود را مشهدی میدانند.
راموز اضافه کرد: ویژگی دیگر در خراسان عقلانیت انتقادی و ارتباطی آن است که به عنوان یک مولفه مردم شناسی مطرح میشود؛ به عنوان مثال در حکومت عباسیان کسانی که میخواستند حکومت را نقد کنند به خراسان پناه میآوردند. یکی دیگر از ویژگیهای مردم شناسی خراسان که در تعامل با ویژگیهای جغرافیایی آن شکل میگیرد، عقلانیت تجاری است که وجود جاده ابریشم در شکلگیری آن تاثیر زیادی داشته است. نظامهای اقتصادیای که در پیوند با امر دینی ما شکل میگیرد، نظامهای اقتصادی مبتنی بر وقف والگوهای توزیع در دورهای در مشهد شکل گرفته که خود یکی از ویژگیهای مردم شناختی است.
این پژوهشگر مطالعات فرهنگی و اجتماعی یادآور شد: بر اساس بحرانهای اجتماعی و امنیتی که همواره در خراسان داشتهایم، شکلگیری چهرههای چندشخصیتی و محافظهکار در خراسان به عنوان یک مولفه مردمشناسی است که میتوانیم به آن به چشم یک فرصت یا به چشم یک تهدید نگاه کنیم. وقتی این الگوهای مردمشناسی را در حوزه مدیریت شهری میآوریم میتوانیم از این فرصتها استفاده کنیم؛ مثلا ریسکپذیری بالا یا به عبارتی نظام دلالی میتواند فرصت یا تهدید باشد. در سیستمی که تحریم است نظام دلالی فرصت است اما با وجود ثبات اقتصادی به تهدید تبدیل میشود.
وی با تاکید بر اینکه الگوی تفرقگرا یکی دیگر از ویژگیهای مردمشناسی خراسان است گفت: الگوی تفرقگرا یعنی ارتباط خاص شهرها با مراکز؛ به عنوان مثال نیشابور را به عنوان یک مرکز علمی فرهنگی میدیدیم و بخارا را یک مرکز سیاسی.
وی در رابطه با تعامل مشهد و جهان تشیع گفت: میتوانیم پارلمان جهان شیعه را در شهر مشهد ایجاد کنیم. در این زمینه حضور نخبگان و گردش نخبگانی نیز یکی از فرصتها است. میتوانیم با شهرهای صاحب برند منطقه تعامل داشته باشیم و مراکز دیپلماسی فرهنگی، نخبگانی و آکادمیک را ایجاد کنیم.
انتهای پیام
نظرات