پسر جوانی با لباس یکدست آبی رنگ، خود را به ایستگاه پرستاری که در سمت راست ابتدای راهروی طولانی بخش قرار دارد رسانده و در میان چهرههای خندان، هیجان زده، عصبی و متعجبی که دور تا دور او را گرفتهاند، فریاد میزند و از خانم پرستار کمک میخواهد.
خانم پرستار که تازه ضدعفونی و پانسمان زخم سطحی مرد میانسالی را تمام کرده، چند قدم به سمت پسر جوانی که آن طرف ایستگاه پرستاری ایستاده میرود؛ صدایش آرام است، اما به محض اینکه شروع به صحبت میکند، پسر جوان کمی آرام شده و دست از داد و فریاد برمیدارد.
خانم پرستار میگوید: "پسرم برو به اتاقت تا وقتی پزشک آمد، آن وقت اگر اجازه داد میروی خانه".
"خانم پرستار به مامانم زنگ بزن بیان دنبالم، میخوام بروم خونه".
"به مادرت زنگ میزنیم، اما آقای دکتر هم باید اجازه بده"...
پسر جوان انگار این سناریو را از بر است، ناامیدانه دست از اصرار بر میدارد و به سمت انتهای راهرو میرود، تماشاچیان هم پشت سر او به راه میافتند.
به گزارش ایسنا، اینجا ایستگاه پرستاری بخش روانپزشکی مردان به نام گل یاس در بیمارستان فارابی است، ساختمان یک طبقهای که در حیاط روبرویش چند مرد جوان با لباسهای آبی رنگ یکدست و دمپاییهای سفید به آفتاب نیمهجان بعد از ظهر پاییزی پناه آوردهاند، یک نفر روی زمین نشسته، چند نفر کنار دیوار ایستادهاند، یکی مشغول سیگار کشیدن است، یکی مشغول صحبت با تلفن همگانی، چند نفری هم در سکوت قدم میزنند.
مرد جوانی با دیدن ما تازه واردها به سرعت به سمت ما میآید و سر صحبت را باز میکند. میپرسد از کجا آمدهاید و وقتی میفهمد از خبرگزاری ایسنا آمدهایم، روز دانشجو را به ما تبریک میگوید و تاکید میکند که به تاریخ همین روز نامهای برای قدردانی از کادر درمان بیمارستان و مخصوصا پرستاران بخش روانپزشکی نوشته که محتوای آن را از حفظ برایمان بازخوانی میکند.
مرد جوان که میگوید با پای خودش برای درمان به بیمارستان فارابی آمده، تاکید میکند به خاطر خودآگاهی از بیماریاش، نهایت همکاری را با پزشکان دارد و حالا هم پزشکان از روند درمانش رضایت دارند. البته این را هم اضافه میکند که بار اولی نیست در این بیمارستان بستری میشود، اما بیماری اعصاب و روان هم مثل بیماری جسمی است که بیمار وقتی حال خوبی ندارد باید خودش سراغ درمان برود.
برایش آرزوی سلامتی میکنم و میگوید: "خدا را شکر من خوبم، تا خدا هست نباید نگران چیزی بود".
هنوز مرد جوان از ما دور نشده که سرپرستار بخش و چند نفر از کارکنان بیمارستان به سراغ ما میآیند، دوربینهای فیلمبرداری محوطه همه جا را کنترل میکنند و سرپرستار تاکید میکند هرگونه عکسبرداری و فیلمبرداری از بیماران ممنوع است. برایشان توضیح میدهیم ماجرا چه بود و مرد جوان خودش برای صحبت پیشقدم شد، ما هم نمیخواستیم دلش را بشکنیم، اما در هر حال باید تابع قوانین بیمارستان باشیم.
نزدیک روز پرستار است و به بیمارستان فارابی آمدهایم تا گوشهای از زحمات پرستاران را در یکی از سختترین بخشها یعنی بخش روانپزشکی بیمارستان به تصویر بکشیم؛ سختیهایی که شاید تا الان کمتر کسی از نزدیک دیده یا شنیده باشد.
پرستاری با صبر و حوصله مشغول ضدعفونی کردن و پانسمان زخم سطحی روی ساق پای یکی از بیماران است. بیشتر پرستاران برای مصاحبه مردد هستند، اما همه به خانم باصری پیشنهاد میدهند به نمایندگی از آنها با ما گفتوگو کند.
خانم باصری با اصرار همکارانش پشت میز مینشیند تا با ما هم کلام شود، اما هنوز شروع به صحبت نکرده که صدای پسر جوانی نزدیک و نزدیکتر میشود.
- "خانم پرستار! خانم پرستار! خانم پرستار من میخوام برم خونه، خانم پرستار کمکم کن، میخوام برم خونه" ...
پسر جوانی خود را به ایستگاه پرستاری رسانده و فریاد میزند و میخواهد به خانه برود.
سرهای همه به سمت پسر جوان و جمعیتی که اطرافش ایستاده و تماشاگر این صحنهاند برمیگردد، خانم پرستار چند قدم به سمت پسر جوانی که آن طرف ایستگاه پرستاری ایستاده میرود و با او حرف میزند.
سر و صداها که میخوابد خانم پرستار خودش را معرفی میکند: "من حدیث باصری، ۸ سال سابقه کار پرستاری دارم که ۶ سال آن را در بخشهای روان بوده است، در واقع هم در بخش جسمی و هم روان تجربه کار دارم، اما خودم علاقهمند بودم در بخش روان کار کنم".
باید همدرد و هم نفس مریض باشی
از تفاوت کار پرستاری در بخش روان و بخش جسمی میپرسم و توضیح میدهد: مراقبتها در این دو بخش متفاوت است، در بخش روان باید حتما عشق و علاقه مضاعفی داشته باشی تا بتوانی کار کنی، اینجا باید همدرد و هم نفس مریض باشی، باید مثل یک مددکار از نظر روحی از بیمار حمایت کنی و از همه مهمتر اینکه دلسوز باشی.
برخی بیماران پرخاشگر و عصابیاند، برخی هم خلق گرفته و افسردگی دارند، باید بلد باشی با همه این بیماران چطور رفتار کنی، آرامش خودت را حفظ کنی، صبوری کنی و به آنها کمک کنی تا درمانشان به خوبی انحام شود.
گاهی وقتی مشکلی برای فردی پیش میآید خانوادهاش هم کنترل خود را از دست میدهند، البته به آنها حق میدهیم، چون شرایط سختی است که شاید تا پیش از این برای خانوادهای پیش نیامده باشد، پس باید آنها را درک کنیم، اما به هرحال کار سختی است؛ هم باید دانش و مهارت و تجربه داشته باشیم و هم تحمل و صبر زیاد. بارها پیش آمده بیمار به ما توهین کرده، ناسزا گفته، داد و فریاد راه انداخته، کتک کاری کرده ... اما باید خودمان را کنترل کنیم و نباید هیچ واکنش بدی نشان دهیم.
سختی کار فراموش شده در بخش روان
خانم باصری با اشاره به اینکه این بیماران احتیاج به زمان زیادی برای درمان دارند، میگوید: پرستار در این مدت باید همدرد و همزبان آنها باشد تا حالشان رو به بهبود رود. خلاصه که کار در بخش روان سختی کار خودش را دارد که متاسفانه این سختی کار فراموش شده! مثلا تعداد شیفتهای بخش روان و بخش جسمی تفاوتی ندارد و به خاطر کمبود نیرو حتی نمیتوانیم از مرخصیهایمان استفاده کنیم، درحالی که اگر شیفتها کمتر بود اوضاع خیلی بهتر میشد.
کار در بخش روان برای پرستار آسیبهایی هم به همراه دارد، وقتی همیشه با بیماران افسرده یا عصبی و پرخاشگر سر و کار داریم خود به خود روحیه ما هم ضعیف میشود، باید ملاحظاتی درنظر گرفته شود تا ما آسیب کمتری در حین کار ببینیم.
از مظلومیت بیماران اعصاب و روان تا ترس جامعه از آنها
میپرسم با وجود همه این سختیها چرا علاقهمند به کار در بخش روان بودید؟ چون این بیماران آسیبپذیر هستند و نمیتوانند از خودشان محافظت کنند، نیاز دارند کسی به آنها کمک کند. به نظر من بیماران اعصاب و روان مظلومترین بیماران هستند. متاسفانه دید جامعه هم به این بیماران بسیار بد است. خیلیها حتی وقتی میشنوند من بهعنوان پرستار در بخش روانپزشکی کار میکنم تعجب میکنند و میگویند چطور با این بیماران سر و کار دارید؟! همیشه میگویم اینطور که فکر میکنید بیماران اعصاب و روان عجیب و غریب نیستند؛ نه اینکه هیچ تفاوتی با افراد عادی نداشته باشند، اما در مورد آنها بزرگنمایی شده و همین موضوع باعث شده است این بیماران منزوی شوند. ترس جامعه از این بیماران و رفتارهای نادرست آنها حتی گاهی باعث میشود بیماری آنها بیشتر شود.
بیمارانی که به قدر کافی رنج کشیدهاند
این پرستار بیمارستان فارابی این را هم اضافه میکند که هر کاری سختیها خودش را دارد، ما هم با این سختیها کنار آمدهایم و تاکید میکند: اگر ما از این کار کنار بکشیم کی میماند که به این بیماران مظلوم کمک کند؟
او معتقد است: مهمترین ویژگیهای پرستار بخش روانپزشکی این است که باید دلسوزانه کار کنند، صبور و مهربان باشند، بتوانند آرامش خود را حفظ کرده و به بیماران منتقل کنند، چون این بیماران به قدر کافی سختی و رنج کشیدهاند، اینجا باید پناهی برای تسکین دردهای آنها باشد.
او با اشاره به اینکه بیماران این بخش بیماران حاد نیستند و اینجا بخش ویژه است که بیماران آن مشکلات کمتری دارند، ادامه میدهد: بیماران حاد و معتادان در بخشهای دیگر نگهداری میشوند. بیماران حاد بیشتر اسکیزوفرنی، اختلال دوقطبی و افسردگی حادی دارند که دست به خودکشی زدهاند.
افزایش شیوع بیماریهای اعصاب و روان در جامعه
نظر این پرستار را درباره شیوع بیماریهای اعصاب و روان میپرسم و میگوید: به نظر من شیوع این بیماریها بیشتر شده، به ویژه بیماران افسرده بیشتر شدهاند، اعتیاد هم خیلی زیاد است.
خانم باصری میگوید اگر به عقب برگردد باز هم حرفه پرستاری و بخش روانپزشکی را انتخاب میکند، اما خاطرنشان میکند: اینجا چیزی نیست که حال پرسنل را از نظر روحی بهتر کند، امکانات بیمارستان حتی برای بیماران هم کم است. امیدوارم امکاناتی فراهم شود که بتوانیم بعد از کار با حال بهتر و خستگی کمتر پیش خانوادههایمان برگردیم و دوباره با انرژی و روحیه خوب سر کار برگردیم.
از بخش گل یاس به ایستگاه پرستاری اورژانس روانپزشکی زنان میرویم؛ جایی که منتظر دو بیمار هستند که قرار است با آمبولانس از بیمارستان خورشید به بیمارستان فارابی منتقل شوند.
در فاصلهای که پرستاران منتظر رسیدن بیماران هستند، از آنها درخواست گفتوگو میکنیم. پرستاری که درخواست ما را قبول میکند با خنده و شوخی میگوید: خاطرهای ندارم از تجربه پرستاری در بخش روانپزشکی برایتان بگوییم، از سختیها هم که بهتر است نگویم.
مرجان یک زمان، فوق لیسانس روان پرستاری دارد و ۶ سال در بخشهای روانپزشکی کار کرده است. او میگوید ابتدای کارش در بیمارستان فوق تخصصی روانپزشکی مدرس کار کرده و الان هم بیمارستان فارابی و در بخش اورژانس زنان مشغول کار است.
انگیزهای برای کمک به بیماران اعصاب و روان
خانم یک زمان میگوید که با علاقه رشته روان پرستاری را انتخاب کرده، چون همیشه دوست داشته به دیگران کمک کند، اما بیماران اعصاب و روان مظلومیت و محرومیت بیشتری نسبت به بیماران جسمی دارند و همین انگیزهای برای فعالیتش در بخش روانپزشکی بوده است.
درباره تفاوت پرستاری در بخش جسمی با بخش اعصاب و روان توضیح میدهد: در بخش روانپزشکی پرستار نه تنها از نظر جسمی، بلکه از نظر روحی نیز درگیر میشود، البته نه به اندازه بیمار، اما شاید بتوان گفت به اندازه خانواده و همراهان بیمار درگیری و خستگی روحی پیدا میکند.
او به شیفتهای زیاد در بخش روانپزشکی اشاره میکند و ادامه میدهد: خستگی روحی بیشتر از خستگی جسمی آسیب میزند، با اینکه از نظر جسمی هم فشار کار زیاد است.
این پرستار درباره بیمارانی که در بخش اورژانس پذیرش میشوند، میگوید: بیشتر بیماران عمدتا دختران جوان ۱۴ تا ۲۴ سالهای هستند که به دلیل خودکشی یا اعتیاد در بیمارستان بستری میشوند، در سنین بالاتر هم زنان عمدتا دچار افسردگی و مشکلات روحی هستند، موارد دیگری که در اورژانس پذیرش میشوند شامل عود مجدد بیماریهای اعصاب و روان مثل اسکیزوفرنی و اختلال دوقطبی و افسردگی حاد است.
خانم یک زمان اظهار میکند: خیلی وقتها خانوادهها به ویژه در اولین تجربه بستری بیمارشان در بخش روانپزشکی، درک درستی از کار روان پرستار ندارند، کمااینکه در بخش عادی هم همینطور است، اما اینجا مقاوت خانوادهها بیشتر است و اجازه نمیدهند بیمار بستری شود، چون شناخت درست و آگاهی کافی از بیماری روان و کار پرستار ندارند.
درگیریهایی که تا ایستگاه پرستاری ادامه دارد
او به خانوادهها توصیه میکند اطلاعات و دانش خود را بالا ببرند تا اگر فرزند یا یکی از اعضای خانوادهشان دچار مشکل شد بدانند چطور با او برخورد کنند و تاکید میکند: متاسفانه در بیشتر موارد بیمار و خانوادهاش در بدترین حالت به بیمارستان مراجعه میکنند و حتی با وجود آسیبی که بیمار دیده، درگیریهای آنها تا ایستگاه پرستاری هم کشیده میشود.
به گفته یک زمان، پرستاران روان براساس تعرفهای که وجود دارد سختی کار میگیرند، اما این تعرفه فقط در بیمارستان تک تخصصی اعصاب و روان لحاظ میشود و در بیمارستان فارابی به خاطر اینکه علاوه بر بخش روان، بخشهای دیگری هم دارد متفاوت با بیمارستانی مثل مدرس است که بیمارستان تک تخصصی و ویژه بیماران اعصاب و روان است، درحالی که بیماران دو بیمارستان تفاوتی ندارند.
سازگاری با آسیبهای جسمی و روحی
او به گوشهای از اتفاقاتی که ممکن است برای پرستاران در بخش اعصاب و روان بیفتد اشاره و اظهار میکند: زنان به صورت جدی آسیب فیزیکی نمیزنند، مگر ضربه به صورت و هول دادن، اما در بخشهای روانپزشکی مردان که قبلا کار کردم ممکن است بیمار به ابزار و وسایل و یا پرستار آسیب بزند. چون در بخش روانپزشکی کار میکنیم این آسیبها بخشی از کار ما محسوب میشود و درمان یا حمایت خاصی در برابر آسیبهای جسمی نداریم. مثلا ممکن است پزشک دستور داده مهار فیزیکی بیماری را انجام دهیم، اما بیمار پرخاشگری و رفتار تهاجمی دارد و به ما آسیب فیزیکی وارد میکند، البته از همه اینها بدتر آسیب روحی است که گاهی اوقات میبینیم، اگرچه به مرور با این آسیبها سازگار میشویم.
حادترین بیماران مبتلایان به اسکیزوفرونی هستند که عملکرد اجتماعی این دسته از بیماران مختل میشود، نمیتوانند خودمراقبی کنند، رفتارهای عجیب و غریب دارند، مدام میخواهند فرار کنند، لباسهایش را در میآورند و ... این بیماران معمولا بعد از مدتی بستری از بیمارستان ترخیص میشوند و در مراکز نگهداری بیماران اعصاب و روان نگهداری میشوند.
هشدار نسبت به کاهش سن بیماران اعصاب و روان
این پرستار هم درباره شیوع بیماریهای اعصاب و روان در جامعه اظهار میکند: اوایل کارم بیشتر موارد عود مجدد و یا بیماران اعصاب و روان با زمینه ژنتیکی را پذیرش میکردیم، اما الان رنج سنی بیماران خیلی پایین آمده است. اعتیاد و رفتارهای نادرست خانواده به ویژه در سن نوجوانی بر افزایش بیماران تاثیر گذاشته است، به ویژه در دختران که از لحاظ روحی آسیبپذیرتر هستند. دختران جوان معمولا دست به خودکشی زدهاند، اعتیاد دارند و یا از خانه فرار کردهاند، بیشتر مشکلات آنها هم به این برمیگردد که خانوادهها درک درستی از مشکلات نوجوانان و رفتار درستی با آنها ندارند، بنابراین خانوادهها باید حتما سطح آگاهی و اطلاعات خود را بالا ببرند.
خانم یک زمان در خاتمه با تاکید بر اینکه صبوری جزو جداییناپذیر از حرفه پرستاری است، میگوید اگر به گذشته برگردم باز هم شغل پرستاری و روان پرستاری را انتخاب میکنم چون درسهای خوبی در زندگیام از این رشته گرفتهام و توانستهام در حد توانم به بیماران مظلوم اعصاب و روان کمک کنم.
راستی یادم رفت روز پرستار را به همکارانم تبریک بگوییم؛ سپیدپوشان صبور روزتان مبارک.
انتهای پیام
نظرات