به گزارش ایسنا، روزنامه «فرهیختگان» در ادامه نوشت: آناهیتا شهراسبی، مهدیه مظاهریان، سوگند صداقت، انسیه دلفانی، فهیمه جمالزهی و... همه نامهایی هستند که با یک جستوجو بین اسامی رزیدنتهای فوتشده در سال ۱۴۰۰ به آنها میرسید. طبق آمار رسمی حدود ۱۱ رزیدنت در سال ۱۴۰۰ جانشان را از دست دادهاند. خودکشی، فشار کاری و ضعف ناشی از آن بهعلاوه موضوعات و مسائل دیگر علل جانباختن این تعداد رزیدنت در بیمارستانهای کشور بوده است. مسالهای که هرسال رو به افزایش است و با روند موجود میتوان با قطعیت گفت این اعداد متاسفانه باز هم بالاتر خواهند رفت. اما ماجرا از چه قرار است؟ قبلتر در ارتباط با موضوعات و مسائل مربوط به رزیدنتها نوشته و گفته بودیم که متاسفانه به دلایل مختلفی که در ادامه به آنها اشاره میکنیم، این دانشجویان و پزشکان در مسیر کسب تخصص توسط پزشکان و اساتید، بهنوعی استثمار میشوند و نوعی زنجیره و سیکل معیوب را پایهگذاری کرده و تحکیم میبخشند. اگر قرار باشد یک صورتبندی مختصر و کوتاه از شبکه مسائل رزیدنتها داشته باشیم و ناظر به سخنان خودشان و همچنین کارشناسان به یک نقطه مرکزی برسیم، میتوانیم به تبعیض، فشارکاری، دستمزد کم و کمبود نیرو اشاره کنیم. البته هرکدام از این موارد با مواردی دیگر هم رابطه مستقیم دارند که در ادامه بیشتر به آنها اشاره خواهیم کرد.
رزیدنت و جنگ بر سر حداقلها
در ارتباط با مسائل و مصائب رزیدنتها گفتهها و نوشتههای زیادی وجود دارد، کافی است در توئیتر هشتگ رزیدنت را سرچ کنید یا در هزارتوی کانالهای صنفی پزشکان و دانشجویان پزشکی چرخی بزنید یا اصلا در رسانههای رسمی از خودکشی و مرگ رزیدنتها سراغ بگیرید. حتما با یکسری مطالبه تکراری و البته جدی مواجه خواهید شد، همانهایی که هستند و معترضند، سالهاست این مطالبات را فریاد میزنند و همانهایی که جانشان را از دست دادند و در لیست رزیدنتهای جانباخته قرار گرفتهاند، اینها را گفتند و اصلا برای همین جانشان را از دست دادند. تکههایی از مطالباتی را که برخی فعالان، دانشجویان و رزیدنتها گفتهاند، مرور کنیم و بعد هم گفتوگوی ما با یکی از این رزیدنتها خواهیم داشت.
مهدیار سعیدیان، پزشک و فعال صنفی پزشکان چند وقت پیش و در گفتوگو با یکی از رسانهها در تبیین مشکلات رزیدنتها اظهار کرد: «حداقل شیفت رزیدنتهای ایرانی باید ۲۴ ساعت باشد و تا ۳۲ ساعت هم ممکن است ادامه پیدا کند که در شرایط شیوع کرونا این شیفتها حسابوکتابی ندارد و رزیدنتها را مجبور میکنند پشت سر هم شیفت باشند. این درحالی است که طبق قانون حداکثر کشیک یک رزیدنت ۱۲ کشیک در ماه است ولی این مساله در سطح کشور رعایت نمیشود و دانشگاههای علوم پزشکی بهصورت سلیقهای این قانون را تغییر میدهند و آن را رعایت نمیکنند. رزیدنتها در کشورهای دیگر مشمول قانون کار میشوند و از بیمه برخوردار هستند، درحالیکه رزیدنتهای ایرانی حتی وقتی که مبتلا به کرونا میشوند هزینه سیتیاسکن ساده را باید از جیب خود پرداخت کنند که جای تاسف دارد و این ناشی از کمکاری وزارت بهداشت در قبال رزیدنتهاست. آیا وزارت بهداشت برایش اهمیت دارد که پزشکان عمومی را استخدام کند تا رزیدنتها ناچار نباشند وظایف پزشک عمومی را انجام دهند و اضافهکاری داشته باشند؟ خیر، این وزارتخانه برایش مهم نیست و اگر جهتگیریهای وزارت بهداشت را نگاه کنید، تبلیغاتمحور شده است. نباید مشکلات را منحصر به رزیدنتها و شهرهای بزرگ بدانیم و نگاه پایتختنشینی و مرکزیت تهران داشته باشیم. در شهرهای کوچکتر که رزیدنت به تعداد کم پذیرش میکنند، فشار زیادی بر رزیدنتها وارد میآید و اگر هم رزیدنت نداشته باشند همه این فشارها بر اینترن وارد میآید. نگاه به مشکلات رزیدنتها باید نگاه کلان و کشوری باشد، مشکل رزیدنتها مشکل سلامت جامعه است. البته ما فشار به بقیه کادر درمان را منکر نمیشویم ولی در اینجا مشکلات رزیدنتها مطرح هستند.»
کمبود حقوق یک طرف، تحقیر و توهین آزار بیشتری میرساند
در راستای همین نکات با یکی از رزیدنتها که البته به درخواست خودش از نوشتن نام او معذوریم، گفتوگویی انجام دادیم، او گفت: «ماجرای رزیدنتها و مشکلاتشان بحث مفصلی است، مشکلی بوده که از ابتدای داستان رزیدنتی وجود داشته است. رزیدنت در سیستم پزشکی کشور بهعنوان نیروی بیجور و مواجبی است که بیشترین کار روی دوش اوست، کد نظام پزشکی دارد و مسئولیت قانونی روی دوش اوست و کارهای اساتید محترم بیمارستان را انجام میدهند و درعینحال کمترین حقوق و مزایا را دارد. در خیلی از کشورهای جهان نخستین مسالهای که مطرح میشود، این است که در آن کشورها بههیچوجه اجازه نمیدهند میزان ساعت کاری فرد از قانون کار آن کشور فراتر برود؛ اولا برای سلامت آن فرد مضر است و همچنین برای میزان کارکرد فرد چه پزشک باشد و چه کارمند ساده باشد تاثیر میگذارد و باعث میشود خطاهای بیشتری را مرتکب شود. از نوشتن دارو و تشخیص تا پروسههای عملی مانند جراحی و سایر مسائل را شامل میشود. چیزی که در کشور داریم طبق قاعدهای که وزارتخانه ابلاغ کرده این است که تا ۱۲ کشیک در طول یک ماه فرد میتواند داشته باشد یعنی ۱۲، ۲۴ ساعت باید کشیک باشد سوای آن هم از ساعت ۷:۳۰ صبح برای رشتههایی که جراحی ندارند و ۶-۵ صبح برای رشتههایی که جراحی دارند تا دو ظهر است و برای رشتههایی که جراحی دارند ممکن است تا ۶ غروب هم باشد، یعنی آن فرد ۱۲ روز ماه را ۲۴ ساعته در بیمارستان است و ۱۸ روز باقیمانده را بر این اساس در بیمارستان است. این بهصورت تخمینی ۴۰۰ ساعت در ماه است. با این میزان کار از فرد چیزی نمیماند و حقوق دومیلیون و ۷۰۰ هزار تومان برای مجردها و سهمیلیون و ۲۰۰ هزار تومان برای فرد متاهل هم هیچانگیزهای ایجاد نمیکند. اگر فردی باشد که در ۱۸ سالگی کنکور داده باشد و هفتسال پزشکی عمومی خوانده باشد و دوسال طرح یا سربازی رفته باشد در ۲۷ سالگی در بهترین حالت در این وضعیت است. خیلی از متخصصان ما در دهه چهارم زندگی خود وارد تخصص میشوند، کسی که باید به خانواده خود رسیدگی کند، دغدغههای مالی بیشتری دارد و همه اینها جمع میشوند، درکنارشان هم جو منفی وجود دارد. از توهین و هتاکیهای غیرعلمی تا جو مسموم بین دستیاران وجود دارد. سیستم میگوید کسی باید بماند که بتواند تحقیرها را تحمل کند. خود آنها بدترینها را در زمانی که اینها سال اول بودند، داشتند و این بهعنوان عقده در افراد باقی میماند، یعنی پزشکان و اساتید فعلی هم روزی در این جایگاه بودند و حالا که استاد شدهاند عقدههای آن دوران را سر دانشجوها خالی میکنند.»
چرخه بازتولید عقدهگشایی
این رزیدنت ادامه داد: «این سیکل معیوبی است که ادامه مییابد و من که سالپایینی هستم، میگویم سال چهارم حق دارد اینهمه بیاحترامی و توهین کند؛ چراکه او بدتر از این را دیده است. یعنی این همدردی اشتباه بین ما صورت میگیرد. من ۱۲ کشیک در ماه میدهم که جانی در بدن ندارم. بیمار از من انتظار دارد، پرستار از من انتظار دارد و همه فکر میکنند در بهترین وضعیت اقتصادی و اجتماعی قرار داریم. بماند که بحثهای دارویی و بحثهای اقتصادی کشور وجود دارد و همه مزید بر علت شده که وضعیت درمان کشور ضعیفتر شود. من وقتی ۳۰ ساعت اورژانس ماندم بیماری که به اورژانس میآید، توان ندارم به او پاسخ دهم. او هم از سر دغدغه و بیماری پناه آورده و نمیداند وضعیت من به چه صورت است و ۳۰ ساعت کار کردهام و از همه طرف فحش خوردهام و بیمار هم به خود حق میدهد. باگ اصلی وزارت بهداشت مزید بر همه این مسائل است. وزارت بهداشت سالانه حداقل ۵ هزار نفر پزشک عمومی تربیت میکند؛ با توجه به افزایش رشتههایی که دارد. بااینحال هیچیک را جذب نمیکند. چیزی که جذب میکند بهعنوان طرح است که وزارت بهداشت میگوید، طرح عمومی دو سال است، طرح تخصصی دو سال است، طرح فوقتخصص هم داریم که تعهد خدمت ماست. این تعهد خدمت جدای از تعهد خدمت رایگان است. سیستم برای ما خرج کرده و نباید این را انکار کرد. وزارت بهداشت به هر نحوی سعی میکند افرادی را که بهصورت بیگاری میتواند همه جای کشور بفرستد، بیشتر کند، این طرحی که آمده، همین است. میگوید ۴۰درصد عمومی افزایش میدهم، ۳۰درصد تخصص افزایش میدهم و متاسفانه مجوزهای بیجایی که داده میشود، اگر دانشگاه تیپ یک نمیخواندم این تبعیضها را متوجه نمیشدم. در دانشگاه شهیدبهشتی میکروسکوپی که من با آن کار میکردم برای زمان جنگجهانی دوم بود. از سال ۸۹ تا سال ۹۶ که در آن دانشگاه بودم، با چنین تجهیزاتی کار میکردم. تجهیزات دانشگاه شهیدبهشتی که جزء طراز اولهاست اینچنین است، وای به حال دانشگاههای دیگر! الان در لرستان که به نوعی از دانشگاههای تیپ سه است، چیزی که شاهد هستم نه آموزش درستی پزشکان عمومی دارند و نه به آنها اسلوب برخورد با بیمار و اخلاقیات را آموزش میدهند. اکثر کسانی که آمدند متاسفانه با سهمیه بودند یا ریاضی خواندهاند و الان پزشکی عمومی میخوانند که بهخاطر بحث مالی است. عرقی که باید به پزشکی باشد به این عنوان که من پزشکی را درست بیاموزم، نیست. در سنی آمدهاند که فقط بحث مالی اهمیت دارد که بزرگترین صدمه را مردم میبینند. متاسفانه همه کمپینهای ایجادشده فراموش کردهاند بگویند اگر این پزشک بلد نباشد، اگر سلامت او درست نباشد و انسان درستی نباشد میتواند هر بلایی سر بیمار بیاورد و تعارف نداریم. شما از پزشکی سر درنمیآورید و میگویم باید جراحی شوید و کلی میتوانم پول بگیرم. شما راهی ندارید که به تهران بیایید و هزینه بالایی دارد یا در شهرستان حرف این پزشک را بپذیرید. در اینجا فوقتخصص قلب داریم که به لطف باندبازیها متخصص قلب تربیت میکند، درحالی که تجهیزات لازم را ندارد و طبق دستورالعمل وزارت بهداشت نباید این را داشته باشد ولی با پارتیبازیها انجام میشود. وقتی به این دکتر میگوییم این بیمار بدحال است و بالای سر او بیایید، طرف میگوید مرفین بزنید، فردا صبح او را عمل میکنم. برای این فرد وجدان باقی نمانده و این فرد استاد خیلی از دانشجویان است.»
مرگ، مهاجرت یا تخصص زیبایی راه فرار از فشار رزیدنتی
او در ادامه با انتقاد از راهکارهای ارائهشده هم گفت: «متاسفانه طرحهایی که مجلس میدهد و چه طرحهایی که افراد غیرمتخصص ارائه میدهند، ناپخته است، چون در این وادی نیستند. در این وادی اگر پزشک بیوجدان تربیت کنید میتواند هر کاری کند و هر حکمی بدهد و کسی نمیتواند جلوی او را بگیرد. این اتفاق الان رخ میدهد و در استانهای کوچکتر بدتر است. همانطور که در اسلوبهای دیگر این را داریم. راهکار این نیست که از اینسو در دروازه را باز کنند. راهکار این است که یک اسلوب درستی ایجاد کنند و فارغالتحصیلان را تربیت کنند. اکثر این فارغالتحصیلان به کشورهای همسایه تا کشورهای اروپایی و آمریکایی رفتهاند، هرچند شرایط سختتری است. با وجود این سختیها بسیاری از استادان دانشگاههای ما رفتهاند؛ چراکه خسته شدهاند. یکی بحث مالی است و بحث فشارهای بیش از حد است و مساله دیگر این است که من بهعنوان پزشک عمومی میبینم نمیارزد که هم مردم به من بیاحترامی میکنند و هم پول به من نمیدهند و هم وزارتخانه من را جذب نمیکند و میخواهد نیرویی را که بیگاری میفرستد و پول کمتری میدهد، جذب کند. آن بیگاری این است: دو سالی که طرح میرویم تا مدرک آن دوره آزاد شود. اکثر بچههای ما متاسفانه در کارهای زیبایی رفتهاند. کار زیبایی بدون دغدغه در تهران سالانه ۵ میلیاردتومان در جای خود درآمد دارد. من بهعنوان پزشک متخصص ماهانه ۲ میلیون و ۷۰۰ هزارتومان دریافت میکنم، نه بیمه هستم و نه جزء شرایط وزارت کار هستم، چون هنوز رزیدنتی جزء شغل محسوب نمیشود. رزیدنت ۴۰۰ ساعت هم کار میکند و سلامت روح و روان ما موردتوجه هیچجا و هیچکسی نیست.»
تعریف و مواجهه با رزیدنتها در شأٔن یک شهروند معمولی هم نیست
بعد از شنیدن حرفهای این رزیدنت، سراغ داریوش چیوایی، کارشناس حوزه بهداشت و درمان رفتیم و از او در ارتباط با شبکه مسائل رزیدنتها سوال کردیم و او در اینباره گفت: «مساله رزیدنتها و مشکلاتی که درخصوص شرایط کار و معیشت آنها وجود دارد موضوعی جدی است. حدود ۱۲ هزار رزیدنت در کشور داریم. رزیدنت پزشکان عمومی هستند که در آزمون تخصص پذیرفته شدهاند و بین یک تا ۴ سال از کار آنها بهعنوان دستیار تخصصی در بخشهای درمانی میگذرد و حتما یک پزشک عمومی هستند و بخشی از مهارت متخصص را با خود همراه دارند، لذا آنچه مهم است رفتاری که با آنها بهعنوان یک نیروی کار در بیمارستان میشود باید با پزشک عمومی برابر باشد. تعاملات اجتماعی و عمومی باید در شأن یک شهروند باشد که خدمت میکند ولی شاهد هستیم به لحاظ مالی و فنی برخوردی که با رزیدنتها میشود، مناسب نیست، یعنی بهعنوان نیروی کار برخورد شبهنظامی یا بهتر است بگویم برخورد بالا به پایین با او میشود. بهخاطر مساله طبقه طبقه بودن آموزش پزشکی بسته به سال تحصیل برخورد بدی میشود که یکی از نمونهها در هفتههای اخیر در رسانهها مطرح شد. به لحاظ نوع تعامل با رزیدنت باید این مسائل حل شود و حداقل حقوق متناسب با شأن پزشک عمومی باید درنظر گرفته شود. مساله بعدی شیفتهاست. الان در رشتههایی رزیدنتیهایی داریم که شاید ۲۰ کشیک در ماه بدهند که بدینمعناست: بهعنوان رزیدنت یا دانشجوی تخصص باید هر روز کاری در محل کار حاضر باشید و علاوهبر آن ۲۰ شب نیز بمانید، یعنی شنبه بخواهید سر کار بروید اگر بخواهید کشیک خود را داشته باشید باید در پایان ساعت کاری کشیک را شروع کنید و تا روز بعدی کاری سر کار باشید. شنبه صبح شروع کنید، یکشنبه بعدازظهر تمام میکنید که ۴۸ساعت پشت هم باید سر کار باشید که یک کشیک محسوب میشود. اینها اهمیت دارد تعدیل شود.»
راهکار اصلی؛ کاهش شیفت و بیمهشدن رزیدنتها بهعلاوه حل کردن معضل کمبود پزشک
چیوایی ادامه داد: «در دنیا وقتی دیدند کار بیش از حد به رزیدنت واگذار کنند میتواند منجر به خطای پزشکی و آسیب روحی به دستیار تخصصی شود، قانون گذاشتند که از یک ساعت مشخص بیشتر نمیتوانند رزیدنت را بهکار بگیرند. این موضوعی است که باید در نظام پزشکی ما درنظر گرفته شود. اینها مسائل جدی است و باید عاجل به آنها رسیدگی شود. بحث بیمههاست که باید حل شده باشد و همان چیزی که درمورد حقوق آنها باید اصلاح و درست شود. یک مساله ریشهای نیز وجود دارد که عملا هرکاری کنیم این برخورد و بهکارگیری بیش از حد یکی از مهمترین علل آن این است که نیروی کار به اندازه کافی در بیمارستانها وجود ندارد. بخشی از کمبود نیروی کار به این برمیگردد که پزشک متخصص بهعنوان تماموقت در بیمارستان حاضر نمیشود که اگر تماموقت باشند بار کاری رزیدنتها نیز کمتر میشود. به هر حال باید قبول کنیم مساله اینجا ختم نمیشود و اساسا تعداد پزشک در بیمارستانها تناسب ندارد و کم است و باید تعداد پزشک بیشتری داشته باشیم. چه اینکه پزشک متخصص و عمومی استخدام کنیم که بار کاری بیمارستان را به دوش بگیرند و رزیدنتها در محل اصلی قرار گرفته و آموزش ببینند یا اگر با سازوکار فعلی کار میکنیم رزیدنت بیشتری بگیریم که این مساله در بلندمدت میتواند موضوع دوم را حل کند، چون اگر بخواهیم پزشک بیاوریم بهدلیل کمبود پزشک احتمالا موفق نمیشویم و مسئول بخشها هم تلاش کردهاند پزشک بیاورند و پزشک به اندازه کافی نداریم. به حدی تعداد کم است که آن بخشی که از جامعه فعالان و نیروهای کار که عملا در هر اشتغالی خود را در حاشیه نگه میدارند، داریم. این موضوع با تعداد پزشک باید حل شود.»
انتهای پیام
نظرات