اکنون که به ظاهر تب و هیاهو کنکور، انتخاب رشته و مشاورههای تحصیلی خوابیده است و خبری از بازار داغ کتابها و کلاسهای کمک آموزشی و... نیست، به سراغ داوطلبان کنکور رفتهایم تا از آنها تجربه شرکت در آزمون کنکور در این سالهای کرونایی را بشنویم. دانشآموزانی که نمیدانیم در روند مطالعه برای قبولی در کنکور، آزمونهای آزمایشی، تست زدنها و شرایط تعطیلی مدارس به سبب شیوع کرونا و در تمام روزها و ساعتهایی که وقف این کار کردهاند، چه شرایط روحی و روانی را پشتسر گذاشتهاند. نوجوانانی که بر شیطنتها، هیجانات و خصایص دوران نوجوانی خود غلبه کردهاند و سطح بالای انرژیشان را در مسیر پیشرفت و مطالعه گذاشتهاند و غالبا اولین رقابت جدی دوران زندگی خود را تجربه میکنند.
حال سوال اساسی این است که موفقیت یا عدم موفقیت در این آزمون تا چه اندازه زندگی آنها را تحتالشعاع قرار میدهد و این نوجوانان به واسطه کنکور با چه مسائلی مواجه میشوند؟ در ادامه، گزارش ایسنا را از تجربیات چند پشتکنکوری میخوانید.
نتوانستم قبول کنم که باختهام
مریم ۲۰ سال سن دارد. او در سال ۱۳۹۸ و ۱۳۹۹ داوطلب کنکور سراسری بوده است. سال اول رتبه مورد نظر خود را به دست نمیآورد اما انتخاب رشته میکند و دانشجوی دانشگاه غیرانتفاعی میشود. ترم دوم دانشگاه را مرخصی میگیرد و مجددا برای کنکور مطالعه میکند و در سال دوم نتیجه مدنظر خود را به دست میآورد. او در حال حاضر دانشجو رشته مهندسی برق دانشگاه فردوسی مشهد است.
وی در گفتوگو با ایسنا میگوید: سال اول تقریبا ۸ ساعت در طول روز درس میخواندم و تقریبا تمام روزم را درگیر مطالعه بودم و هیچ دغدغه دیگری غیر از کنکور نداشتم. سال ۱۳۹۸ که نتیجه مدنظرم را در کنکور نگرفتم و با یک شکست غیرمنتظرهای مواجه شدم، خیلی نا امید شده بودم، مدام اشک میریختم و فکر میکردم همهچیز را از دست دادهام. مدتی کاملا افسرده بودم که بالاخره تصمیم گرفتم دانشگاه غیرانتفاعی ثبتنام کنم. یک ترم درس خواندم ولی نمیتوانستم شرایط دانشگاه غیرانتفاعی را تحمل کنم و قبول کنم که باختهام و نتوانستهام از پسش بربیایم و یک دانشگاه خوب قبول شوم. برای همین دوباره برای کنکور خواندم چون احساس میکردم آنچه که حقم بوده را نگرفتهام. خیلی رویم فشار بود هر زمان استراحتی که در دانشگاه بین کلاسها پیش میآمد، در کتابخانه برای کنکور درس میخواندم.
روز کنکور به حدی استرس داشتم که تصمیم گرفتم سرجلسه کنکور نروم
مریم ادامه میدهد: در کنکور سال دوم خیلی حالم بد بود، به شدت استرس داشتم زیرا دو سال تمام خیلی تلاش کرده بودم و زحمت کشیده بودم. روز کنکور بهحدی استرس داشتم که تصمیم گرفتم سرجلسه کنکور نروم یعنی به این نتیجه رسیدم که جانم برایم از کنکور مهمتر است، ولی با کلی دعا و حمایت خانواده و اطرافیانم به جلسه کنکور رفتم.
او میگوید: سر جلسه کنکور حالم بد شد و میخواستم جلسه را ترک کنم، از استرس زیاد داشتم میمردم، ماسک هم داشتم و بخاطر شرایط کرونایی حق نداشتیم ماسک را پائین بدهیم. خیلی هوا گرم بود و صندلی من هم زیر پنجره بود و آفتاب روی سرم عمود میتابید، در این شرایط کولر نیز خراب بود. هوای گرم و استرس بالا حالم را بد کرد. تقریبا یک ساعت و نیم از کنکورم را از دست دادم. من که برای ثانیههایم برنامهریزی کرده بودم که چگونه تست بزنم و پیش بروم و از هیچ سوالی عقب نیفتم، حدود یک ساعت و نیم را از دست دادم.
این دانشجوی مهندسی اظهار میکند: من کاملا برنامه داشتم که با چه درسی شروع به تست زدن کنم و در ۱۰ آزمون آزمایشی قبل از کنکور، فیزیک را همیشه بالای ۸۰ میزدم ولی کنکور سال ۱۳۹۹ خیلی سخت بود. من سوال اول را از دست دادم، سوال دوم را از دست دادم و همینطور که ناتوان از پاسخگویی سوالات بودم در ذهنم میآمد که من درصدم دارد کاهش مییابد و این برای من غیرمنتظره بود و سطح استرس من را خیلی بیشتر از قبل بالا برد به حدی که سوالات بعدی را هم نتوانستم پاسخ بدهم. در همین حال مراقبی که از کنار صندلیام رد میشدم به میزم خورد و ساعتم از روی میز افتاد زمین و شکست. ساعت هم در کنکور خیلی مهم است، من به ساعتم نیاز داشتم تا زمان پاسخدهی به سوالات را از دست ندهم. اتفاقها پشت سر هم میافتاد و من استرسم بیشتر میشد.
وی با بیان اینکه در آن شرایط تصور میکردم که اگر هر لحظه از کنکورم را از دست بدهم، آخرین فرصت و نتیجه ۲ سال تلاشم را از دست خواهم داد، گفت: میدانستم اگر کنکور را از دست بدهم، بعد از آن چه اتفاقات بدی در انتظارم است. بعد از اینکه در کنکور قبلی شکست خوردم، از طرف همه هجمهای به من وارد شد که «تو خیلی ادعا داشتی اما موفق نشدی نتیجه خوبی به دست آوری»؛ یا به من میگفتند «آنقدرها که فکر میکردی خوب و باهوش نبودی»؛ از طرف فامیل به من القا میشد که تو «اهل مطالعه زیاد بودی اما آدم باهوشی به حساب نمیآمدی. با این حال کنکور فقط به هوش مربوط است و اینگونه نیست که کسی صرفا با مطالعه زیاد در کنکور نتیجه بگیرد».
مریم افزود: والدینم اعتقاد داشتند که من واقعا از نظر درسی دانشآموز خوبی هستم ولی کنکور یک مهارت نیازمند دقت، سرعت و تستزنی است و به خاطر اینهاست که من نتیجه نگرفتهام نه بخاطر دانشم. به همین خاطر سال دوم که میخواستم در کنکور شرکت کنم، موضوع را با هیچکس جز پدر و مادرم مطرح نکردم.
وی گفت: سر جلسه حال خوبی نداشتم و تصور میکنم اگر چند دقیقه دیگر آن شرایط ادامه پیدا میکرد، حتما نیاز به حضور آمبولانس در محل کنکور میشد. در همین شرایط یکی از مراقبان متوجه حال بد من شد. یکی از مسئولان سرجلسه کنکور خیلی به من کمک کرد که به آزمون ادامه بدهم. مسئول سالن به سمتم آمد و با نگاه به چهرهام فهمید حالم خیلی بد است و سریعا من را جابهجا کرد و به یک اتاق خالی برد که کولر داشت و هوای آن خنکتر و کاملا ایزوله بود. آنجا توانستم ماسکم را بردارم. برایم آب قند آوردند و به من روحیه دادند که ادامه دهم. بعد از اتمام کنکور تمام کادر محل آزمون از مسئولان و مراقبان به سراغم آمدند و حالم را میپرسیدند؛ در واقع حالم به حدی بد بود که همه را نگران کرده بودم. در نهایت همه این مسائل توانستم در رشته مهندسی برق در دانشگاه فردوسی مشهد قبول شوم و آنچه که میخواستم را به دست آوردم.
ای کاش میتوانستم توقع خانوادهام را برآورده کنم
صبا ۲۰ سال سن دارد و سه سال متوالی است که در کنکور شرکت میکند. در سال ۱۳۹۸ رتبه ۱۴ هزار، در سال ۱۳۹۹ رتبه ۹۰۰۰ و در کنکور سراسری امسال رتبه۷۰۰۰ را کسب کرده و با وجود اینکه نتیجه به دست آمده همچنان برای او راضیکننده نیست ولی امسال انتخاب رشته کرده و تصمیم دارد با همین رتبه به دانشگاه برود. او میگوید بیش از این توان مطالعه برای کنکور را ندارد.
وی در گفتوگو با ایسنا درخصوص شرایطی که در این سه سال تجربه کرده، میگوید: بعد از سه مرتبه شکست در کنکور به لحاظ روانی و جسمانی خیلی اذیت شدهام. به دلیل اضطراب زیاد معدهای برایم باقی نمانده است. تقریبا روزهای نزدیک به کنکور نمیتوانستم چیزی بخورم و با خوردن هر غذایی دچار حالت تهوع میشدم. علاوه بر این به خاطر شرایط کنکور ارتباطاتم با دیگران خیلی خراب شد. دانشجویی که کنکور دارد، آنقدر فشار روانی تجربه میکند که ناخواسته بهانهگیر و بداخلاق میشود. به همین دلیل بود که رابطهام با دوستانم کمرنگ شد؛ با خانوادهام به مشکل بر خوردم و با همه بحثم میشد. تحت فشاری بودم که نمیتوانستم مدیریتش کنم. واقعا ارزشش را نداشت که این شرایط را تحمل کنم.
صبا افزود: من فکر میکنم که استعداد و تواناییام فقط در قبولی کنکور در رشته دلخواهم هست و دشوار است که بتوانم از راه دیگری موفق شوم. دوست داشتم که میتوانستم توقع خانوادهام را برآورده کنم. من همیشه نمرات و درسهایم خیلی خوب بود و همه معتقد بودند که من حتما در کنکور پذیرفته میشوم؛ مخصوصا پدرم.
اعتماد خانوادهام را از دست دادهام
این داوطلب کنکور با بیان اینکه در حال حاضر یکی از مشکلاتم این است که پدرم تمام اعتمادش را نسبت به من ازدست داده، گفت: چندوقت پیش قصد داشتم کلاس زبان ثبتنام کنم ولی پدرم میگفت «این هم مثل کنکور؛ در نهایت آن را رها میکنی و نتیجهای نخواهد داشت». شب کنکور امسال پدرم به من گفت که «کنکور را رها کن؛ مثل ۲ سال قبل موفق نخواهی شد و امسال هم نتیجهای نخواهی گرفت». همیشه میترسیدم کار به اینجا برسد که متاسفانه رسید. اعتماد خانوادهام را از دست دادهام. آنها معتقدند که من نمیتوانم موفق بشوم. اینکه باید خودت را اثبات کنی، خیلی ناراحتکننده است.
صبا با بیان اینکه هر سال شب قبل از کنکور یک اتفاق ناخوشایند برای من اتفاق میافتاد که باعث میشد با شرایط روحی خوبی سرجلسه حاضر نشوم، گفت: سال اولی که کنکور داشتم، هر روز خیلی فشرده درس میخواندم؛ آزمون میرفتم و خودم را برای کنکور خیلی آماده کرده بودم ولی شب کنکور پرده چشم مادرم پاره شد و آن شب را در بیمارستان گذراندیم. این اتفاق باعث شد اضطرابم بیشتر شود و شرایط نرمالی نداشته باشم. پیشبینی مشاور تحصیلیام این بود که رتبهام بین ۱۲۰۰ تا ۳۰۰۰ بشود ولی نتیجه کنکور من در آن سال رتبه ۱۴ هزار بود. این در حالی است که همیشه نمرات خیلی خوبی کسب میکردم و در آزمونها نیز خیلی خوب ظاهر میشدم. همه باور داشتند که من حتما با رتبه خوبی در کنکور پذیرفته میشوم.
وی افزود: سال اول که در کنکور شرکت کردم، گمان میکردم که در بدترین حالت رتبهام ۴۰۰۰ شود اما درصد پاسخگوییام به سوالات حتی شبیه بدترین حالت از تصوراتم نیز نبود. مثلا درسی که در آزمونهای آزمایشی همیشه تا ۹۰ درصد به دست میآوردم، در کنکور با ۵۰ درصد پاسخ صحیح همراه شد.
این داوطلب کنکور با بیان اینکه بعد از اعلام نتایج کنکور روزهای خیلی سختی را تجربه کردم، عنوان کرد: به خاطر شکستی که خوردم، تقریبا افسرده شدم. سال دوم خیلی دیر برای کنکور مطالعه را آغاز کردم. هر زمان که میخواستم درس بخوانم، این فکر در ذهنم میگذشت که هرچقدر هم تلاش کنم باز اتفاقی میافتد که میتواند همه چیز را خراب کند. سال دوم شب کنکور از ترس اینکه نکند امسال هم یک بازنده باشم، باز حالم بد شد. آن شب هم تا صبح نخوابیدم.
وی ادامه داد: صبح کنکور قرص مسکن خوردم؛ تصور میکردم آرامم کند. طی آن ساعات مدام این موضوع در ذهنم میگذشت که آیندهام و این همه تلاش و درس خواندن فقط در همین ۴ ساعت خلاصه میشود. در جلسه کنکور تپش قلب و لرزش دست بسیار شدیدی داشتم. طبیعی بود که باز هم نتوانستم رتبه و نتیجه دلخواهم را به دست آورم.
این دانشآموخته رشته تجربی با بیان اینکه به نظر من کنکور خیلی به توانایی و استعداد ارتباطی ندارد بلکه باید کمی شانس و مدیریت روان داشته باشی، تصریح کرد: من سه سال کنکور دادم و هر سه سال به دلیل اضطراب نتوانستم موفق شوم. به نظر من یک نوجوان در این سن نمیتواند این حجم از استرس را مدیریت کند.
از روی اجبار درس میخواندم
مصطفی که ۲۰ سال دارد، طی سالهای ۱۳۹۹ و ۱۴۰۰ در کنکور سراسری شرکت کرده و درحال حاضر منتظر اعلام نتایج انتخاب رشتههاست. او معتقد است که امسال در رشته دلخواهش پذیرفته میشود.
وی در گفتوگو با ایسنا اظهار میکند: در روز بین ۶ تا ۸ ساعت مطالعه میکردم. سال اول که مدرسه هم میرفتم، ساعت مطالعهام کمتر میشد. برای من این همه درس خواندن جذاب و لذتبخش نبود. از روی اجبار مطالعه میکردم. سال اول رشتهای که میخواستم در آن کنکور بدهم، خیلی با کار و علاقهام تفاوت داشت. میخواستم کنکور ریاضی شرکت کنم در حالی که شغل و علاقهام مرتبط با رشته هنر بود.
مصطفی افزود: زمانی که برای کنکور ریاضی درس میخواندم، همزمان به دنبال یادگیری کار تدوین و تصویربرداری هم بودم. سال اول قبول نشدم ولی امسال رتبهام خوب شد و میتوانم در رشته مدنظرم پذیرفته شوم. کلا سال دوم چون هدف، علاقه و رشته دلخواهم را پیدا کرده بودم، درس خواندن برایم خیلی راحتتر شده بود.
در صورت عدم موفقیت سرکوفت، هجمه و سرزنش دیگران به سراغ کنکوریها میآید
وی با بیان اینکه پس از شکست در کنکور شرایط روحی خیلی بدی را تجربه کردم، گفت: شرایطی که تجربه کردم، اصلا قابل توصیف نیست. در چنین شرایطی یک دانشآموز از نظر روانی خیلی تحت فشار است؛ در همین مدت من دچار یک افسردگی کوتاهمدت شدم و تحت تاثیر رفتار اطرافیان شرایط بدی را تجربه کردم. کنکور به گونهای است که انگار همه میتوانند در تصمیم و کارت دخالت کنند و در صورت عدم موفقیت در آن قطعا سرکوفت، هجمه و سرزنش دیگران سراغت خواهد آمد. چنین موضوعی حس خیلی بدی به آدم میدهد. دانشآموز شکسته خورده از ناحیه دیگران به شدت اذیت میشود؛ شاید کسی نتواند در موردش حرفی بزند اما چنین فردی مجبور است مسائل را در خود حبس کند و همین موجب میشود از درون بشکند.
این داوطلب کنکور سراسری ضمن تاکید بر اینکه باید تکلیف خودت را با اطرافیان روشن کنی و بگویی من دوست دارم اینگونه زندگی کنم و به سمت علاقه و رشته دلخواهم بروم، اظهار کرد: با چنین شرایطی دیگران کمتر در سرنوشت یک دانشآموز دخالت خواهند کرد. همه خانوادهها میخواهند فرزندشان رتبه خوبی به دست آورد تا سربلند بشوند. این توقع و انتظار خانواده از فرزندان بهحدی است که یک توقع «بایدی» از نوجوان دارند و او مجبور است کاری که ممکن است حتی به آن علاقهای نداشته باشد را به نحو احسن انجام دهد. یکی از دوستان من رتبه ۴۰۰۰ رشته تجربی را کسب کرد اما حتی علاقه و تمایلی به انتخاب رشته نداشت و با بیمیلی و تحت اجبار خانواده انتخاب رشته کرد.
وی با بیان اینکه کنکور همه زندگی نیست، میگوید: اینکه بگوییم قبول نشدن در کنکور به معنای پایان زندگی است، تصوری اشتباه است. ما باید مسیر خودمان را پیدا کنیم؛ راه موفقیت افراد فقط در کنکور نیست. دانشآموزانی که از مقطع نهم به دهم انتخاب رشته میکنند، به ندرت پیش میآید که با شناخت کامل و با توجه به علاقهشان انتخاب رشته کنند و نمیدانند که با این انتخاب رشته ناصحیح چه ضربهای در آینده میخورند چون باید زمانی طولانی از روز را اختصاص به مطالعه و انجام کاری بدهند که علاقهای به آن ندارند؛ این یعنی فرد با یک کار ناخواسته و ناخوشایند مواجه است که باید زمانی طولانی به آن بپردازد. برخی طبق خواست و تمایل خانواده رشته خاصی را انتخاب میکنند. متاسفانه مشاوران مدرسه نیز برای انتخاب رشته کمکهای لازم را به دانشآموزان ارائه نمیدهند و غالبا از روی نمرات پیشنهاد انتخاب رشته میکنند.
مداخلات دلالان کنکور مستقیما سلامت روان داوطلبان را نشانه رفته است
کمال دشتی خویدک، دارنده رتبه یک کنکور دکتری، در گفتوگو با ایسنا اظهار کرد: کنکور برای دانشآموزان اولین چالش عمومی و بزرگترین چالشی است که درآینده آنها تاثیر بهسزایی دارد. قبولی در کنکور نیاز به یک برنامهریزی طولانیمدت و استمرار در انجام یک کار دارد. دانشآموز برای اولین مرتبه با چنین چالشی روبهرو میشود و قطعا استرس و اضطراب خواهد داشت ولی میزان آن در افراد مختلف متفاوت است.
وی افزود: واقعیت این است که در حال حاضر کنکور درصد خیلی کمی از دانشآموزان را به علایقشان میرساند. حتی دانشآموزان خیلی باهوش نیز به سراغ علایقشان نمیروند بلکه رشتههایی را انتخاب میکنند که درآمد و تضمین کاری در آن رشته وجود داشته باشد.
دشتی گفت: دانشآموزی که تا این مقطع از زندگیاش مداخلات درمانی روی استرسها و اضطرابهای او صورت نگرفته یا کمبودهای فیزیولوژیک وی مانند کمبود ویتامین، تنظیم نبودن هورمونهای بدن و... مورد توجه قرار نگرفته و درمان نشده است یا در خانواده، اجتماع و زندگی تنشهایی را داشته، حالا نزدیک به کنکور تحت فشار یک تنش و چالش جدیتر قرار میگیرد. در چنین زمانی است که شاهد بروز برخی علائم در نوجوان میشویم. ما تصور میکنیم تمام این حالات روانی مربوط به کنکور است اما در واقع کنکور یک جرقه است که باعث نمایان شدن استرس، اضطراب و کمبودهای فیزیولوژیک برخی نوجوانان میشود.
این مشاور تحصیلی افزود: اگر مداخلات درمانی صورت نگیرد، حتی اگر دانشآموز بسیار باهوش و سختکوش نیز باشد، ممکن است در کنکور موفق نشود چون نیاز به مداخله درمانی و روانشناختی دارد.
وی ضمن تاکید بر اینکه خانوادهها و اجتماع به اضطراب دانشآموزان دامن میزنند، عنوان کرد: برخی والدین موفقیت در کنکور فرزندشان را مانند نردبانی برای رسیدن به افتخارات خود میکنند یا بعضا والدین گرههای روانی حل نشدهای دارند و آن را به فرزند خود تحمیل میکنند؛ مثلا والدین دوست داشتند که تحصیلکرده باشند ولی نتوانستند؛ حال میخواهند که فرزندشان آرزوهای دستنیافته آنان را محقق سازد و مدام در گوش فرزندشان میخوانند که «تو باید موفق شوی» و از همین طریق اضطراب او را بالا میبرند. در واقع والدین علاقهمندیهای خود را به فرزندشان تزریق میکنند.
دشتی خویدک با اشاره به اینکه کنکور رقابتی است که ما را به یک رشته خوب میرساند که این رشته در آینده میتواند برای ما درآمد تضمین شدهای داشته باشد، افزود: ما به دانشآموزان آموزش ندادهایم که خلاق و کارآفرین باشند. به دانشآموزان آموزش ندادهایم که اعتماد به نفس داشته باشند و در مسیری که دوست دارند پیشرفت کنند و تلاش خود را در زمینه علایقشان به کار بندند و کار مرتبط با علاقه خود را ایجاد کنند. آنها نیاموختهاند به دنبال این نباشند که یکی دست آنها را بگیرد و سرکار ببرد. وقتی این نگاه وجود ندارد، کنکور به رقابتی تبدیل میشود که همه در آن به دنبال رشتههایی هستند که فیالذات درآمدزاست و کار تضمین شده دارد و نیازی نیست در آینده برای داشتن شغل و کار تلاشی شود.
وی افزود: رشتههایی در دفترچه کنکور است که اصلا درآمد تضمین شدهای ندارد و داوطلب باید بداند وقتی این رشتهها را انتخاب میکند، لازم است با خلاقیت و اعتماد به نفس و همچنین تکیه بر توانمندیهای خویش بعدها از این رشته درآمد داشته باشد. ما راه دیگری برای بچهها نگذاشتهایم. دانشآموزان ایدهای در خصوص کارهای خلاقانه و کارآفرینی ندارند چون ما به آنها آموزش ندادهایم. آنها مطمئنترین راه را همین راهی میبینند که وزارت علوم پیش پای آنها گذاشته است.
پرستیژ اجتماعی و سودای دستیابی به شغل پردرآمد، تحریککننده والدین و دانشآموزان است
این دانشجوی دکتری بهداشت دانشگاه علوم پزشکی تهران خاطرنشان کرد: متاسفانه در جامعه افراد بر اساس رشته و نوع درسی که میخوانند یا دانشگاهی که میروند، ارزشگذاری میشوند. غلبه این قسم ارزشها خیلی آسیبرسان است. مثلا کسی که رشته پزشکی میخواند، احترام بیشتری نسبت به دانشآموختگان رشته پرستاری و... دریافت میکند؛ حتی در رادیو وتلوزیون نیز این رویه وجود دارد و یکسری رشتههای خاص پرستیژ اجتماعی بالاتری دارد.
وی با بیان اینکه گاهی مدام به دانشآموزان القا میشود که دیگران آدمهای بهتر و موفقتری نسبت به آنان هستند، بیان کرد: گاها مشاهده میکنیم که القاب توهینآمیزی به برخی رشتهها و دانشگاهها نسبت داده میشود. تمام این موارد اضطراب و استرس یک داوطلب را بالا میبرد. در واقع جامعه مدام به دانشآموز القا میکند که اگر فلان رشته را قبول نشود، هیچ ارزشی ندارد. علاوه بر این بعد از قبولی نیز انگیزه فرد برای ادامه دادن آن رشته بسیار پائین میآید.
دشتی افزود: همانطور که گفتم پرستیژ اجتماعی و سودای دستیابی به شغل پردرآمد عامل تحریککننده والدین و دانشآموزان بوده و آنها را تشویق به شرکت در رقابت کنکور، پرداخت هزینههای گزاف و صرف وقت و انرژی بسیار در این زمینه میکند. برخی رشتهها مانند پزشکی و پیراپزشکی از این قبیل رشتههاست و بسیاری از دانشآموزان به منظور دستیابی به این رشتهها از رشتههای ریاضی و انسانی بیرون آمدهاند و به سمت رشتههای تجربی رفتهاند.
مشاوران تحصیلی پیشگو نیستند بلکه تنها اضطراب دانشآموزان را بالا میبرند
وی با بیان اینکه مداخلات دلالان کنکور مستقیما سلامت روان داوطلبان را نشانه رفته، اظهار کرد: در تبلیغات کتابهای کمکدرسی مدام با این جملات روبهرو میشویم که گفته میشود این کتاب مسائل و نکاتی را دارد که در کتاب درسی نیست ولی در کنکور میآید. اولین اعتراض اینجاست که چرا چیزی که در کتب درسی نیست یا در موردش به خوبی بحث نشده و تفسیر و تحلیلی روی آن انجام نگرفته است در کنکور مطرح میشود؟ آیا جز این است که از این طریق کتابهای کمکدرسی فروش میرود؟ چرا دلالان کنکور تا این حد دستشان باز است؟ چرا باید در کتاب کمک درسی مطالبی مطرح شود که در یک کتاب درسی نیست یا اگر هست، خیلی مختصر توضیح داده شده و تفسیر نشده است؟
این مشاور تحصیلی افزود: دانشآموز برای آنکه بتواند در کنکور موفق شود، مجبور به خرید کتابهای کمکدرسی است. متاسفانه معلمانی هستند که جلسات بزرگ میگذارند و هزینههای گزافی از دانشآموزان دریافت میکنند یا مشاورینی هستند که با مافیای کنکور دست در دست دارند و نکاتی را به دانشآموزان میگویند که اتفاقا همان سال در کنکور میآید. باید توجه داشت این افراد پیشگو نیستند بلکه فقط اضطراب دانشآموزان را بالا و عدالت آموزشی را زیر سوال میبرند.
انتهای پیام
نظرات