به جز سه نفر از مراجعهکنندگان مابقی همه جوان هستند و هر کدام حداقل یک ساعتی میشود در نوبت نشستهاند. یکی از مراجعهکنندگان از جایش بلند میشود و با یک قدم خودش را به میز منشی میرساند: «یک ساعت و نیمه که نشستم. کی نوبتم میشه؟» منشی او را به صبر دعوت میکند و مراجعهکننده دوباره روی صندلیش جاگیر میشود.
طبق گفته برخی متخصصان، میزان مراجعه جوانان در دوران کرونا به روانپزشکان و روانشناسان بالا رفته و بخشی از آنها نیاز به استفاده از داروهای ضدافسردگی دارند. آنان معتقدند حتی با تمامشدن دوران کرونا، همچنان عوارض آن مثل افسردگی، گوشهگیری، استرس و اضطراب باقی خواهند ماند.
بدون آنکه بیماران قبلی از مطب بیرون بروند مراجعهکنندگان جدید وارد میشوند. دختر جوان مشکیپوشی همراه مادرش داخل میشود. انبوهی از تتو روی پوستش کوبیده شده است. نصف یکی از ابروهایش را تیغ زده است. پارگیهای شلوارش خالکوبیهای روی زانوهایش را هم بیرون انداختهاند. نمادی از اسکلت روی کیف، شال و کفشهایش حک شدهاند. منشی اسم و فامیلش را میپرسد تا برایش پرونده تشکیل دهد. صدایش را بالا میبرد: «خودم میخوام فرمو پر کنم». منشی ورق A۴ سفیدی را که جلویش است، نشان میدهد: «دقیقا چی رو میخوای پر کنی؟» و شروع میکند به سوال و جواب: «اسم، فامیل، سن». دختر، ۱۹ ساله است. کیف کلهاسکلتیاش را روی چادر مادرش میگذارد و از در مطب بیرون میزند.
دوباره سرها و چشمها روی تلفنهای همراه میرود. سکوت فضای کوچک مطب با صدای گرومبی میشکند. پسر ۲۰ ساله جوانی که جلوی اتاق دکتر ایستاده بود تا نوبتش شود با سر سقوط میکند. منشی خودش را بالای سر پسر میرساند. در اتاق دکتر باز میشود و زوج جوانی که داخل اتاق در حال ویزیت بودند با چشمانی گشاد به جسم پسر خیره میشوند. طولی نمیکشد که تکانهای شدید شروع میشود و سر پسر جوان چندین بار محکم به سرامیکها کوبیده میشود. دسته عینکش میشکند و به گوشهای پرتاب میشود. موبایلش روی زمین سُر میخورد و زیر دست و پا گم میشود. چند جوان سعی میکنند پسر را از روی زمین بلند کنند اما زورشان نمیرسد. پسر، سرش را با صدای دکتر بلند میکند و گوشهای مینشیند. درِ اتاق دکتر دوباره بسته میشود. زوج جوان بعد از چند دقیقه بیرون میآیند و پسر جوان خودش را به داخل اتاق دکتر میکشد. صدای خشمش از پشت درِ بسته هم بیرون میزند.
درِ آسانسور باز میشود و دو دختر جوان مادربزرگ پیرشان را آرام آرام به زورِ واکر داخل میآورند. یکی از دخترها صندلی را که برای مادربزرگش خالی شده ضدعفونی میکند و زن را به سختی مینشاند و شروع میکند قربانصدقه رفتنش.
ویزیت بیماران کمی سرعت میگیرد. موسیقی کردی از تلویزیون پخش میشود و یکی از مراجعهکنندگانی که سن و سالی دارد پایش را با ریتم موسیقی هماهنگ میکند و به زمین میکوبد.
چند صندلی آنورتر پدری با دختر نوجوانش مرتب صحبت میکند و کار درست و غلط را برایش توضیح میدهد. چهره دختر بیشتر در هم فرو میرود و پایش را مرتب تکان میدهد و به محض اینکه پدرش سکوت میکند از جایش بلند میشود. مرد نگاهی به دخترش میکند: «چرا بلند شدی؟ کجا میخوای بری؟» دختر چند صندلی فاصله میگیرد و با بیحوصلگی جواب میدهد: «این طوری راحتترم».
نوبت به زنی سالخورده میرسد. بلندشدن و رفتنش به اتاق دکتر چند دقیقهای طول میکشد و همه سعی میکنند به نحوی کمکش کنند تا زمان زودتر بگذرد.
منشی از مراجعهکنندهای که تازه بیرون آمده میخواهد پول ویزیت را با همراهبانکش پرداخت کند یا نقد بپردازد. بیمار به این درخواست واکنش نشان میدهد: «دکتر به خاطر فرار مالیاتی یه دستگاه پُز نمیذاره؟» منشی سرش را به زیر میاندازد: «نه، این مدت که برق مرتب میرفت دستگاه پُزمون سوخت».
هر چه زمان میگذرد تعداد مراجعهکنندگان هم بیشتر میشود و اغلب آنان جوان هستند و دو مادر باردار هم به تعداد بیماران منتظر اضافه میشود.
تا کنون آماری مبنی بر تعداد مراجعهکنندگان به روانشناسان و روانپزشکان از سوی مسئولان وزارت بهداشت منتشر نشده است. همان طور که معاون دفتر سلامت روانی، اجتماعی و اعتیاد وزارت بهداشت نیز سال گذشته اعلام کرد «آمار مستندی نداریم اما اصلا دور از انتظار نیست که پس از شیوع کرونا افزایش اختلالات روانپزشکی اتفاق افتاده باشد.»
پدر دختر نوجوان که داروهای دخترش را گرفته دوباره داخل مطب میشود و آنها را به منشی نشان میدهد. همه داروها ضداسترس و اضطراب هستند و باید نصفنصف مصرف شوند. منشی بعد از آنکه توضیحات لازم را میدهد روانهشان میکند.
از درِ مطب بیرون میزنم. پسری که یک ساعت قبل روی زمین افتاد با دختر ۱۹ سالهای که با مادرش آمده بود در حیاط ساختمان پزشکان نشستهاند و سیگار میکشند.
انتهای پیام
نظرات