لینده تلاش میکند به مسائل فلسفی زیادی که از این حوزهی تحقیقاتی مشتق شده است پاسخ دهد: آیا بشریت با تغییر الگویی روبهرو است که میگوید به عنوان جاندارانی هوشمند، منحصر به فرد نیستیم؟ همچنین بررسی کلی از تحقیقات فعلیای را شاهد خواهیم بود که به کشف سیارات حامل حیات دیگر، اختصاص یافته است و پیتر لینده تلاش میکند به طور مفصل به آنها بپردازد.
کتاب جذاب "در جستجوی حیات بیگانه" چشماندازی وسیعتر اثر پیتر لینده از طرف وبسایت بیگبنگ به پیشنهاد سمیر اللهوردی توسط امیرحسین سلیمانمیگونی ترجمه و از انتشارات مازیار منتشر شده است. امید است با خرید این کتاب هم به دانش خود افزوده و هم ما را در ادامهی این امر و ترجمه و تألیف کتابهای بیشتر یاری دهید.
بخشی از مقدمه کتاب
همه باید این فرصت را داشته باشند تا به آسمانی تاریک و پرستاره نگاه کنند. در جهان امروز، بیش از نیمی از بشریت در شهرها زندگی میکنند. در بعضی از کشورها از هر ده نفر هشت نفر در شهر زندگی میکنند. تماشای نیمه تاریک زمین از فضا نشان میدهد چقدر روشنایی شهر بیشتر و بیشتر در کل سیاره زمین پخش شده است. این خطری رو به افزایش است که بسیاری از ما هیچوقت دیگر نتوانیم بفهمیم آسمانی پرستاره چه شکلی خواهد بود ولی با این حال هنوز آنقدرها هم سخت نیست.
فقط کافی است خوششانس باشید هوا خوب باشد و در عصری پاییزی از شهر بیرون بزنید. هنوز کسی را نمیشناسم که این منظره را ندیده باشد. این منظره عمق زیادی دارد، نه تنها فیزیکی بلکه ذهنی، زیباییشناسی و احساسی. آسمان شب یادآوری عالی از چشماندازهای حیات است. این که «چقدر کوچک و بیاهمیت هستیم» واکنش مشترک ماست. البته من مخالفم. درعوض احساس وابستگی با فضایی بینهایت را دارم که دائماً نور خود را به زمین میفرستد.
بسیار شگفتانگیز است که علم مدرن با وسعتی زیاد رابطه نزدیک بین ما و جهان را تایید میکند. اتمهایی که بدن ما را میسازد در فضا درست شده است؛ هم در زمان آفرینش جهان و هم در طول فرآیندهای بعدی درون نسلهای متفاوت ستارگان. این مسئله درباره مغز ما هم صدق میکند. براساس نظریه فرگشت داروین، اغراق نیست اگر بگوییم مغز هم برآمدی از جهان است. جسم یک و نیم کیلویی مغز باید به عنوان توسعهیافته ترین و منظمترین گونه مادهای که ما میشناسیم شناخته شود. با توجه به این موضوعات برخلاف تصورات ما کوچک نیستیم. حداقل روی زمین ماده توسعه پیدا کرده و به هوش و دریافت حسی رسیده است؛ این حقیقتی قابل توجه است. حداقل روی زمین جهان راهی پیدا کرده تا خود را مطالعه کند. مثل نوزادی که تازه متولد شده است این فرصت را داریم تا تلاش کنیم جهان خود را درک کنیم. من باور دارم این وظیفه ماست تا این چالش را قبول کنیم و کتاب من بازتابدهنده همین موضوع است.
مشخص است که وقتی به آسمان نگاه میکنیم این ایده به ذهن ما خطور میکند که احتمال دارد جایی دیگر موجودات هوشمندی وجود داشته باشند. احتمال دارد آنها هم مثل ما به آسمان پرستاره خیره شوند و احتمالاً از وجود ما بیخبر باشند. آیا آنها هم احساسات یکسانی دارند؟ آها هم مثل ما سوالات یکسانی میپرسند؟ تا الان تفکر این که به این سوالات جوابی بدهیم بیمعنی بود. اصلاً چطور میتوانیم این موضوع را بفهمیم؟ در سال ۱۹۹۵ این سوالات کمتر رنگ بیاهمیتی به خود گرفت. برای اولین بار ستارهشناسان تایید کردند که به غیر از سامانه خورشیدی ما سیارات دیگری وجود دارد که به دور ستارههای دیگر میگردد. این کشف آغاز بهمنی از پیشرفت بود. در عرض ۲۰ سال حدود ۲ هزار سیارهی جدید کشف کردیم و در مدتی کوتاه اصطلاح خاص خود را دریافت کردند: سیارات فراخورشیدی. و همچنین این کشف خاستگاه یک رشته علمی جدید و رو به توسعه شد: اخترزیستشناسی. خوب حالا که میدانیم سیارات بسیار شایع هستند و این که صدها میلیون سیاره تنها در کهکشان خودمان راه شیری وجود دارد ناچاریم دوباره بپرسیم: آیا در جایی دیگر حیات وجود دارد؟
تلاش این کتاب دادن یک پیشزمینه(به صورتی مردمپسند) در جستجوی حیات بیگانه است. همچنانکه روزانه سیارات فراخورشیدی جدیدی گزارش میشوند پیگیری این تحقیقات جالب است. دانشمندانِ دیگر زندگی خود را وقف پیدا کردن پیامهایی از موجودات هوشمند کردهاند که باور دارند به سمت زمین سرازیر شده است و خود بشریت در حال فرستادن اطلاعاتی به فضا است که شاید یک روز توسط کَس دیگری دریافت شود.
من تلاش کردهام در این کتاب تمرکز خود را روی حقایق تحقیقات مدرن بگذارم. در عین حال فضایی را به بعضی از گمانهزنیها راجع به بیگانهها و آینده بشریت اختصاص دادهام. بعضی از این مفاهیم روی مرز قلمروی داستانهای علمی تخیلی قرار میگیرد ولی باور دارم مسائل تا زمانی که در قلمروی علوم طبیعی قرار داشته باشد؛ مشکلی ایجاد نمیکند. امیدوارم خواننده بتواند هر از گاهی (حس شگفتیای) را که اغلب حس میکنم را درک کند.
انتهای پیام
نظرات