دکتر حسین اصغری ثانی در گفتوگو با ایسنا با اشاره به وجود اندیشههای بنیادگرایانه دینی و سلفی در جنوب غرب آسیا، اظهار کرد: یک سرچشمه مشترک از بنیادگرایی دینی وجود دارد که برمیگردد به وهابیتی که در سعودی بود و از آن جا دو پایگاه عمده پیدا کرد و پاکستان اولین این پایگاهها است.
وی افزود: در پاکستان مدارس مختلفی تاسیس و با بودجههای سعودی تجهیز شد و حمایتهای مالی-سیاسی زیادی از این مدارس شد. یکی از این مدارس، مدرسه افغانی است که بخش زیادی از طالبان در این مدرسه تحصیل کردند و عقاید بسیار تند و افراطی دارند. تعداد زیادی از اعضاء القاعده نیز در همین مدرسه درس خواندهاند.
این تحلیلگر مسائل بینالملل با بیان اینکه در گذشته بخشی از نیروهای طالبان به القاعده پیوستند، عنوان کرد: این افراد پس از سال ۲۰۰۱ به عراق رفتند؛ چراکه فکر میکردند با سقوط صدام میتوانند در این کشور خلافت کنند. این افراد در عراق شروع به ترور و بمبگذاری کردند و بعد از کشته شدن زرقاوی، رهبر القاعده در عراق، جانشین او ابوبکر البغدادی شد و رفتهرفته القاعده عراق تبدیل به گروهکی به نام داعش شد.
اصغری ادامه داد: پس از تحولاتی که در سوریه و عراق رخ داد و داعش به کمک ایران و محور مقاومت شکست خورد، تعداد زیادی از نیروهای داعش به افغانستان برگشتند که البته گفته میشود این نیروها توسط آمریکا به افغانستان بازگشتهاند.
این تحلیلگر مسائل بینالملل اظهار کرد: متاسفانه در دولت اول کرزای آمریکاییها با کمک سفیر خودشان در افغانستان، بخش زیادی از طالبان را در شمال این کشور اسکان دادند، با این هدف که ژئوپولیتیک جمعیت شمال افغانستان را به نفع خودشان تغییر دهند.
اصغری اضافه کرد: در حال حاضر هم میبینیم که آمریکاییها به جای اینکه با دولت قانونی افغانستان وارد گفتوگو شوند، با طالبان گفتوگو میکنند و دولت را مجبور کردند تعداد زیادی از اسرای طالبان را آزاد کند که بعد از آن هم خشونتها در افغانستان افزایش پیدا کرد و ترورها و بمبگذاریهای زیادی در این کشور انجام شد، که البته هر چند گفته میشد داعش عامل این حوادث بوده است و طالبان دست داشتن خود در این ترورها را انکار میکند، اما بخش زیادی از فعالین سیاسی و اجتماعی افغانستان طالبان را مسبب این حوادث میدانند.
وی گفت: طالبان ادعا میکنند که نسبت به گذشته تغییر کردهاند، اما نحوه هجوم اینها به روستاها و شکل برخوردی که با مردم دارند و اعلامیهها و بیانیههایی که در خصوص آزادی زنان و مذهب منتشر میکنند، نشان میدهد که عقاید طالبان هیچ تغییری با گذشته نکرده است، اما سبک و شیوه جنگیدنشان تغییر یافته است.
اصغری تاکید کرد: سقوط دولت افغانستان و حاکم شدن طالبان بر این کشور، نه تنها یک خطر بسیار بزرگ برای منافع و امنیت ایران است، بلکه حتی برای آسیای مرکزی و چین نیز خطر محسوب میشود. در حال حاضر روسها در مرزهای شمالی افغانستان مستقر شدهاند و نیروهای ایران نیز در مناطق مرزی بین ایران و افغانستان مستقراند. طالبان اعلام کردهاند به دنبال تشکیل یک امارت اسلامی هستند و قطعا این مسئله محدود به مرزهای افغانستان نخواهد شد.
وی با بیان اینکه نسل جدید مردم افغانستان سلطه طالبان را نخواهد پذیرفت، خاطرنشان کرد: سالها پیش که طالبان بر افغانستان مسلط شده بودند، مردم این کشور از فقر و مشکلات بسیار در رنج بودند و با افرادی مواجه شدند که داعیه مذهب داشتند و با شعار عدالت پا در عرصه گذاشته بودند و مردم افغانستان به امید اینکه طالبان بتوانند در کشورشان صلح ایجاد کنند، آنان را پذیرفتند. اما ما دیدیم که با حمله آمریکا، طالبان سقوط کردند.
این تحلیلگر مسائل بین الملل ادامه داد: اما نسل جدید مردم افغانستان هم دولت کرزی و هم دولت غنی را تجربه کرده است. این نسلی است که تحصیل کرده، به وسیله رسانهها با دنیا ارتباط دارد و آیندهای را برای خود متصور است. بنابراین حکومت کردن بر این نسل مانند حکومت بر پدرانشان کار سادهای نیست و در حال حاضر هم میبینیم که گروههای مقاومت زیادی در مناطق مختلف افغانستان شکل گرفته که بدنه آنها را نسل جدید افغانستان تشکیل میدهد.
اصغری با بیان اینکه ادعای طالبان مبنی بر اینکه توانستهاند ۸۰ درصد خاک افغانستان را تصرف کنند، ادعایی گزاف است، گفت: قطعا این طور نیست و اگر ۸۰ درصد خاک افغانستان در اختیار طالبان بود، الآن فرماندهان طالبان در پاکستان نبودند. من فکر میکنم در روزهای آینده تحولات میدانی و سیاسی به نفع مردم افغانستان تغییر کند.
وی ضمن بعید دانستن احتمال حاکم شدن طالبان بر افغانستان، بیان کرد: مذاکره کردن با یک گروه، لزوما کار اشتباهی نیست، اما تصمیم سیاسی ما در قبال مسائل افغانستان، باید جدا از مذاکراتمان با طالبان باشد. ما صرفا باید به دنبال منافع و امنیت خودمان باشیم. همچنین افغانستان اهمیت فوقالعادهای برای ما دارد؛ چراکه سرمایه اجتماعی بزرگی در افغانستان داریم و از نظر فرهنگی و تاریخی بیشترین اشتراک را با این کشور داریم و افغانستان میتواند حوزه نفوذ اجتماعی و فرهنگی بسیار خوبی برای ایران باشد.
این تحلیلگر مسائل بینالملل ادامه داد: بنابراین ما نه تنها باید منافع و امنیت خودمان را حفظ کنیم، بلکه باید بخش زیادی از این منافع را حداقل در شمال افغانستان ببینیم. مذاکره با طالبان به خودی خود چیز بدی نیست، اما ایران باید پیرو منافع ملی خودش در مورد افغانستان و طالبان تصمیمگیری کند.
انتهای پیام
نظرات