عبدالخالق ماجدی، مدرس دانشگاه و نویسنده به تازگی یادداشتی تحت عنوان "رژیم شیمیایی زندگی" نوشته که نسخه ای از آن را در اختیار ایسنا قرار داده است:
"سلام!
دیروز موضوع کلاس درس شیمی فیزیک ام، درباره روشهای کنترل و حفظ رژیم شیمیایی آب بود که چگونه کنترل و ثابت نگه داشتن یک پارامتر میتواند تعادل رژیم شیمیایی آب را حفظ و یا بالعکس انحراف یک پارامتر میتواند در حفظ این تعادل اختلال ایجاد کند!
سه سال هست که به علت مصرف دارو امکان روزه داری برایم مقدور نیست ولی امسال، ماه مبارک رمضان، روی معانی و باطن اسامی و صفات خداوند که در جوشن کبیر آمده است و چرایی اینکه ما هر سال در سه شب، هزار اسم و صفت خداوند را تکرار می کنیم، توجه خاصی داشتم و اینکه چرا متاسفانه از این رمضان تا رمضان بعدی، این اسامی در زندگی ما نقشی ندارند و فقط بر زبان هایمان جاری می شود!
بارها درباره چگونگی نسبت و تماس زندگی افراد خداباور و خداناباور با این صفات فکر کرده ام.
آیا مقدرات زندگی یک فرد نروژی و یا یک سرخ پوست آمریکایی یا مکزیکی هم در همین شب ها مقرر و تعیین میشود؟!
از نگاه عُرفا، خداوند تکه ای از جوهر و ذات خودش را در وجود و جوهرهٔ همه کائنات اعم از جاندار و بی جان به امانت گذاشته است. به عبارتی دیگر انسانها و جانوران از زمان تولد در درون خود به صورت بالقوه حامل این صفات هستند و فرقی ندارد که در استپ های اوراسیا زاده شده باشید و یا در جنگلهای آمازون و یا در بیت المقدس یا بیت الله الحرام!
اگر هر فرد چه آگاهانه و چه ناآگاهانه، چه بدون واسطه و چه با واسطه، بتواند شرایط بالفعل شدن و تجلی جلوههای فقط یکی از این صفات را در زندگیش به صورت واقعی، مهیا و پیدا و معنادار و اجرایی کند شرط بندگیاش را ادا کرده است.
با دانشجویان درباره کلمه "مومن" که یکی از صفات و اسماء خداوند است با ادبیات و واژگانی خارج از قلمرو دین و مذهب(!) صحبت کردم که چگونه فقط ملتزم بودن به همین یک کلمه، میتواند رژیم شیمیایی و غیر شیمیایی زندگی بر روی کره زمین را تنظیم و بهینه کند. ریشه لغوی مومن، کلمه "امن" و "ایمنی بخشی" است. بسط و تفسیر این کلمه این است که "مومن":
دیگران از زبانش
گیاهان و درختان از دستش
همسایهها از همجواری اش
همسر و فرزندان در زندگی با او
دوستان در رفاقت با او
مخالفان و منتقدان از دشمنی اش
مورچگان از قدم هایش
نوامیس مردم از چشمانش
مردم از قلم اش
مظلومان از رای و قضاوت اش
مشتریان از ترازو و پیمانه اش
دانش آموزان و دانشجویان از علمش
طبیعت از کنش های اش
ارباب رجوع از کیفیت خدماتش
همنوعانش؛
از ظن و گمان او
از بخل و کینه و حسد او
از کبر و غرور او
اعضاء و جوارح از افکار و اعمال او
والدین از آثار کردار او
اموال مردم از طمع اش
و.....
و خلاصه اینکه تمام هستی از شیوه زیست او
در امان باشند!
چرا گفت وگو خارج از قلمرو دین و مذهب؟!
چون که به قول عارفی طی این چندهزار سال از نام خدا و دین و مذهب برای اهداف غیرخدایی خیلی سوء استفاده شده است!
من سوادی پیرامون دین ندارم ولی از سخنان عارفی شنیدم که
در ادبیات الهی "مومن" مساوی است با "انسان"!
دقیقا از نظر خداوند فقط "مومن"، "انسان" است و باطن انسانی دارد و از نظر قرآن، مردم (نه انسانها!) یا مومن اند یا فاسق!
چون که انسان قطعا مومن است و دیگران از او در امانند.
ادیان هم
بر قلب "انسان"
و با دست "انسان"
و با زبان "انسان"
و برای "انسان"
و
آمدهاند تا مردم برای یکدیگر، مامن شایستهای باشند و آمدهاند تا ما "انسان" باشیم
به نظر میرسد که با این تفاسیر، "مومن" بودن ارتباطی با نقطه جغرافیایی زیستگاه، تماس و یا عدم تماس با ادیان، رنگ و نژاد و... ندارد!
چه دین دار باشیم و چه بی دین!
چه قرآن به سر باشیم و چه مثل سرخ پوستان جنگلهای آمازون برگ بر سر؛ تلاش کنیم با بیداری و بیدار ماندن و حضور آگاهانه، دست خالق برگهای قرآن و برگهای درختان جنگلهای آمازون را نه تنها بر سر خود بلکه گرمی اش را درون قلب هایمان حس کنیم!
برای شما و خودم، تجلی فقط همین یک صفت خداوند (انسان بودن) را در زندگی آرزومندم."
انتهای پیام
نظرات