دکتر فرزاد قائمی در گفتوگو با ایسنا با اشاره به ملیگرایی و نقش فردوسی در تبیین این نهضت، اظهار کرد: ملیگرایی، اصطلاحی مدرن و امروزی در جامعهشناسی سیاسی و ترجمه واژه فرانسوی «ناسیونالیسم» است. اصطلاحات مدرن پس از رنسانس و انقلاب صنعتی به تدریج در جامعه غربی به وجود آمدهاند و پس از مشروطه و به ویژه در ۱۰۰ سال اخیر به عنوان اصطلاحات فرنگی وارد زبان فارسی شدهاند. این اصطلاحات با تعاریف آکادمیک و متباین با فضای فرهنگی جامعه ایران وارد شدند و نسبت مستقیمی با مفاهیم کهن و متون کلاسیک ما ندارند.
وی ادامه داد: با این حال طبیعتاً نیازهای موجود در پویش اجتماعی و زندگی فرهنگی جامعه، همواره میان مفاهیم سنتی و انگارههای نو، ارتباط برقرار میکند. ملیگرایی فردوسی در شاهنامه یکی از حوزههایی است که از دیرباز میان دو مفهوم مدرن و سنتی ارتباه به وجود آورده است. مفهوم ملیگرایی فارغ از زمینههای بومی و شاهنامه فردوسی به عنوان ایده، نهضت، جنبش و انگارهای جدید در دنیای امروز شناخته میشود که هدف از این جنبش، تمرکز بر منافع ملت است.
ملیگرایی نوعی آگاهی ملی به شمار میرود
عضو هیأت علمی دانشگاه فردوسی مشهد بیان کرد: به تعبیری دیگر مهمترین هدف نهضت ملیگرایی ایجاد جامعهای وسیع است که خواستههایش را مطابق با منافع مشترک تمام افراد ملت تنظیم کند و آرمانهای ملت را ارتقاء دهد. در نتیجه ملیگرایی، نوعی آگاهی ملی نیز به شمار میرود و این آگاهی باعث میشود افراد جامعه پیوندهای عمیقی با یکدیگر داشته باشند و در مجموع یک ملت را تشکیل دهند. به بیانی دیگر ملیگرایی، نوعی حس وفاداری، شور و حال، انگیزه برای حرکتهای اجتماعی و دلبستگی به نمادهای تعریفشده در ملت را به دنبال خواهد داشت که فرهنگ عام و فرهنگ نخبگان در شکلگیری این جنبش در دوره معاصر نقش داشته است.
قائمی با بیان اینکه «ملیگرایی، در برخی مواقع جنبههای منفی نیز با خود به همراه داشته است»، عنوان کرد: برای نمونه این نهضت، سبب بروز برخوردهایی میان جوامع مختلف، نادیده گرفتن حقوق برخی از اقلیتها و حرکتهای اغراقآمیز در جوامع مدرن شده است. از جمله نمادهایی که ملیگرایی را تشکیل میدهند، میتوان به پرچم ملی، سرود ملی، قهرمانان ملی و تاریخ ملی اشاره کرد. بنابراین شاهنامه به عنوان انگاره و اثری کهن نقش مهمی در شکلگیری مفاهیم مدرن ملیگرایی در جامعه ایرانی داشته است.
وی تصریح کرد: «ملت»، واژهای عربی است که در زبان فارسی و تا قبل از دوران معاصر به معنی دین و جریانهای فکری به کار میرفته است، اما در دوره معاصر مبنای نیازها و تفکرات تغییر و تحول یافتهاند و به تبع معنای این واژه نیز تغییر پیدا کرده و به معنای اجتماع بشری فارغ از تفاوتهای مذهبی و ایدئولوژیک تعریف شده است. این جنبش به عنوان گرایش به سوی خواستههای ملت قلمداد میشود که پس از دوران مشروطه از آن با عنوان ملیگرایی یاد میکنند. لذا ملیگرایی حرکتی سیاسی و جنبشی اجتماعی با آرمانهای سیاسی است که در ادبیات دوره مشروطه نیز پایگاه بسیار مستحکمی داشته است.
ملیگرایی مفهومی مدرن با پیشینه تاریخی
این پژوهشگر زبان و ادبیات فارسی عنوان کرد: همانطور که گفته شد ملیگرایی مفهومی مدرن است، اما این موضوع به این معنی نیست که در گذشته و فرهنگ کهن، مفهومی به معنی ملیت و گرایش به آرمانهای ملی وجود نداشته است. قطعاً این مفهوم وجود داشته، اما در جوامع مختلف به صورت واحد و یکدست نبوده است. در حالی که در دنیای امروزی و مدرن تعریف مشترکی از مفهوم ملیگرایی وجود دارد.
قائمی خاطرنشان کرد: به عبارتی دیگر در گذشته، مفهوم ملیگرایی در جوامع مختلف با توجه به هویت تعریف شده از جامعه، متفاوت بوده است و لذا در هر یک از این جوامع آرمانها و آرزوهای مشترکی وجود داشته است که به این ترتیب تلاش برای دفاع از این آرمانها و وفاداری به این اشتراکات، احساسی را به وجود میآورده است که از جنس ملیگرایی مدرن بوده است. بنابراین شاهنامه نیز اثری ملی است که محصول نهضتی کهن در جامعه و ایران آن روزگار بوده و با نهضت ملیگرایی امروزی اشتراکاتی نیز دارد.
وی اضافه کرد: شاهنامه در سده چهارم هجری نگاشته شده است و با توجه به تاریخ ایران در این دوران، متوجه میشویم خراسان بزرگ که در شرق ایران قرار دارد، حوزه فرهنگی وسیعی را شکل داده که در سده سوم و چهارم به نوعی آگاهی اجتماعی دست پیدا میکند. به شکلی که جامعه به دنبال مجموعه نمادهای مشترکی است تا بتواند پیوندهای تاریخی خود را احیا کند. در این دوره «زبان فارسی دری» به عنوان زبان ملی در دوره صفاریان و همچنین در دوره سامانیان تعریف میشود. به طوری که آثاری در این زبان شکل گرفته است که اولین پایههای ایجاد مفهوم سنتی گفتمان را تشکیل میدهد.
شاهنامهنویسی نهضتی برای حفظ هویت ایرانی
عضو هیأت علمی دانشگاه فردوسی مشهد اظهار کرد: مهمترین برآیند این جنبش کهن، شکلگیری جریان ادبی با عنوان «شاهنامهنویسی» در ایران خاوری سدههای سوم و چهارم هجری است. این جریان در سده اول و دوم هجری به دلیل نفوذ فرهنگی ایرانیان در دربارهای خلفا آغاز شده است. به صورتی که ایرانیان برای حفظ فرهنگ خود در برابر فرهنگ غالب و با آگاهی از خلاءها و ضعفهای فرهنگی جامعه مسلط و غالب، کتابهای تاریخی باقیمانده از ایران باستان را به دستگاه دیوانی خلفا معرفی میکنند و این آثار تحت عنوان «سیرالملوک» از پهلوی به عربی ترجمه شده و مبنای ابتدایی تاریخنگاری اسلامی را تشکیل میدهد.
قائمی بیان کرد: در سده سوم و چهارم، نهضتی مشابه آغاز میشود و زبان فارسی مبنای هویت این جامعه ایرانی قرار میگیرد و ترجمه آثار نامبرده از زبان پهلوی به زبان فارسی دری تبدیل به جریان فرهنگی شاهنامهنویسی در ابتدا به نثر و سپس شاهنامهسرایی به نظم میشود و به این ترتیب آثاری مانند «شاهنامه ابولمؤید بلخی»، «شاهنامه مسعودی مروزی»، «شاهنامه فردوسی به نظم» و... ایجاد میشود که این آثار در واقع تبلور این جریان فرهنگی هستند. بنابراین نه تنها شاهنامه فردوسی، بلکه شاهنامهنویسی و شاهنامهسرایی جلوهگاه نوعی ملیگرایی سنتی در جامعه ایرانی سدههای سوم و چهارم هجری است.
تعریف فردوسی از ملیگرایی متفاوت از تعریف امروزی است
وی با تأکید بر اینکه «تعریف فردوسی از ملیگرایی متفاوت از تعریف امروزی است»، گفت: اما این دو تعریف دارای وجوه مشترک و همسو با یکدیگر هستند. نوعی تلاش و حرکت نسبت به آرمانهای مشترک یک جامعه بزرگ، مبنای اصلی این جریان و گرایش ملی است و این امر مهمترین اشتراک تعریف کلاسیک و مدرن ملیگرایی به شمار میرود. با این حال حدود این آرمانها و منافع ملی، رابطه میان افراد و اجتماع، معنای انسان در جامعه و نمادها و ملزومات تشکیلدهنده ملیت، در تعریف باستانی و امروزی ملیگرایی تفاوتهای بنیادی دارند.
این پژوهشگر زبان و ادبیات فارسی با اشاره به اینکه «در جهان باستان برخلاف دنیای امروزی ملیگرایی با نخبهگرایی همسو بوده است»، عنوان کرد: به این معنی که آرمانها توسط بدنه و طبقه متوسط جامعه تعریف نمیشده است، بلکه آرمانهای جامعه را نخبگان و حکومت تعریف و بیان میکردهاند و دولتها نیز نقش بسیار پررنگی در ملیگرایی داشتهاند. در دنیای مدرن، اما ملتها سازنده جریان ملیگرایی هستند و لذا حکومتها سعی میکنند خود را در چارچوب آرمانهای تعریفشده در جامعه تعریف کنند تا از حمایت ملتها برخوردار شوند.
قائمی تصریح کرد: شاهنامه فردوسی نیز با ملیگرایی مدرن که بدنه و افراد معمولی جامعه آن را تعیین و هدایت میکند، فاصله دارد و حکومتها را مؤثر میداند به همین دلیل عنوان این متن را «شاهنامه» برگزیدهاند و نه «مردمنامه». زیرا شاه، حکومت را تشکیل میدهد و حکومت نیز نماینده هویت سیاسی جامعه است.
نقش فردوسی در تحکیم هویت ملی
وی در خصوص نقش فردوسی در تحکیم هویت ملی، بیان کرد: این موضوع را میتوان در دو بخش بررسی کرد؛ بخش اول آن در ارتباط با شخص فردوسی و اثری است که خلق کرده و بخش دیگر هیچ ارتباطی مستقیمی با مؤلف شاهنامه ندارد و مربوط به جریانی است که در ادامه شاهنامه شکل گرفته است.
عضو هیأت علمی دانشگاه فردوسی مشهد با بیان اینکه «بخش اول بر اساس ویژگیهای منحصر به فرد شاهنامه بررسی میشود و محصول جهانبینی شخصیت خاص فردوسی به شمار میرود»، تصریح کرد: فردوسی در روزگاری زندگی میکرده است که نوعی خردگرایی و توجه به عقل و دانش رایج بوده است که این نگرش در طبقه نخبگان که آرمانهای ملی و ملیگرایی سنتی را تبیین میکردهاند بیشتر به چشم میخورد. در این دوره طبقه دهقانان نماینده نوعی شعور و آگاهی ملی بودند و سعی میکردند فرهنگ جامعه را به سمت نوعی خیزش و رنسانس هدایت کنند. بنابراین فردوسی نیز به عنوان فردی از جامعه مترقی دهقانان خراسانی و سیستانی، نماینده نخبهگرایی ایران خاوری در سدههای سه و چهار هجری است.
قائمی اضافه کرد: از طرفی دیگر فردوسی به عنوان شاعری خلاق و نابغه در اثر خود درجهای از زیباشناسی و بلاغت را خلق میکند که در میان آثار نزدیک به آثار وی بینظیر است. بعضی داستانهای حماسی و اسطورهای خردگریز و انتزاعی به حساب میآیند، اما فردوسی به دلیل نگرش خردگرای خود، سعی داشته است اسطورهزدایی کند. به علاوه رویکرد تاریخی را در اسطوره و حماسه تقویت کرده و با استفاده از بسط حماسهسرایی، داستانگویی، نمایشی کردن صحنهها با ایجاد لایههای دراماتیک و جلوه دادن زبان هنری برجسته، شاخصهای خلق یک زبان برتر را در آثار خود ایجاد کرده است.
شاهنامه نماینده تاریخ مشترک و افتخارآمیز جامعه ایرانی است
وی افزود: به تعبیری دیگر شاهنامه فردوسی علاوه بر اینکه به حماسه و اسطوره تعلق دارد، اثری همراستا با عقل و خرد محسوب میشود و در حاشیه داستانهایش نوعی نگاه فلسفی و منفینگر نسبت به ناسازگاری جهان در مقابل انسان را بیان میکند. از این رو همه این ویژگیها شاهنامه را به اثری هنری که دارای ارزش تاریخی، حماسی، اساطیری و انسانی است مبدل کرده که نماینده تاریخ مشترک و افتخارآمیز جامعه ایرانی است.
این پژوهشگر زبان و ادبیات فارسی ادامه داد: اتفاقات تاریخی که در سدههای پنجم، ششم و هفتم هجری رخ میدهد بخش دوم تأثیر و نقش فردوسی در تکوین ملیگرایی است که فارغ از ویژگیهای متمایز شاهنامه باعث میشود ایران را از مرکزیت قدرت خلفا رهایی پیدا کند و زبان فارسی را از سایه سنگین زبان عربی نجات دهد و لذا شاهنامه که نماینده تاریخ ملی و زبان فارسی است، به عنوان کتابی مهم مورد توجه و تقلید قرار میگیرد و تبدیل به اثری ملی میشود.
قائمی اضافه کرد: به طوری که در دوره معاصر نمایندگان ایرانگرایی مدرن مانند صادق هدایت، میرزا آقاخان، تقیزاده، نفیسی و... نیز ملیگرایی مدرن را با شاهنامه پیوند میدهند. بنابراین شاهنامه در بافت سنتی فرهنگ ایرانی، در اتفاقات تاریخی و در دوره معاصر دارای جایگاهی ملی است که این سه عامل شاهنامه را به یکی از مهمترین کلیدواژههای ملیگرایی ایرانی تبدیل میسازد.
انتهای پیام
نظرات