در گذشتهها و حتی سدههای دور مردم قزوین مانند دیگر شهرهای ایران زمین در ماه مبارک رمضان پایبند سنتها و آداب و رسومی بودند؛ سنتهای مانند خانهتکانی در آغاز ماه رمضان، زیارت امامزادگان و یا بیدار کردن مردم برای سحر با دُهل و در کردن توپ که متأسفانه بسیاری از آن سنتها از بین رفته یا به فراموشی سپرده شده است. بخش دوم گفتوگوی ایسنا با محمدعلی حضرتی، پژوهشگر و نویسنده قزوینی را در این خصوص میخوانیم.
ختم قرآن و جمعخوانی
حضرتی اشاره کرد: از سنتهای دیگری که در ماه رمضان بین مردم رواج داشته ختم قرآن است که الان هم وجود دارد؛ هر روز یک جزء قرآن خوانده میشد. این سالها هم شاهد رونق جلسات جمعخوانی هستیم که قرائت ۳۰ جزء قرآن در ۳۰ شب یا ۳۰ روز ماه رمضان انجام میشود. مجالس وعظ و تفسیر هم بسیار پررونق بودند. در مسجد جامع عتیق و سلطانی، واعظان و مفسران برجسته جلسات تدریس داشتند. در دهه ۳۰ و ۴۰ جلسات تفسیری استاد علامه، زندهیاد «آقاسید ابوالحسن رفیعی قزوینی» بسیار معروف بوده است و مردم قزوین از این جلسات تفسیر استفاده میکردند. در همان مسجد، در ماه رمضان مرحوم آقای «مفیدی» هم جلسات درس و تفسیر داشتند. در مسجد جامع، مرحوم «آقاسید ابوتراب»، مرحوم «آقاسیدعلی مستخیر»، «حاج میرزا محمود رئیسی»، مرحوم «آقاسید عباس ابوترابی» و «آیتالله آقا شیخ محمد مظفری» جلسات تفسیر پررونقی داشتند. در مساجد دیگر شهر هم مرحوم «آقامیرعبدالصمد» در مسجد آقا و بعدها فرزندش مرحوم «حاج سیدعباس تقوی»، نواده ارزشمندشان، مرحوم «حاج سیدعلیاکبر تقوی» جلسات تفسیر داشتند. مرحوم «آقاشیخ هادی سلیمانی» در مسجد مهدیه، مرحوم «مهدوی»، مرحوم «آقاسیدعباس حاجسیدجوادی» معروف به «مدرس»، مرحوم استاد «حاجشیخ حسین اویسی» در حلیمهخاتون و محله راه کوشک جلسات تفسیر بسیار پررونقی داشتند و مردم از دانش قرآنی این استادان استفاده میکردند.
نقالی در شبهای ماه رمضان
وی گفت: جلسات نقالی هم در قهوهخانهها برگزار میشد. آن زمان که سریالهای تلویزیونی نبود مردم بعد از افطار به قهوهخانهها میرفتند و تا نیمهشبها پای نقل مرشدهای سخنور و برجسته مینشستند و معمولاً در ماه رمضان افسانهها و حکایات مذهبی گفته میشد، مثل «حمزهنامه»، «حمله حیدری»، گاهی اوقات «مختارنامه» و البته برای گویندگان مبتدی و مرشدهایی که تازه داشتند نقالی میکردند، نقل «امیرارسلان» و «حسین کُرد» یا شاهنامه معمولتر بوده چون اینها را بیشتر بلد بودند و میگفتند. بههرحال جلسات نقالی در شبهای ماه رمضان بسیار پررونق بود و در کنارش آیین سخنوری که مناظره منظوم و ادبی دو یا چند مرشد باتجربه بود برگزار میشد؛ آنها میخواستند تواناییهای خودشان را در فن بیان و استفاده از متون نظم و نثر فارسی، به تعبیر خودشان "پندیات" بسنجند. در این برنامههای سخنوری مواعظ و اندرزهایی یا حکایاتی که از بزرگان ادب فارسی به یادگار مانده بازگو میشد و طرفداران بسیار داشت که به افزایش سطح فرهنگ عمومی هم کمک میکرد.
افطار مردم قزوین در روزگاران گذشته
این پژوهشگر ضمن اشاره به سنت افطاری مردم در روزگاران قدیم، عنوان کرد: مردم در گذشته معمولاً با آب گرم و ولرم روزهشان را باز میکردند. گاه در سر سفرههای افطار از شیربرنج یا آش شلهزرد به همراه حلوا، بهخصوص در نیمسال دوم از حلوا استفاده میکردند که گرم باشد و بتواند بدن را در مقابل سرمای زمستانی مقاوم کند. برخی با گلگاوزبان روزه خود را باز میکردند. معمولاً همراه گلگاوزبان، دُیماج یا نان و پنیر مصرف میشد. برخی از خانمهای باسلیقه در عین حال برخوردارتر، شبها در هنگام افطار از «فرنی» یا «مشکوفی» استفاده میکردند. مشکوفی ترکیبی بود از شیر و نشاسته و قند بادام و زعفران و شکر که آن را با خلال پسته و بادام هم تزئین میکردند ضمن اینکه فرنی را نیز با خلال پسته و بادام تزئین میکردند.
وی بیان کرد: در ماه مبارک رمضان گلگاوزبان و دمنوشهای دیگر مثل بابونه و آویشن مصرف میشده و زولبیا و بامیه و پشمک در این ماه رونق داشته است؛ معروف است که حتی مثلاً مظفرالدینشاه دلش تنگ میشده و میگفته: «ماه رمضان هم نیامد که ما یک زولبیا بامیه سیر بخوریم!». شربتی، انواع شیرینیها در هنگام افطار یا بعد از افطار صرف میشده و در سحرگاه غذاهای سنگین نمیخوردند که آمادگی روزهداری داشته باشند.
رفتن به زورخانه در شبهای ماه رمضان
این نویسنده تصریح کرد: یکی دیگر از سنتهایی که در ماه رمضان در قزوین بسیار متداول بوده رفتن به زورخانه است. بعد از افطار هم مردم عادی و بهخصوص ورزشکاران مقید بودند که خودشان را به زورخانهها برسانند، با ضرب و زنگ مرشدهای چیرهدست و خوشصدا ورزش کنند، ورزشی که با ذکرهای مذهبی و معنوی آمیخته بود. زورخانههای قزوین در حقیقت میزبان پهلوانان نامی و برجسته بودند. گاهی اوقات حتی پهلوانانی از شهرهای مجاور بهخصوص تهران میآمدند تا شبهای ماه رمضان در زورخانههای قزوین ورزش کنند.
وی توضیح داد: شاید بتوان گفت که یکی از معروفترین زورخانههای قزوین، زورخانه «نایبالصدر» بوده که در حقیقت با ضرب و زنگ مرشدهای معروف بهخصوص «مرحوم مرشد اسماعیل» ورزشکاران ورزش میکردند و فرزندان آن مرشد صاحبنفس بهخصوص استاد «حسین حاجولیان»، سعی میکنند که این سنت حفظ شود و طی این سالها چراغ زورخانهها را روشن نگه داشتند. البته در زورخانههای دیگر مانند زورخانه «حضرتی» در سلامگاه، زورخانههای «هژبر» و زورخانه «حاج محمود» هم مرشدهای توانمند ضرب و زنگشان ورزشکاران را به وجد میآورد. در نقاط مختلف شهر، پهلوانان و مرشدهای نامدار شرایطی فراهم میکردند که مردم به ورزش به ویژه ورزش باستانی علاقهمند شوند؛ هر کدام از پهلوانان هم هنرنمایی میکردند و به این وسیله ورزیدگی جسم و جان را در ماه رمضان عینیت بسیار برجستهای میدادند.
حضرتی اشاره کرد: عدهای هم به بازیهای شبانه در ماه رمضان میپرداختند. بازیهایی که بین جوانها، نوجوانها بسیار متداول بود بازیهایی مثل گل یا پوچ؛ در گروههای بالای ۲۰ نفره ۲ تیم میشدند و گل یا پوچ بازی میکردند. ترنابازی، شاه وزیر، بتراش، «لب لب لب تو لب لب من باقالی به چند من» و بازیهایی از این دست که متأسفانه بسیاری از آنها الان دچار فراموشی و نابودی شدهاند و به جای آنها بازیهای بعضاً مخرب مجازی متداول شده است. البته تقریباً در دهه ۶۰ فوتبال شبانه هم رواج پیدا کرد؛ هیئتهای فوتبال در ماه رمضان به سمت سامان دادن این بازیها رفتند که در قالب فوتسال جام محلات و بعد جام رمضان برگزار شد.
سنت شب نیمه ماه رمضان
وی بیان کرد: بد نیست که به عنوان یکی از آخرین مواردی که میخواهم اشاره کنم به سنت شب نیمه ماه رمضان هم اشاره کنیم؛ شب ولادت امام حسن مجتبی (ع) خیلیها پنهانی به نانواییها بهخصوص جنوب شهر میرفتند و در واقع تنورشان را میخریدند و میگفتند که به برکت این شب شما نان مجانی و صلواتی به مردم بدهید. عدهای هم این کار را در شب قدر دنبال میکنند، به قصابها پول میدادند بهخصوص برای افراد کمتوان و کمبضاعت، که خانوادههای نیازمند با حفظ آبرو و شخصیت اجتماعیشان بتوانند گوشت و نان مجانی دریافت کنند. چه خوب است که این سنت ادامه پیدا کند و کسانی که برخوردار هستند به افراد ضعیف و ناتوان از نظر مالی، کمک کنند که این فاصلهها آنقدر عمیق نشود.
این پژوهشگر گفت: در شب قدر هم سنت قرآن به سر گرفتن و عزاداری برای امیرالمؤمنین ادامه دارد که به دلیل استمرار آن و آشنایی مردم من دیگر به آن نمیپردازم. در شب بیستوهفتم ماه رمضان که معتقد بودند که شب قتل ابن ملجم است جشن میگرفتند؛ جشنهایی که با برخی نذریها، از جمله نذر کلهپاچه آمیخته میشد.
حضرتی در پایان اظهار کرد: معمولاً در شب بیستوهفتم ماه رمضان کلهپاچه میخوردند و از مجازات ابن ملجم اظهار شادمانی میکردند؛ برخی هم به دادن کلهپاچه نذری به صورت پخته و خام به دوستان و آشنایان مبادرت میکردند که کم و بیش این سنت همچنان ادامه دارد؛ مراسم شب وداع که در حال حاضر هم ادامه دارد آمادگی برای درک عید فطر و برپایی نماز است که در حقیقت نقطه پایانی ماه مبارک رمضان محسوب میشود. البته سنتهای دیگری هم هست که من برای پرهیز از طولانی شدن این گفتار به همین مقدار بسنده میکنم.
انتهای پیام
نظرات