ایستادن در صف یکی از تخصصهای ما ایرانیان است که از این استعداد برای پیروزی در جنگ "بقای اصلح" در مواقع بحرانی مانند وقوع زلزله با گذاشتن آفتابه در جای پارک و صف بستن و یا کمبود اقلام اساسی استفاده میکنیم؛ این عادت از همان دوران مدرسه تا به الان یکی از دیرپاترین رفتارها به حساب میآید، گویا دانش آموزانی که در دوران ابتدایی به بغل دستیشان میسپردند تا پاهایش را برای نگه داشتن جای او در صف مدرسه باز کند تا او برگردد، تبدیل به بزرگسالان مینیاتوری شدهاند.
تشکیل صفهای طولانی گویا به رفتاری مسری تبدیل شده است که ما را به سمت نیازهای کاذب و نه چندان ضروری سوق میدهد، منطق گرانی و حبابهای تورمی به شما می گوید از هر چیزی که توانستید دو عدد یا بیشتر بخرید، چرا که شاید فردا صبح تبدیل به سرمایه شده باشد، حتی اگر آن چیز پیچ و مهره یا نوشابه بازکن باشد.
پس از سوژه شدن صفهای روغن و مرغ و بسیاری از صفهای دیگر که مردم همیشه در صحنه ایران تشکیل دادند، حالا با گذشت چند روز از ماه مهمانی خدا، شاهد صفهای طویل زولبیا و بامیه هستیم؛ به نظر میرسد هیچ بندهای دلش نمیخواهد بدون زولبیا و بامیه به مهمانی خدا برود.
به گزارش ایسنا، اگر علاقه ایرانیان به این شیرینی محبوب که تحفهی هندیها به ناصرالدین شاه بود، برایمان قابل درک باشد، سیاستهای ضد و نقیض ستاد مقابله با کرونا در مواجهه با موج چهارم را نمیتوان نادیده گرفت؛ بر اساس اعلام ستاد مقابله با کرونا تمامی مراکز شهرستانهای کشور در وضعیت قرمز و سیاه قرار دارند و تنها مشاغل سطح یک شامل مشاغل ضروری و حیاتی برای معاش مردم حق فعالیت در چنین شرایطی را دارند، اما کرکرههای نیمه باز و صفهای طویل در جای جای شهرستانها نشان میدهد که خبری از نظارت و برخورد با متخلفان نیست.
صفهای زولبیا و بامیه نشان میدهد که استعداد ما مردم هم، در صف بستن که آن را از آباء و اجدادمان که در صف نفت و کوپن پیر شدند به ارث بردهایم، در کمبود اقلام اساسی و حتی اقلام غیر اساسی بیتأثیر نیست.
حالا وقت آن رسیده است که از خودمان سوال کنیم آیا در وضعیت قرمز و سیاه کرونایی و در شرایطی که شمار فوتیها و بستریها روز به روز در حال افزایش است، نمیتوان بدون صفهای بستنی و زولبیا و بامیه قرنطینه را سر کرد؟.
انتهای پیام
نظرات