به گزارش ایسنا، روزنامه «جوان» در ادامه نوشت: حتماً برایتان پیش آمده که روبهروی دوستتان نشسته و احساس کردهاید که حقیقتاً درکتان میکند و عمیقاً شما را میشناسد. شاید احساس کردهاید که چگونه در برخورد با او «بهترین نمونه خودتان» را بروز داده و هوشمندانهترین نظرات و بامزهترین شوخیهایتان را به زبان آوردهاید. او شما را تشویق کرده، به یکی از طرحهایتان به دقت گوش داده، آن را بسط داده و بهنرمی پیشنهادهایی برای بهترکردنش ارائه داده است. خاطرههایتان را با هم مرور کردهاید و موضوعات موردعلاقهتان را، با زبان و اصطلاحاتی که فقط مخصوص خودتان است، زیرورو کردهاید. شاید او را ستایش کرده و بهخاطر شباهتتان به او به خود بالیدهاید. زمانی که فردی، با چنین جایگاهی نزد شما، برایتان ارزش قائل میشود، عمیقاً احساس رضایت میکنید: حسابی شاد، سرحال و سرخوش میشوید.
اینها دوستیهایی هستند که روح ما را سرشار میکنند، هویتمان را میپرورانند و مسیر زندگیمان را شکل میدهند. بررسی این موضوع در آزمایشگاههای علوم اجتماعی بهخوبی به ما نشان داده که این روابط ما را، از نظر ذهنی و جسمی، سالم و شاداب نگه میدارد: دوستانِ خوب ایمنی را افزایش میدهند، خلاقیت را شکوفا میکنند، فشار خونمان را پایین میآورند، سالمندان را از زوال عقل حفظ میکنند و حتی احتمال مرگمان را نیز کاهش میدهند. اگر حس میکنید زندگی بدون دوستانتان ممکن نیست، احساسیبازی در نیاوردهاید و کاملاً حق دارید.
اما حتی آرامترین و گرمترین دوستیها نیز، مانند اغلب روابط انسانی، ممکن است دچار تنش و نزاع شوند. ممکن است این روابط بخشی از جادوی خوشایندشان را از دست بدهند و دیگر نتوانند آن را بازیابند. حتی ممکن است، بهدلایلی تراژیک یا اصلاً بدون هیچ دلیلی، بهکلی از بین بروند. اینجاست که پای دوستیهای نهچندانآرام، دوستیهای بیشازپیش دشوار و دوستیهای بد، عذابآور و سمی به میان میآید. لذتها و منافع دوستان خوب بسیار است، اما این نکات مثبت هزینه [هم]دارند. اگر از دریچهای وسیع و واقعبینانهتر بنگریم، دوستی بسیار آشفتهتر و نامتوازنتر از آن چیزی است که تا به امروز ترسیم شده است. شواهدی هست که نشان میدهد تنها نیمی از دوستیها متقابل است. این اولین نکتهای است که همانند آبی سرد، روی تصور آرمانی از دوستی میریزد. این موضوع برای افراد بسیار هولناک است چراکه براساس پژوهشها، تصور ما بر این است که تقریباً تمام دوستیهایمان متقابل است. میتوانید تصور کنید کدامیک از افراد فهرست دوستانتان شما را در فهرست دوستان خود جای نداده است؟
دوستانی که وفادار، قابلاعتماد و خوشمشرب هستند، یعنی دوستان خوب، اگر بعضی صفات ناخوشایند را هم داشته باشند، میتوانند برایتان بد باشند. پژوهشهای انجامشده روی شبکههای اجتماعی نشان میدهد که دوستان افسرده احتمال افسردهشدن شما را افزایش میدهند، دوستان چاق امکان چاقی شما را بالا میبرند. بعضی دیگر از دوستان خوب دارنده (یا در حال کسب) ارزشها و عاداتی هستند که با عادات و ارزشهای فعلی یا در حالظهور شما همجهت نیست. مشخص است که آنها «ضرری» به شما نرساندهاند، اما کسانی هم نیستند که کیستی شما را تصدیق کنند یا در طول زمان بهراحتی شما را بهسوی اهدافتان هدایت کنند. ماندن با آنها یعنی شناکردن خلاف جهت جریان آب. این ملغمه دوستیها، علاوه بر مکدر کردن ما، به سلامتمان هم آسیب میزند. همانند خانوادههای ناراضی، دوستان هم میتوانند به اَشکال مختلف بینهایت «بد» باشند که، در این شرایط، هیچ وجهِ دومی هم وجود نخواهد داشت. تعاملات ناخوشایند نیز هم در مردان و هم در بانوان میتواند به تندخویی منجر شود. عجیب است، اما دقیقاً مهربانی شماست که تعادل همهچیز را به هم میریزد. افراد دوست دارند احساس کنند سزاوار خوشبختی بودهاند. مورد لطف واقعشدن گاهی اوقات برای افراد سنگین است: این یعنی انتخاب فرد بهخاطر این بوده که در دایره دوستان قرار داشته، نه اینکه الزاماً سزاوار انتخابشدن بوده است. در استخدام دوستان حتی میتوان ردپایی از منتگذاری را هم دید که باعث میشود آنها در خلوت خود آزرده شوند.
آسیب برآمده از این موضوع کمکم خودنمایی خواهد کرد: کمی رُکگویی بیشتر، نشانههایی از حسادت و دلخوری و قبل از اینکه به خودتان بیایید، دوستیتان رنگ خواهد باخت. احساس دلانگیز «علاقه» به یک نفر نیز بخشی از این سیستم تنظیم روحی و روانی است و انتخاب طبیعی نیز این علاقه را بهسمت افراد نوعدوست سوق میدهد: انسانهای خوب دوستان بیشتری جذب میکنند. همچنین، اگر علاوهبر خوببودن از جایگاه بالایی هم برخوردار باشی که دیگر نور علی نور است. اینکه دوستی رابطهاش را با ما قطع کند یا بدون هیچ توضیحی ناگهان ناپدید شود، میتواند بسیار ویرانگر باشد. بههمزدنها و قطع روابط در شبکههای اجتماعی به امری رایج بدل شده است، اما در هر صورت انتظار داریم که دوستیهایمان تا ابد ادامه داشته باشد. این قطع دوستیها تصور ما از کیستیمان را به چالش میکشد، بهخصوص اگر سالها با آن دوست رفیق گرمابه و گلستان باشیم. در پی این قطع رابطه، در حالیکه وجودمان لبریز از آسیب آن است، آن دوست را به سبد «دوستان بد» میاندازیم. اما گاهی باید دوستی را رها کنیم تا بتوانیم خود واقعیمان باشیم. با وجود اینکه باید مسئولیتمان برای دوستان بهتری بودن و همچنین سهممان در برخوردها و برهمخوردن رابطهها را بپذیریم، باید بدانیم که بعضی عوامل در دوستیها هستند که از کنترل ما خارج هستند، مثلاً درهمبافتگی شبکههای اجتماعی، که در آن شما و دیگری دوستان مشترک بسیاری دارید، یکی از چالشهای بزرگ است. فرض کنیم کسی پایش را از گلیمش درازتر کند، اما چون نمیخواهید گروه به آشوب کشیده شود، نمیگویید که دیگر او را دوست خودتان نمیدانید. شاید از او کناره بگیرید، اما تاحدی این کار را میکنید که تقابل مستقیم به نظر نیاید و بهخاطر آن، افراد مجبور نشوند در مهمانیها یا مراسمهای مختلف فقط یکی از شما را دعوت کنند. گاهی اوقات اینطور به نظر میرسد که به دوستان بد پیوند خوردهایم.
نیروهایی که به ما دیکته میکنند با که بمانیم و از که دل بکنیم میتواند حتی برای خودمان هم اسرارآمیز باشد. آیا دوروبرتان کسانی نیستند که خیلی دوستشان دارید ولی خیلی وقت است رابطهای با آنها نداشتهاید؟ یا کسانی که خیلی با هم جور نیستید ولی آنها را بیشتر میبینید؟ گروه اول ممکن است همین الان در حال نوشتن نام شما در ستون «دوستان بد» باشند.
سروکلهزدن با دوستان بد، رهاشدن از سوی آنها و ناامیدی از آنها بخشهایی پراسترس از زندگی است که میتواند به بدن و ذهن انسان آسیب بزند. البته که نداشتن دوست سرنوشتی بهمراتب ناگوارتر است. درماندگی کودکان برای داشتن همبازی را تصور کنید، حسرت عمیق نوجوانان برای داشتن کسی که «درکشان کند» یا احساس بزرگسالانی که کسی را ندارند که شکست یا حتی موفقیتشان را با او تقسیم کنند. تنهایی بهاندازه گرسنگی و تشنگی شدید عذابآور است.
نقل و تلخیص از وبسایت ترجمان / نوشته کارلین فلورا / ترجمه: سیدامیرحسین میرابوطالبی / تلخیص: سیمین جم / مرجع: ایان
انتهای پیام
نظرات