خليل رشنوی با اعتقاد به وجود بحران مخاطب برای ادبيات داستانی در انواع مختلف آن را به دو نوع كلي بحران كيفي و بحران كمي تقسيم كرد.
اين داستاننويس در توضيح اين دو نوع بحران به خبرنگار ايسنا در خوزستان گفت: براي هر دو نوع شما را به دو دسته از آمار نشر در اين زمينه ارجاع ميدهم. منظورم از نوع كيفي مخاطبان مقدار فهم داستاني آنان است . در اين زمينه ما به جز خود داستاننويسان كه خريداران اصلي كتابهاي داستاني هستند و عده معدودي منتقد و علاقهمند مخاطبي كه داراي فهم داستاني مناسب باشد را نداريم . براي درك بهتر موضوع توجه شما را به شمارگان انتشار كتابهاي عامه پسند و بازاري جلب ميكنم كه خود گواه خوبي بر اين نظر است.
او ادامه داد: نوع دوم بحران مخاطب بحران كمي آن است. ادبيات داستاني جدي ما واقعا كمبود مخاطب دارد و باز شما را به شمارگان انتشار كتابهاي جدي ادبيات داستاني رجوع ميدهم كه در مقايسه با ادبيات عامه پسند و تجاري بسيار كمتر است.
اين داستاننويس، كه معتقد است مهمترين علت بحران مخاطب ضعف فرهنگي ايرانيان است، گفت: بايد اين واقعيت را بپذيريم كه ايراني جماعت با كتاب و كتابخواني سروكاري ندارد. كتاب نه در سبد خريد ايرانيان جايي دارد و نه در اوقات فراغت آنان. هرچند كه مشكلات معيشيتي شديد خود دليل بزرگي براي نخريدن كتاب است اما اصل مشكل فرهنگي است. مگر كتابخانهها كه تقريبا كتاب را رايگان در اختيار مخاطبان ميگذارند و اين همه تنوع مطالعاتي دارند پر رونقاند؟ مگر نه اين كه كاربرد آنها در حد سالن مطالعه براي كنكوريها و منبعي براي تحقيقات دانشجويي بيشتر است ؟
رشنوی خاطرنشان كرد: شايد يكي از دلايل آن هم ما داستاننويسان باشيم كه داستانهايمان نتوانسته مخاطب جلب كند. در اين مورد نيازي نميبينم چندان توضيحي بدهم چون فضاي نشر و انتشار داستان را آن قدر تيره و پر از محدوديتهاي دولتي و غيردولتي ميبينم كه ترجيح ميدهم قضاوتي نكنم چون احتمال اشتباه بسيار زياد است.
وی در زمينه ارايه راهكار برای حل معضل بحران بيان كرد: من به عنوان يك داستان نويس كه خود عضوي كوچك از گروه بزرگ نويسندگان است راهكارهايي دارم كه شايد خواسته تمام دوستانام باشد. اين خواستهها و راهكارها نه چندان مشكلاند و نه چندان پيچيده و عجيب و غريب. ما داستان نويسان ايراني تقاضا داريم مثل همكارانمان در ساير كشورها كه در اين حوزه نام و نشاني دارند آزاد فكر كنيم، آزاد بنويسيم و آزاد نقد شويم . اينها امكانات چنداني را نميطلبد.
او تصريح كرد: ادبيات ما از تبعيض و بيعدالتي رنج ميبرد. دولت در برخورد با نويسندگان يكسان عمل نميكند. براي خودش خط فكري خاصي دارد و نويسندگاني را ميپسندد كه در محدوده اين خط فكري باشند. نه به اين فكر ميكند كه نويسندگي مرامش چيست و نه به اين ميانديشد كه مخاطب چه ميخواهد يا نميخواهد. ادبيات معاصر ما منزوی است اما بهتر اين است بگويم منزوياش كردهاند. اگر ميبينيد كه مردم حافظ را دوست دارند و ميخوانند به خاطر اين است كه او را ميشناسند . مردم ادبيات معاصر را نميشناسند. ادبيات داستاني معاصر وارد كتابهاي درسي ما، چه در دانشگاه و چه در مدارس، نشده است. صدا و سيماي ما نويسندگي معاصر را نميشناساند. نشريات خوب ادبي ما به ورطه تعطيلي كشيده ميشوند. سايتهاي پربيننده داستاني را فيلتر ميكنند.
رشنوی اضافه كرد: در مقابلْ نويسندگان همسو با سياست در صدا و سيما حضور دارند . كتابهايشان در همه جا تبليغ ميشود. نشريات اين گروه نويسندگان شمارگان بالايي دارند. سايتهايشان توسط سرورهاي گران قيمت و پرسرعت ميزباني ميشود و هزار جور امتيازات ديگر كه همه ميدانيم اما نتيجهاش چيز خاصي نيست چون با يك موج ميآيند و تمام ميشوند. همان طور كه گفتم خواستهها و راهكارهاي ما نه سخت است و نه پيچيده. دوست داريم فضايي بدون سانسور داشته باشيم به دور از هر گونه تبعيض و نابرابري. بودجههاي فرهنگي هرچند كم باشند؛ بايد عادلانه بين همه تقسيم شوند. به جوايز ادبي خصوصي اگر كمك نميشود؛ حداقل برايشان مشكل نتراشند. هرچند كه فكر نكنم كسي به اين راهكارها اهميتي بدهد؛ در حال حاضر ما چيزي بيشتر از اينها نميخواهيم.
اين داستاننويس، همچنين با گريز به وضعيت انتشار و فروش آثار ادبي امروز، اظهار كرد: در حيطه شعر كه وضعيت بسيار تاسفآور است. حوزه داستان كمي وضعيتاش بهتر است. نويسنگان جوان و ناشناخته كه خوب مينويسند از اين شانس برخوردارند كه كارشان منتشر شود اما متاسفانه تيراژ كتابها خيلي پايين است. از يك طرف كتابها در فرايند نشر در چند مرحله توسط ارشاد و گاهي خود نويسنده قبل از ارايه سلاخي ميشوند. هر چند وضعيت داستان كمي بهتر است؛ آن هم راضي كننده نيست.
وی يورشهاي پياپي براي انتشار مجموعههاي داستاني مختلف را مثبت ارزيابی كرد و گفت: به نظرم نشانه بدي نيست بلكه بيانگر اين مساله است كه در نسل جوان نويسندگان ما شور و شوق زيادي براي نوشتن وجود دارد اما اين كه چه برخوردي با اين حجم آثار ميشود، مهم است . گاهي ديده ميشود اين شور و شوق به ياس تبديل ميشود. ناشران بايد در برخورد با اين كتابها دقت به خرج دهند. گاهي ديده شده كه اين كتابهاب با مبالغ زيادي، كه از نويسندگان آنها گرفته ميشود، منتشر ميشوند. من معني اين كار را نميفهمم كه نويسندهاي براي چاپ كتابش حق تاليف كه نميگيرد هيچ بايد كلي هم پول بدهد! ناشر نبايد كتاب و قلمي كه هنوز قوام نيافته را منتشر كند؛ هرچند كه مخارج آن را خود نويسنده بپردازد. اين كار نه به صلاح نويسنده است و نه به صلاح ادبيات. هميشه از دوستانم خواستهام از اين كار به طور جد خودداري كنند چون به اعتقاد من توهين به قلم خود نويسنده است.
رشنوی يادآور كرد: در اين سالها من به هيچ كتابي برخورد نكردهام كه نويسنده خودش هزينه چاپ آن را پرداخته باشد و آن كتاب موفقيت هم كسب كند. به نظر من شرايط چاپ امروز بد نيست. ناشران زيادي هستند كه در اين زمينه عملكرد خوبي داشتهاند. ما هر سال مجوعهها و آثار زيادي را ميبينيم كه منتشر ميشوند در حالي كه نويسنده آن هم جوان هست و هم ناشناخته. اين نشانه اين است كه ناشران دنبال اثر خوب هستند و چندان سن و نام نويسنده برايشان مهم نيست. ناشران خوبي هستند كه هي چوقت حاضر نيستند به خاطر سود مادي كيفيت آثار منتشر شده خود را پايين بياورند. خوشبختانه اين ناشران كم هم نيستند. به دوستان توصيه ميكنم به سراغ اين نشرها بروند و اگر اين ناشرها نپذيرفتند كه كارشان را با دادن حق تاليف منتشر كنند چندان عجله نكنند و بنشينند و براي نوشتن داستانهاي بهتر تلاش كنند.
خبرنگار ايسنا در خوزستان از رشنوی پرسيد:« دغدغههاي اهل قلم امروزي بيشتر حول چه مضاميني است؟ آيا نويسندگان بيشتر متاثر از تحولات بيروني هستند يا اين كه با دلمشغوليهاي دروني و نهادينه شده خود دست به گريبانند؟ » اين داستاننويس در پاسخ گفت: جواب شما خيلي واضح است. ادبيات ما هم مثل ادبيات خيلي جاهاي ديگر تنوع دارد. گروهي هستند كه متاثر از عوامل بيروني مينويسند و گروهي ديگر متاثر از عوامل دروني . همه جا همين جور است. فقط با اين تفاوت كه نوشتن متاثر از عوامل بيروني در اين جا كمي محدودتر و سختتر است. شما، اگر كارهاي منتشر شده خوب ادبي را در ايران و جهان با هم مقايسه كنيد، ميبينيد كه اين دو نوع نوشته در ميان هر دو گروه ايراني و خارجي به چشم ميخورد. نظر شخصي بنده اين است كه كارهاي موفقتر تلفيقي از اين دو هستند زيرا برون و درون مستقل نيستند و بر هم تاثيرگذارند و پديدهها تركيبي از اين عوامل هستند. به نظرم بهترين كارهاي ادبيات داستاني دنيا همانهايي هستند كه متاثر از عوامل بيروني نوشته شدهاند در حالي كه از درون آدمها و پيچيدگيهاي آنها غافل نبودهاند.