سردار شهید علی گلستانی از دوران طفولیت همانگونه که پدر و مادرش آرزو داشتند کودکی خوش اخلاق، متدین، کنجکاو، باهوش و بسیار رئوف، مهربان و دوست داشتنی بود.
به گزارش خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا) - منطقه گيلان، هفتم تیر ماه سال 1339 از دامن پر عطوفت خانوادهای مسلمان و متعهد به دین مبین اسلام و در محله رودبارتان رشت کودکی چشم به جهان گشود و پدر و مادر نام نیک مولای متقیان حضرت امیرالمومنین (ع) را برایش انتخاب کردند تا به عنایت و لطف حق بتواند شجاعت، شهامت، جوانمردی و شیوه انسان راستین را از امیر مومنان بیاموزد.
علی گلستانی از دوران طفولیت همانگونه که پدر و مادرش آرزو داشتند کودکی خوش اخلاق، متدین، کنجکاو، باهوش و بسیار رئوف، مهربان و دوست داشتنی بود. وقتی علی به سن هفت سالگی رسید از اینکه برای کسب علم و دانش در مدرسه ثبت نام کرده بود بسیار خوشحال و سرشار از ذوق و شوق بود و اشتیاق بسیار به تحصیل علم و دانش داشت. هنوز چند صباحی از آن همه شادی و خوشحالی علی سپری نشده بود که از داشتن نعمت وجود پدر محروم شد، اما در کنار مادر متدینهاش بر مشکلات دنیوی فائق آمد و نیز از تربیتی عالی برخوردار بود، غرق شعف و شادمانی می شد وقتی برای کسی کار یا خدمتی انجام میداد.
با شروع حرکتهای انقلاب اسلامی در گوشه و کنار کشور، علی به ماهیت پلید رژیم منحوس پهلوی به خوبی پی برد و اصلا گویا برای چنین فرصتی روز شماری میکرد، زیرا چون مشتاقی بیقرار به صفوف متشکل و یکپارچه امت مسلمان و آگاه ملت ایران تحت رهبری زعیم عالیقدر حضرت امام خمینی (ره) پیوست. فعالیت ایشان در صحنههای مبارزاتی و توزیع و تکثیر پیامها و نوارها و پوسترهای حضرت امام خمینی (ره) در بین افراد چنان گسترده و وسیع بود که بزودی مورد شناسایی ماموران امنیتی ساواک رژیم ظلم و جور طاغوت قرار گرفت و بعد از آن به اتفاق تنی چند از دوستانش توانستند به طور مخفیانه به فعالیت و مبارزاتشان ادامه دهند.
با سرنگونی طاغوت به لطف حضرت باری تعالی و عنایت ولی عصر حضرت صاحب الزمان (عج) و رهبری پیامبر گونه حضرت امام خمینی و هوشیاری و همت بلند ملت مسلمان و رشید ایران و حاکمیت نظام مقدس جمهوری اسلامی، علی آقا فوق العاده از این نصرت و پیروزی بزرگ امت حزب الله خوشحال و مسرور بود و گویا دیگر آرام و قرار نداشت و شبانه روز در خدمت و فعالیت و تلاش برای حاکمیت و استقرار حکومت اسلامی بود. در ابتدا انجمن اسلامی محله رودبارتان را تشکیل داد، آنگاه به آگاهی و روشنگری و دعوت و جذب نوجوانان و جوانان مسلمان و متعهد محله همت گماشت و به لطف خدا به توفیقات خوبی هم دست یافت و موجب جلوگیری از انحراف فکری در دام شیطان، بسیاری از نوجوانان و جوانان منطقه الخصوص محله رودبارتان شد.
محبوبیت و برخورد این جوان پاک و برومند و مقید و مذهبی در بین جوانان چنان مشهود و هویدا گشت، لذا گروهکهای منحرف که منافع اربابان خود را با وجود علی، خصوصا در محله رودبارتان در معرض خطر و نابودی میدیدند، بسیار تلاش کردند تا علی آقا را ترور کنند، اما به عنایت حضرت حق و با کشف اقلب خانههای تیمی و جاسوسی و دستگیری مزدوران توطئه آنها خنثی شد.
نخستین مسئولیت ایشان پس از انقلاب به عهده گرفتن روابط عمومی کمیته امداد حضرت امام و پس از آن مسئولیت فرهنگی هلال احمر استان بود. آنگاه جهت وسعت بخشیدن به دامنه فعالیتهای خالصانهاش به نهاد جوشیده از متن مردم مسلمان و انقلابی یعنی سپاه پاسداران رشت به این یاران و سروقامتان همیشه در صحنه پیوست.
همچنین ایشان به سنت پسندیده محمدی (ص) سر تعظیم فرود آورد که حاصل این پیوند مقدس یک دختر و یک پسر به یادگار ماند. حاج علی مدتی با دلیری و توانمندی و همت والایی که داشت به عنوان معاونت پرسنلی سپاه ناحیه گیلان مشغول فعالیت و خدمت شد.
حاج علی گلستانی در سال 64 موفق به زیارت مکه معظمه و مدینه منوره شد و در بهمن ماه همان سال همراه با راهیان محمد (ص) به مناطق جنگی کشور برای نبرد با دشمن بعثی شتافت و مسئولیت پرسنلی لشکر قدس را به عهده گرفت. حاج علی گلستانی 14 اردیبهشت سال 65 تنها یاور عزیز، انیس و مونس، مادر مهربان و بزرگوارش دار فانی را وداع کرد و به رحمت ایزدی پیوست. اما این فراق و مصائب با همه سنگینی و مشکلاتش خللی در عزم استوار و راسخ او جهت حمایت از اسلام عزیز پدید نیاورد، زیرا ایمان و توکل وی به حضرت حق، آنچنان عالی و بزرگ مرتبه بود که هیچگاه در امتحانات الهی، ضعف و سستی در او راه نیافت و همواره هنگام مواجعه با مصائب و مشکلات این جمله را بر زبان میآورد " هر چه خدا خواست همان میشود ".
مسئولیت معاونت ستاد لشکر قدس از جمله آخرین سنگرهای بود که حاج علی گلستانی، به ادای دین در مقابل انقلاب و دفاع مقدس خدمت کرد.
با فرا رسیدن شهریور سال 65 رزمندگان دلیر اسلام درصدد وارد آوردن ضربههای مهلک بر پیکر ارتش مزدور و خود فروخته بعث عراق برآمدند که در این عملیات تصرف ارتفاعات و مناطق مهمی از منطقه عملیاتی بر عهده لشکر قدس گیلان واگذارشد.
شهید علی گلستانی به اتفاق همرزم شهیدش غلامرضا قبادی به منطقه عملیاتی شتافت، و در شب عملیات با دیگر برادران هم سنگرش در مراسم دعای توسل شرکت و آخرین راز و نیازش را با مراد و معبود و معشوق خود بیقرار و عاشق در حالیکه چشمان و صورت نورانی او غرق اشک شوق و حسرت دیدار بود و با خود نجوا می کرد، «بر مشامم میرسد هر لحظه بوی کربلا بر دلم ترسم بماند آرزوی کربلا » چنان حالی بر او حاکم بود، تو گویی پروردگارش بوی تربت پاک امام حسین علیه السلام را به دست نسیم شبانگاهی سپرده بود تا در آخرین لحظات عمر، مژده وصال را به گوش دل در یابد و در ساعات آغازین عملیات کربلای 2، روز دهم شهریور دست در دست دیگر شقایقهای سرخ انقلاب اسلامی شهیدان حاج محمود قلیپور و غلامرضا قبادی و حسن رضوانخواه و سید محمد محمد نژاد به گلستان رهروان حسین (ع) به ملکوت اعلی پیوست در حالیکه گلو سوراخ و سینه شکافته و پا قطع شده بود اما همچنان حاج علی گلستانی،صورتش به زیبای نور میدرخشید و خندان بود. آری او با زندگی گوتاه و مرگ سرخ و پر افتخارش گواهی شد برای همه انسانها تا چگونه زیستن و مردن را بدرستی بیاموزند و اصلا این مرام شهید است.
روحش شاد و یادش گرامی باد.