«صبح ساعت ده، مراسم پرده گشايي از مجسمه سعدي به عمل آمد. در ميداني بيرون دروازه اصفهان كه به نام سعدي ناميده شده است مجسمه مجللي از سنگ مرمر اثر ابوالحسن صديقي.»
به گزارش خبرگزاري دانشجويان ايران(ايسنا) منطقه فارس، آنچه خواندید گوشه ای از خاطرات علي اصغرحكمت شيرازي است از نصب مجسمه سعدي در شيراز. این خاطرات را به روایت دكتر منصور رستگار فسايي، در ادامه ميخوانيد:
حكمت به اندازهاي به سعدي علاقمند بود كه در سال ١٣٢٩ شمسي كه به ژنو رفته بود تا با مقامات صليب سرخ جهاني ملاقات كند،مي نويسد: «تابلويي كه از طرف جمعيت شير و خورشيد همراه داشتم، تقديم نمودم، اين تابلو مينياتور، كار كريمي استاد مينياتور ساز در تهران است كه در آن منظرهي يكي از اشعار سعدي عليهالرحمه را نشان ميدهد كه چگونه چند طفل يتيم را نوازش ميكند و از دور چند نفر از دولتمندان و توانگران، فرزندان نازپرورده را در آغوش دارند و ميبوسند» و شيخ به آنها نصيحت ميكند و ميگويد:
پدر مرده را سايه بر سر فكن
غبارش بيفشان و خارش بكن
چو بيني يتيمي سر افكنده پيش
مزن بوسه بر روي فرزند خويش
اشعار اين تابلو بسيار ظريف را كه با قاب خاتم اعلا تهيه شده بود، و در ايران به همين نيت فراهم آمده بود، خانم پري شهيدي به طرز فصيحي به فرانسه ترجمه كرده بود.
حكمت علاوه بر برگزاري كنگره هفتصدمين سال تصنيف بوستان و گلستان و بناي آرامگاه سعدي در ساخت و نصب مجسمهي سعدي نيز كوشيد. او در خاطرات روز هشتم ارديبهشت ١٣٣٠ در شيراز مينويسد:
«...مجسمه سعدي، متأسفانه پس از ورود به شيراز به واسطهي فقدان آلت جراثقال، بر روي پايه خود نصب نشده است، براي آن پايهي زيبايي مطابق نقشهي مهنس صادق از طرف بلديهي شيراز ساختند كه سه و نيم متر ارتفاع دارد و چون مجسمه نيز سه متر و ١٠ سانتي متر است، بايد اسباب جراثقال آن مجسمهي پنج تني را به ارتفاع هفت متر بلند كرده و روي پايه قرار دهد. ابوالحسن صديقي، استاد مجسمه ساز نيز مأيوس شده، عازم مراجعت به تهران است كه از وزارت جنگ جرثقيلي گرفته به شيراز بياورد، اگر نشود، ناچار بايد به وسايل محلي و اسباب بدوي و قوه انساني، آن را بلند كرده، نصب نمود. عبارات كتيبه كه در پاي مجسمه بايد نقر شود، اين بنده نوشتهام و اين شعر كه در ديوان طيبات است نقل كرده، بسيار مناسب افتاده است:
من آن مرغ سخنگويم كه در خاكم رود صورت
هنوز آواز ميآيد كه سعدي در گلستانم
مخالفتي كه برخي شيرازيان با نصب و ساختمان مجسمه سعدي كردهاند و بيانيههايي منتشر كرده و آن را منافي با احكام دين دانستهاند، اسباب زحمت شد، خوشبختانه در نتيجه عقل و متانت علماي شيراز، كار به جنجال و غوغا نينجاميده خاموش شد، نامهاي كه اينجانب به آقاي حاجي ميرزا نورالدين حسيني نوشتم، تأثير كرده بود و ايشان عوام را اسكات نمودهاند...»
حكمت در خاطرات خودبه روز ١١/٠٢/١٣٣١ به مراسم پرده برداري از مجسمه ي سعدي اشاره مي كند و مي نويسد «... امروز به نام سعدي و ياد سعدي هستيم، از اين رو آن را «روز سعدي » ميناميم. ميخواستم امشب راهم «شب سعدي » داشته باشم و مجلسي به ياد آن استاد بزرگ فراهم كنم كه در آن فضلا و گويندگان، اشعار آبدار و مقالات غرا بخوانند، ولي متأسفانه بر اثر جهالت دكتر حسابي وزير فرهنگ، آن مجلس منغص شد و آن انجمن چنان كه دل مي خواست فراهم نگرديد.»
به يك ناخراشيده در مجلسي
برنجد دل هوشمندان بسي
صبح ساعت ده، مراسم پرده گشايي از مجسمه سعدي به عمل آمد. در ميداني بيرون دروازه اصفهان كه به نام سعدي ناميده شده است مجسمهي مجللي از سنگ مرمر اثر ابوالحسن صديقي، از طرف انجمن آثار ملي اهدا گرديده است كه يك سال است در پرده استتار مخفي بود، بحمدالله امروز آن پرده گشوده شد، نخست اين حقير مقالتي در اين باب ايراد كردم و ....»
متن خطابه حكمت در پرده برداري از مجسمه سعدي در شيراز چنين بود:
« در اين فرخنده روز كه جهان خلعت ارديبهشتي پوشيده و صحرا و بوستان نزهت بهشتي يافته، شايسته ترين نامي كه مي توان نهاد اين است كه آن را «روز سعدي » بناميم، زيرا امروز علاقهمندان به علم و ادب و معرفت، در شهر تاريخي شيراز، گردآمده اند و آرامگاه بزرگ ترين و فصيح ترين سخن آوران سرزمين باستاني ايران، افصح المتكلمين ، سعدي شيرازي ... افتتاح مي يابد. در طليعه ي اين روز خجسته، نخست از مجسمه آن سخن سراي نامدار پرده برداشته مي شود ، مجسمه شاعر بزرگ ايران كه از طرف انجمن آثار ملي به شهر هنرپرور و ادب دوست شيراز اهدا شده در اين مكان كه اينك دوستداران و شاگردان مكتب آن استاد بزرگ حاضر شده اند به روزگاران باقي و پايدار خواهد ماند.
اين تنديس زيبا را كه از روي تصوير اخير سعدي به قلم هنرور نامي ابوالحسن صديقي طرح و ترسيم شده و انجمن آثار ملي آن را مانند صورت سعدي قبول كرده است. همان استاد از سنگ مرمر تراشيده و سه متر و يك دهم، ارتفاع آن است، مدت يكسال و نيم در تهيه آن صرف وقت كرده و سال گذشته به شيراز حمل گرديده و اينك يك سال است كه به انتظار چنين روزي در پردة استتار مخفي بوده كه بحمدالله تعالي، امروز پرده از رخسار اين شاهكار صنعت و هنر برداشته مي شود و چشم منتظران به ديدار آن تمثال بيمثال، روشن مي گردد، در انتخاب اين نقطه (دروازه اصفهان كه مجمسه سعدي نخست در آنجا بود و سپس به مكان فعلي انتقال يافت.) براي نصب مجسمه آن گويندة عالي قدر، لطيفه اي است و آن اينجا اولين جايگاهي است كه مسافران داخله ي ايران از طرف شمال به اين شهر وارد مي شوند و در اينجا گرد سفر را افشانده، قدم به شهر تاريخي شيراز مي گذارند، چه بهتر كه نخستين منظره اي كه بر آن ديد مي افكنند، نموداري از آن سخن سراي بزرگوار باشد كه مفخر فارسي زبانان است و شهرتش به باختر خاور گيتي رفته و ديوانش مانند تاجي بر تارك ادبيات جهان قرار گرفته و با توجه به قيافه اين استاد عاليقدر، اين بيت را ياد كنند كه فرموده:
«چشم مسافر كه بر جمال تو افتد
عزم رحيلش بدل شود به اقامت ...
كاشكي پرده بر افتادي از آن منظر حسن
تا همه خلق بينند نگارستان را»
به گزارش ايسنا، مجسمه شيخاجل مصلحالدين سعدي شيرازي، از آن تاريخ تا نيمه دهه هفتاد در دروازه اصفهان و ميداني كه سعدي نام داشت و به مرور زمان برچيده شد، قرار داشت و پس از آنكه بارها رسانهها لزوم انتقال اين تنديس را تذكر دادند، به محل فعلي كه ميدان پيرنيا!! نام دارد، منتقل كردند.
حال آنكه اكنون مسير اكثر گردشگران كه براي حضور در سعديه به آن محل عزيمت ميكنند، اغلب از محل مسيرهاي جديد ايجاد شده است و كمتر گردشگري، آن تنديس را ميبيند و اگر هم چشمش به جمال آن روشن شود، حتما ميپرسد كه اين مجسمه چه كسي است؟