مرتضی کریمینیا گفت: ما تا حدود 20 تا 30 سال قبل، کسب دانش الهیات را به مرزهایمان محدود کردهایم و شرایط بهگونهای شده بود که اگر کسی به دنبال پرسشی در یک کشور دیگر میرفت صرفا به قصد حمله بود و نه یافتن راه و راهگشایی.
به گزارش خبرنگار ایسنا- منطقه خراسان، یک قرآنپژوه در نشست امروز «جمعههای پردیس » که با موضوع «جایگاه قرآن در پژوهشهای امروز جهان اسلام و غرب» و «ترجمه قرآن، آسیبها و بایستهها» با محوریت در پردیس دو کتابفروشی امام برگزار شد، اظهار کرد: ما تا حدود دو دهه قبل در علومی مانند مهندسی ارتباط خوبی با کشورهای دیگر داشتیم اما در علوم قرآنی گویی در یک جزیره زندگی میکردیم که مسائلمان را خودمان مطرح میکردیم و جوابهایمان را خودمان به خودمان میدادیم و همان را نشر میدادیم و این باعث میشد که پژوهنده ما وقتی به یک کنفرانس در غرب میرفت اصلا متوجه نمیشد که درباره چه چیزی صحبت میکنند.
وی تصریح کرد: هدف من از ترجمه آثار قرآنی کشورهای دیگر، انتقال مسائلی بود که در سرزمینهای دیگر حول محور قرآن مطرح میشود.
این قرآن پژوه عنوان کرد: از اساس علم چنان نیست که ما بتوانیم مسائلش را منطقهای کرده و بگوییم اگر فلان مساله علمی در چین بیان شد، باید پاسخ آن هم در چین داده شود. زمینههای مطالعات قرآنی در غرب و جهان اسلام خیلی متنوع است و ما با رشد تکنولوژی هرچه بهتر شاهد نمود هستیم پس ما باید از آنها استفاده کنیم.
قرآن در عصر مدرن، مردم را رها نکرده است
این مترجم تاکید کرد: اساسا متن قرآنی و دیگر متون مقدس، از جمله متونی نیستند که دوره داشته باشند و سپس جامعه انسانی را رها کنند و خصوصا قرآن همواره ذهن انسانها را درگیر خود و تفسیر خود کرده است.
وی ادامه داد: اینکه ما گمان کنیم که تاثیر کتب مقدس در دنیای مدرن کم شده، کاملا غلط است، حتی میتوان گفت، شاید تاثیر قرآن بیشتر هم شده باشد. اندیشه های مقدس فضای زیادی از ذهن انسان امروزی را درگیر کرده و این مشغولیت از آنچه امروز میبینیم نیز بیشتر خواهد شد.
این قرآنپژوه خاطرنشان کرد: ما در روزگاری هستیم که هرروز با تفسیرهایی جدید از قرآن و اندیشههایی نو در باب آن روبرو میشویم.
کریمینیا گفت: در کشورهای عربی و جهان اسلام نیز، مانند ایران، حجم تولیدات آکادمی با یک روند تصاعدی هر روز در حال افزونی است و روز به روز هم تنوع مییابد.
وی افزود: در غرب اگر بیست سال پیش، ما به یک دهه زمان نیاز داشتیم تا یک کنفرانس در خصوص قرآن و اسلام شناسی صورت گیرد، در حال حاضر سالی 30 تا 40 کنفرانس معتبر در این زمینه تشکیل میشود. به خصوص از زمانی که بنیادگرایی در اسلام به دلایل مختلف جهان را متوجه خود کرد، توجه مردم به این کتاب و متونی که در آن آمده است، بیشتر شد.
تحول غرب در شناخت قرآن با کتاب «مطالعات قرآنی»
این مترجم اظهار کرد: تاریخ قرآن برای برای محققان غربی همیشه جذابیت خاصی داشته است. اما در غرب مدتها دستیابی به محصول علمی و اسناد و مدارک عینیای که همه بتوانند آن را مورد بررسی قرار دهند و آزمایش کنند خیلی کم بود و دسترسی غربیها به مصاحف خیلی کم و سخت صورت میگرفت.
وی ادامه داد: تاریخ قرآن این سیر را تا دهه هفتاد میلادی دنبال کرد تا اینکه در اواخر این قرن، شناخت متن قرآنی و به طور کلی، کل اسلام شناسی دو قرن اول هجری، یک چالش جدی پیدا کرد و آن هم با کتابی از جان ونزگو بود به نام مطالعات قرآنی. جان ونزگو یک سوال خیلی جدی داشت، سوالی که پاسخ به آن زلزله ایجاد کرد.
چه کتابی را منبع میدانیم
کریمینیا گفت: آن سوال این بود که ما به چه کتابی منبع میگوییم و چگونه میتوانیم یک کتاب را منبع معرفی کنیم. برای پاسخ به این سوال که پیامبر که بود، در سال سه قمری چه رخ داد و جنگ بدر چگونه اتفاق افتاد یک داوری مستقل وجود ندارد و یک منبع مستقل بی طرف اطلاعات را به ما نمیدهد. پاسخ او این بود که الگوی شکلگیری متن قرآنی هیچ تفاوتی با شکلگیری متون یهودیت ندارد و متن قرآنی از نظر او برآمده از یک دوره طولانی دوقرنی بود یعنی آنکه قرآن از ابتدا وجود نداشته است.
وی تصریح کرد: به نظر جان ونزگو، متنی این چنینی حاوی قرآن، با این تحلیل سورهها و با این تعداد آیهها نمیتوانسته وجود داشته باشد و قرآن یک متن تکاملی از پیامبر است البته اگر بتوان گفت خود پیامبر وجود داشته است. به نظر وی تمام گزاش هایی که ما داریم و در حال حاضر میگوید که قرآن چنین کرد یا پیامبر چنان گفت از قرن سوم به بعد به نگارش درآمده و این گزارشها به ما نمیگویند که در نقطه صفر آن اتفاق، چه رخ داده و ما صرفا با آنچه کاتب فکر میکند روبرو هستیم . از این زمان بود که یک چالش جدی ایجاد شد. پرسش او آنقدر جدی بود که هر شخصی که میخواست نظریهای در باب دو قرن اول اسلام در دانشگاههای غربی بگوید باید تکلیف خود را اول با این سخن مشخص میکرد.
کریمینیا ادامه داد: این مساله گذشت تا اینکه توجه کم کم به این سمت آمد که ما به چه متونی میتوانیم اطمینان کنیم.
این استاد دانشگاه عنوان کرد: پس از این ماجرا اتفاق مهم دیگر که خیلی هم رسانهای شد ماجراهای مربوط به آزمایش های علمی درباره تعیین سن پوست برگه های قرآنی بود که نشان میداد پوست مورد نظر حدودا در چه سالی تولید شده است. انجام این آزمایشها به شناخت ما از دو قرن نخست خیلی کمک کرد و ما در نهایت متوجه شدیم که یک سری از قرآنها مربوط به قرن آغازین اسلام و نه دورههای بعدی است و این نکته پاسخی بود به سخن ونزبرو.
وی تصریح کرد: در سال 1972 طی یک اتفاق در مسجد صنعا در یمن، یکی از دیوارهای این مسجد ریخت. با ریزش این دیوار مقدار زیادی برگ نوشتههای قرآنی نمایان شد که از گذشتگان باقی مانده بود و بعدا معلوم شد که چون این قرآنها قابل جمع آوری و گردآوری نبودند آن ها را در آنجا جمع کردهبودند تا به آن ها بیاحترامی نشود.
کریمینیا ادامه داد: تا حدود هفت سال پس از این ماجرا یمنیها به علت عدم تخصص نتوانستند قرآنها را منظم کنند و قرآنها به همان شکل اولیه مانده بود تا اینکه در اوایل 1980 یک گروه آلمانی به آنها نظم دادند. در بین این مصحفها یک مصحفی بود که بعدها مصحف صنعا نام گرفت.
این استاد دانشگاه عنوان کرد: مصحف صنعا مجموعهای از 40 پوست برگه قطع عمودی بود که دو لایه داشت یعنی یک بار پوست برگه شسته شده و دوباره روی آن نوشته شده بود. از قضا جوهر زیری از بین نرفته و بر اثر اکسید شدن هوا در گذر زمان با رنگی مایل به زرد کم رنگ خود را نشان داد. ویژگی لایه زیری این بود که برخلاف لایه رویی قرآن غیر عثمانی بود. پس از مدتی یک مقاله از طرف یکی از کاشفان در مجلهای چاپ شد و این مساله باعث شد که توجه مردم به قرآنهای غیرعثمانی جلب شد.
وی ادامه داد: بالاخره یک استاد ایرانی مقیم در خارج از ایران توانست متن لایه زیری را تحقیق کند و مقالهای درباره آن به همراه اصل متن چاپ کند. این استاد به این نتیجه رسید که این متن کهن به عنوان صرفا یکی از مصحفهای کاتبان در نظر گرفته میشده است و کسی نمیدانسته که با دیگر مصحفها متفاوت است. این مصحف به نیمه اول قرن هجری برمیگشت و این مساله نشان داد که قرآن سیر تکاملی نداشته است.