در اغلب موارد در حین صحبت یا بازگویی یک خاطره؛ اسم افراد، مکانها، تاریخ رخداد و... را فراموش میکنیم. گاهی نیز کسی یا کسانی از یک خاطره مشترک با ما صحبت میکنند اما ما هیچ نشانهای از آن خاطره را به یاد نمیآوریم یا اینکه تنها بخش مهآلودی از آن را به خاطر میآوریم.
نکتهی جالب اینکه گویا این وضعیت منحصر به من نیست و مشاهده کردهایم اکثر افرادی که با آنها سر و کار داریم نیز همچون ما در یادآوری خاطرات یا موضوعی که قصد دارند دربارهی آن صحبت کنند دچار فراموشی در انتقال کامل کلام خود هستند؟
اگر تا پیش از خیال میکردیم که من دچار ضعف حافظه شدهام اما به مرور دریافتهایم که این فراموشی گویا یک اتفاق جمعی است. قضیه از چه قرار است؟ واقعیت این است همان طور که کهولت سن و ضربات روحی و تروماها به حافظهی فردی آسیب میزند و موجب ضعف حافظه میشود؛ جامعه نیز در برابر فشارهای ممتد، فقدان آرزوها و سرکوب امیال، ترسهای مستمر و نومیدی طولانی، دچار فراموشی و ضعف حافظه میشود. گاهی نیز مکانیسم دفاعی فردی و جمعی کمک میکند با پس راندن وضعیتهای تلخ و رویدادهای ناگوار و فراموشی آنها از بار حرمان و درد بکاهد.
در نظامهای توتالیتر، مردمان جامعه در اغلب موارد با چنین وضعیت جمعی روبرو میشوند. نظام توتالیتر به هر چه هویتبخش و انسجامبخش اجتماع تا قبل از تسلط خود بوده، تعرض و تجاوز میکند.
مهمترین بخش مورد تعرض توتالیتاریسم زبان است. از این روی، نام شهرها، اماکن، خیابانها، کوچهها و... که بخشی از حافظه جمعی هستند، را تغییر میدهد.
توتالیتاریسم تاریخ را تحریف کرده و یا بخشهایی از آن را حذف میکند و تاریخ جدیدی ارائه میدهد، نوع مناسبات و مراودات اجتماعی و رسمی جدیدی را به زور و اجبار، جایگزین قبل میکند، آیینهای انسجامبخش قبل را ممنوع و آیینهای جدید مریدپرور را جایگزین میکند و...
در ادامه این وضعیت، مردم دچار از هم گسیختگی هویت شده، روابط جدید از سر اجبار آنها را از هم دور ساخته و در نتیجه، جامعه در ابتدا دچار چندپارهگی و سپس گیجی میشود. در نهایت امید از جامعه از رخت برمیبندد و شرایط سخت و اتمیزاسیون (ذرهای شدن) اجتماعی موجب تخریب حافظه و فراموشی میشود.
توتالیتاریسم خصم جامعه است. دشمنی فرارتر از مردم خود ندارد. بر همین اساس سیاستگذاریهای خارجی و داخلی با هدف کنترل اجتماعی تنظیم میشود.
*حمید موذنی /نویسنده و روزنامه نگار
انتهای پیام