زمانی که انسانها در مورد مسائل به جای پذیرفتن واقعیت صرفا نگران هستند، توانایی تمرکز روی مسائل مهمتر و واقعیتر زندگی را از دست میدهند. البته برای رهایی از این افکار نگران کننده افراد باید به دنبال اطلاعات صحیح و تفکرات سالم باشند و از منفینگری فاصله بگیرند.
کتاب «واقعیت» را هانس روزلینگ برای به دست آوردن تفکری روشن نسبت به جهان نوشته و قصد دارد شیوه جهانبینی مخاطب را تغییر داده و او را برای بحرانها و فرصتهای آینده زندگی آماده کند.
این کتاب یکی از پرفروشترین کتابهای نیویورک تایمز و آمازون بوده و با هدف برملا کردن اشتباه اکثریت انسانها در مورد واقعیتهای جهان نوشته و به چاپ رسیده است.
نویسنده کتاب واقعیت به توضیح علت پاسخ اشتباه به سوالهایی از جمله چند درصد از جمعیت جهان در فقر زندگی میکنند، چرا جمعیت جهان رو به افزایش است، چه تعداد از دختران، مدرسه را به پایان میرسانند و سوالهایی از این قبیل توجه میکند.
رزلینگ در این کتاب با مطرح کردن 10 دلیل به مخاطب خود ثابت میکند که تا امروز در مورد جهان اشتباه فکر میکرده است، او در این کتاب جهانبینی بدبینانه را نتیجه چند روش مختلف عملکرد مغز انسان میداند و میگوید رسانهها، تبلیغات و اخبار جعلی کمترین تاثیر را دارند.
نویسنده در این کتاب از 10 غریزه منفیگرایانه صحبت میکند که باعث ایجاد افکار و تفکرات منفی انسانها در مورد جهان شده است. در این کتاب مخاطب میآموزد که بدون نیاز به یادگیری تمام جزئیات، دست از تفکر بیش از حد بدبینانه نسبت به دنیا و اتفاقات آن بردارد و از جهانبینی نادرستش فاصله گیرد.
کتاب واقعیت از 11 فصل تشکیل شده که نویسنده هر فصل را به یکی از غرایز یا بهعبارت دیگر خطاهای شناختی انسان که مانع از دیدن واقعیتها و نتیجهگیری درست میشود، اختصاص داده است.
شکاف، منفیگرا، پیروی از خط مستقیم، ترس، اندازه، کلیگرا، سرنوشت، نگرش تکبعدی، سرزنش، فوریت و واقعیت در عمل عناوین فصلهای کتاب واقعیت هستند. در هر کدام از فصلهای کتاب نویسنده سعی کرده است ابزارهایی برای رهایی از تفکر منفینگر در اختیار خواننده آن قرار دهد.
این کتاب به حدی تاثیرگذار بوده است که «بیل گیتس» درباره آن میگوید، «این کتاب یکی از مهمترین کتابهایی است که تا به حال خواندهام و آنرا یک راهنمای ضروری برای تفکر روشن نسبت به جهان میدانم»؛ او تصمیم گرفت در سال 2018 به تمام افرادی که از دانشگاه فارغالتحصیل شدهاند یک نسخه از این کتاب را هدیه بدهد.
بخشهایی از کتاب «واقعیت» به این شرح است:
« به جهان فکر کنید. جنگ، خشونت، بلایای طبیعی، بلایای ناشی از دخالت انسانی، فساد. به نظر بد میرسد و حسی از بدتر شدن مسائل به انسان میدهد، درست است؟ ثروتمندان ثروتمندتر میشوند و فقرا فقیرتر، و تعداد افراد فقیر در حال افزایش است؛ به زودی ما با اتمام منابع روبه رو میشویم، مگر آن که برایش کاری جدی انجام دهیم. حداقل این تصویری است که اکثر غربیها در رسانههایشان میبینند و در ذهنشان جای دارد. من این را جهانبینی بیش از حد دراماتیک مینامم. این جهانبینی استرسزا و مغلطهآمیز است.»
« در واقع، اکثریت قریب به اتفاق جمعیت جهان در جایی در میانه مقیاس درآمدی جهانی زندگی میکنند. شاید آنها طبقه متوسطی نباشند که ما فکر میکنیم، اما در فقر شدید هم زندگی نمیکنند. دخترانشان به مدرسه میروند، فرزندانشان واکسینه میشوند، در خانوادههایی با دو فرزند زندگی میکنند، و تمایل دارند برای تعطیلات که به خارج از کشور بروند، نه به عنوان پناهنده. به طور تدریجی نه در هر شاخص اندازهگیری و نه هر سال، اما به عنوان یک قاعده، جهان در حال بهتر شدن است. اگر چه جهان با چالشهای زیادی مواجه است، اما پیشرفت فوقالعادهای داشتهایم. این جهانبینی مبتنی بر واقعیت است.»
« این جهانبینی بیش از حد دراماتیک است که افراد را به سمت پاسخهای منفی و افراطی سوق میدهد. مردم همواره زمانی که فکر و گمان میکنند و از جهان یاد میگیرند، به جهانبینی خود مراجعه میکنند. بنابراین اگر جهانبینی شما اشتباه است، مرتبا و به طور سیستماتیک، حدسهای اشتباهی خواهید زد. اما این جهانبینی بیش از حد دراماتیک، به سادگی و تنها بر مبنای اطلاعات قدیمی ایجاد نمیشود. حتی افرادی با دسترسی به آخرین اطلاعات، تصور نادرستی از جهان داشتند. و من متقاعد شدم، تقصیر رسانهها، تبلیغات، اخبار جعلی یا حقایق اشتباه نیست.»
« دههها تجربه من در سخنرانی، آزمایش و مشاهده راههایی که افراد، حقایق را حتی زمانی که در مقابلشان است، اشتباه تفسیر میکنند، در نهایت مرا به این نتیجه رساند که جهانبینی بیش از حد دراماتیک به سختی تغییر میکند زیرا که به شیوههای کارکرد مختلف مغز ما، بستگی دارد.»
«آها! متوجه شدم! مسئلهای که با آن روبهرو شده بودم، یا برای سالهای متمادی به آن فکر میکردم، مسئلهای ارتقا یافته بود: دانشجویانم و تمامی کسانی که طی سالها به آزمونهایم پاسخ دادهاند، دانش را داشتهاند، اما دانش آنها قدیمی و معمولاً متعلق به چند دهه پیش بوده است. اطلاعات افراد مربوط به زمانی است که معلمهایشان مدرسه را تمام کرده بودند.»
انتهای پیام