به گزارش ایسنا، "سلیم سازاک" در تحلیلی برای نشریه "فارن پالسی" نوشته است: «انتظار مخالفان ترکیه سرانجام به پایان رسید. پس از سالها گمانهزنی، دو تن از معتمدان سابق رجب طیب اردوغان، رئیس جمهور ترکیه، یعنی "علی باباجان"، معاون نخستوزیر سابق و "احمد داووداوغلو"، نخستوزیر سابق، اخیراً داوطلب شدهاند که به شکل مستقیم سلطه رئیس جمهور بر قدرت را به چالش بکشند. حزب "آینده" داووداوغلو، خود را در جایگاه حزبی سنتی و محافظهکار قرار داده که هدفش حفظ فلسفه حاکمیت اردوغان است، اما قدرت او در کشور را محدود میکند. این حزب، شور و شوق زیادی به پا نکرده است.
با این وجود، حزب "دموکراسی و پیشرفت" باباجان –که با سرواژه DEVA شناخته میشود- که "دوا و درمان" ترجمه شده- در بین ناظران انتخابات و متخصصان شور زیادی به پا کرده؛ آن هم به این خاطر که باباجان خود را به عنوان نیروی تغییرات گسترده در زمانی معرفی کرده که بسیاری از ترکها از رهبری خود خسته شدهاند.
هر واردشونده جدیدی در وضعیت سیاسی ترکیه، دلیلی برای جشن گرفتن است. همانطور که "نامیک کمال"، شاعر عثمانی اشاره کرده، "از برخورد افکار، جرقههای حقیقت آشکار میشود". باباجان، وارث ثروتی قابل توجه که هنوز هم در بین نخبگان مالی به شکل گستردهای قابل احترام است، میتوانست با ریسک کمتر و اجر بیشتر به یک حرفه شرکتی برگردد. او همچنین میتوانست در برابر پیشنهادات وسوسهکنندهای که برای منصرف کردن او از سیاست مطرح میشد، تسلیم شود و ستودنی است که او تسلیم نشده است.
اما دلیل خوبی برای تردید در مورد وعده باباجان- به عنوان یک رهبر ملی و تعهدش به ارزشهای دموکراتیک لیبرال که حالا ادعای حمایت از آنها را دارد- وجود دارد.
نخست، با وجود تمام صحبتهای باباجان درباره تغییر خون، حلقه درونی او چیز مشابهی را ارائه میدهد. فرمانده دست راست او، سعدالله ارگین، از سال ۲۰۰۹ تا ۲۰۱۳ وزیر دادگستری ترکیه بود و دوران تصدی او برخی از بدترین اقدامات دوره اردوغان را به خود دیده است.
پالایش عمده صدها تن از ژنرالهای سکولار، روشنفکران و فعالان در محاکمات نقشههای کودتای "ارگنهکون" و "عملیات بالیوز" عمدتاً تحت نظارت او اتفاق افتاد. دادگاهها در دوره او سرشار از محکومیتها با اتهامات ساختگی، شواهد جعلی و دخالت سیاسی بود. منتقدان آنها را با عناوین "دادگاههای نمایشی با استایل شوروی" و "تخلف عدالت"، تقبیح کردند. حتی اردوغان نیز، سرانجام از آنها تبری جست و تقصیر آن را بر گردن متحد سابقش، فتحالله گولن، روحانی مستقر در پنسیلوانیا و دسیسههای ادعایی چندین ساله او برای انتصاب مریدانش در جایگاههای کلیدی ارتش، دادگاهها و پلیس انداخت. پس از کودتای ناکام در ژوئیه ۲۰۱۶ که در آن اردوغان، گولن را به برنامهریزی کودتا متهم کرد، اردوغان و دیگران اعتراف کردند که در ارتباط با گولن دچار اشتباه شدهاند و تحقیقات درباره اقدامات گذشته او، آغاز شد. دادگاهها مرکز ثقل نفوذ گولن بودند و ارگین برای مدتهای طولانی مسئول آنها بود؛ بنابراین او توضیحات بیشتری هم برای ارائه دارد. او چه میدانست و چه زمانی از آن اطلاع داشت؟
یکی دیگر از همکاران ارشد باباجان، "سلما عالیه کواف" است که به مدت هفت سال بر کرسی ریاست سازمان زنان حزب عدالت و توسعه اردوغان، نشست و بعدتر نیز دو سال به عنوان وزیر زنان و امور خانواده خدمت کرد. کواف به شدت بدنام بود. نظرات او بحث برانگیز میشدند و حتی واکنش مقامهای دولتی را هم به همراه داشتند. او همچنین پیشنهاد سانسور صحنههای "آزاردهنده" در فیلمهای سینمایی و تلویزیونی را مطرح کرد و فقط پس از مخالفت عمومی از پیشنهاد خود صرفنظر کرد. همچنین بعد از جستوجوی مجلس درباره گزارشهایی که حاکی از گم شدن ۷۰۰ دختر از یتیمخانههای دولتی بود، او اظهار کرد که این مسئله نه به او، بلکه به پلیس مربوط است. انتصابات عالی شوهر او در شرکت انحصاری دولتی زغالسنگ و استخراج نفت خام نیز با انتقادات شدید همراه بود. در کلام "اجه تملکوران"، یکی از سرشناسترین رماننویسان زن ترک، کواف "چنان در برابر مصیبتهای زنان ترک ساکت بود که آنها به معنی واقعی کلمه حتی نمیدانستند صدای او چگونه است". در پایان، او هم از کابینه و هم پارلمان بیرون انداخته شد.
دو مورد از شکایات بلندمدت اپوزیسیون ترکیه، سیاسی شدن قوه قضایی و تغییر جامعه سکولار است. منتقدان اردوغان او را به خاطر قرار دادن وفاداران خود در دادگاهها و استفاده از آنها برای آزار و اذیت مخالفان و نیز چراغ سبز نشان دادن به دوستانش، سرزنش میکنند. آنها همچنین با ارجاع به لیستی از شواهد، از افزایش زنکشی تا امتیاز به مدارس روحانی و تأثیر سیاسی فزاینده بالاترین مقام دینی ترکیه با نام سازمان دیانت، به اردوغان اتهام کمپینی برای محافظهکاری مذهبی را نسبت دادهاند. باباجان پس از پیوستن به اپوزیسیون، آواز آنها را سر داد. وی اخیراً در مصاحبهای در یوتیوب اظهار کرده: "هیچ اقتصادی نمیتواند بدون آزادی و حاکمیت قانون وجود داشته باشد". طعنهآمیز آن که کمتر کسانی هستند که به اندازه معاونان ارشد خود او، ارگین و کواف، به اجرای این اصول آسیب وارد کرده باشند.
در واقع، موضع باباجان بر سر بسیاری از مسائل، نامشخص باقی میماند. او در مسائل امنیت ملی مانند جنگهای سوریه و لیبی، مسئله پناهندگی، جنگ علیه حزب کارگران کردستان و جوابگویی افرادی که ادعا شده سردستههای کودتای ۲۰۱۶ هستند، چیزی فراتر از شعار ارائه نداده است. او دم از "شهروندی برابر برای همه شهروندان" میزند، اما طوری رفتار میکند انگار خون برخی از بقیه رنگینتر است. به عنوان مثال، زمانی که یک خبرنگار از او درباره اظهارات مدیر امور مذهبی ترکیه- که گفته بود مقصر بیماری همهگیر کووید ۱۹ همجنسگرایی است- پرسید، انگشت اتهام او نه به سمت این فرد، بلکه به سمت آنهایی که به او اعتراض داشتند گرفته شد.
مسئله دیگر، پاسخ غیرمتقاعدکننده باباجان به بدیهیترین سؤال است: چرا زودتر اظهارنظر نکرده است؟ داستان او تا به اینجای کار از این قرار است که او سعی کرده چیزها را از درون تغییر دهد، از قدرت خود برای ثابت نگه داشتن اقتصاد استفاده کرده در حالی که با بدترین افراطیگراییهای رئیس جمهور و حلقه درونی او مواجه بود؛ او سرانجام فهمید که تلاشهایش بیهوده است و این زمانی بود که کشتی را ترک کرد. از آن زمان باباجان استدلال میکند که نارضایتی او ناشی از مسئلهای درون خانواده بود و نمیتوانسته آن را به عموم اعلام کند. این عذر پذیرفته نیست. یکی از افراد پیشین در سمت باباجان، "عبداللطیف شنر"، معاون نخستوزیر سابق و سرباز کهنهکار سیاستهای اسلامگرا و یکی از شرکای تأسیس "حزب عدالت و توسعه" ترکیه، در سال ۲۰۰۸ بعد از به چالش کشیدن اردوغان به خاطر چشمپوشی نسبت به فساد و سوءمدیریت، از حزب کنارهگیری کرد. آیا حق با او بود؟ با نگاهی به بیانات فعلی باباجان، به نظر میرسد حق با او باشد. اگر حق با شنر بود، چرا او توانست موضع بگیرد، اما باباجان این کار را نکرد؟ آیا به خاطر این نبود که شجاعت شنر عملاً او را به مدت بیش از ده سال از صحنه سیاست محروم کرد، در حالی که پیچیدگی باباجان او را به یکی از دلالان قدرت ترکیه تبدیل کرده است؟
سوم آنکه، بازارگرمیهای باباجان به اندازهای که او سعی دارد به نظر برسد، قانعکننده نیستند. بنا بر اظهارات او، تا زمانی که او و تیمش سکان را در دست داشتند، همهچیز خوب بوده است. آنها میدانستند چطور باعث رشد اقتصادی شوند، از صنعت محلی حمایت و سرمایهگذاران خارجی را جذب کنند. اردوغان همه چیز را به هم زد؛ چرا که میخواست دوستانش را ثروتمند کند و خودش را در قدرت نگه دارد؛ این همان جایی است که مشکلات کشور آغاز شد. راهحل آسان است: باباجان را برگردانید و او در چشم بر هم زدنی ترکیه را دوباره عالی میکند! اما آیا این واقعیت دارد؟ چنان که قبلاً در مورد "درموش ایلماز"، رئیس سابق بانک مرکزی ترکیه- که در حال حاضر جزو اپوزیسیون است- نوشتم، داستان واقعی پیچیدهتر از این حرفها است و چهره ناخوشایندتری از باباجان به تصویر میکشد.
معجزه اقتصادی ترکیه، یک قمار پرخطر بود که تا جایی که جا داشت، عالی جلو رفت. دستور کار اصلاحی که "کمال درویش"، مقام اسبق بانک جهانی زمان تصدیاش به عنوان وزیر اقتصاد، بعد از بحران مالی سال ۲۰۰۱ در ترکیه آغاز کرد، کشور را در مسیر بهبود قرار داد و اردوغان و تیم اصلی او نیز بابت ماندن در مسیر همین برنامه، شایسته احترام هستند. با این وجود، این را نمیتوان انکار کرد که افزایش اعتبار جهانی به این موفقیت کمک کرده است. از این فرصت میشد برای سرمایهگذاری در فناوری، افزایش سود رقابتی و خلق برندهای جهانی استفاده کرد که میتوانست تأثیر ماندگار و رشد اقتصادی پایدار به همراه داشته باشد. در عوض، از آن در ساختوسازهای لجام گسیخته، جنون مصرف و ریخت و پاشهای مالی دولتی استفاده شد. باباجان که بعد از درویش در سمت وزیر اقتصاد روی کار آمد و در مدرسه مدیریت "کلوگ" دانشگاه نورثوسترن تحصیل کرده بود، یا نسبت به اینکه این مسیر به کجا منتهی میشود بیاطلاع بود یا برای تغییر آن کاری جز زمزمه مخالف و غر زدن انجام نداد. سخت است که بتوان گفت کدام یک از اینها بدتر است.
باباجان بیوقفه در حال حمله به مدیریت اقتصادی اردوغان است، اما زمانی که پای مسئولیت خودش در اقتصاد وسط میآید، خود را به نشنیدن زده و ساکت میماند. پروژههای عظیم بحثبرانگیزی که میلیاردها به پای شرکتهای ساختوساز متصل به سیاست ریخته است، از طریق طرح ضمانت خزانهداری که امضای باباجان پای آن بود، ممکن شد. فروش تلهکام ترکی زمانی به عنوان موفقترین خصوصیسازی ترکیه مورد توجه قرار گرفت، اما پس از آنکه صاحبان لبنانی آن با ۵ میلیارد دلار پا به فرار گذاشته و همان میزان بدهی را به بانکهای ترکیه تحمیل کردند، از آن به عنوان یکی از بزرگترین رسواییها یاد شد. زمانی که این اتفاق افتاد، باباجان مسئولیت داشت. اگر بهانهای وجود داشته باشد که تقصیر این اتفاق را از او مبری کند، مردم هنوز مشتاق شنیدن آن هستند. "صرف انتقاد از اردوغان کافی نیست". چنان که "مورات یتکین"، روزنامهنگار برجسته نوشته "کمی خود انتقادی هم نیاز است".
در گذشته، این همنوایی وجود داشت که هرچه که برای سکولارها بد باشد، خوب است و بیبرو برگرد از هر اقدامی که اردوغان برای به زانو درآوردن آنها انجام میداد، حمایت میکرد. حالا، برعکس همین در حال اتفاق افتادن است و به همان اندازه هم اشتباه است. این یک ضرورت- و نه اشتباه- است که یک دهه خدمت به اردوغان باید مورد محاسبه قرار گیرد. باباجان باید در مورد گذشته پاسخگو باشد، نه اینکه وانمود به بیاهمیتی آن کند.
باباجان واقعاً کیست؟ آیا او دموکراتی مسلمان با تفکرات بازاری است که زمانی، بسیاری آرزو داشتند اردوغان مانند او باشد، یا تنها فرصتطلب خودبینی است که سعی دارد قدرتی که زمانی در دست داشت را پس بگیرد؟ آیا او در پشت صحنه تلاش کرد اقدامات غلطی را که دیده تصحیح کند، یا ساکت ماند که در شغل خود پیشرفت کند؟ ترکیه تا زمانی که پاسخ این سؤالها را پیدا نکند، بهتر است از این "دوا" (باباجان) استفاده نکند.»
انتهای پیام