اگرچه نام و یاد حضرت ابوالفضل در میان ما زنده و جاری است، ولی منابع و کتابهای مستقل درباره زندگی آن بزرگوار کم تعداد است؛ با این وجود افتخار میکنیم که در سالروز ولادت با سعادت ایشان چهار اثر خوب را دربارۀ این شخصیت بزرگ معرفی کنیم.
ماه به روایت آه
کتاب 190 صفحهای «ماه به روایت آه» نوشتۀ ابوالفضل زرویی نصرآباد، به همت انتشارات کتاب نیستان در اختیار علاقهمندان قرار گرفته است. این کتاب با نثر زیبا و سرشار از احساس و لطافت، در دوازده داستان به زندگی حضرت عباس از دید دوازده نفر میپردازد. نویسنده در صفحه ۲۲ برای بیان داستان ولادت عباس (ع) از زبان مادر او مینویسد: «همسرم علی، امروز چهل و هشت ساله است و حسن، حسین و زینب، هر کدام با یک سال فاصله، به ترتیب: بیست و سه، بیست و دو و بیست و یک سالهاند.»
سقای آب و ادب
کتاب «سقای آب و ادب» نوشته سید مهدی شجاعی، با تلاش انتشارات کتاب نیستان در ۲۶۴ صفحه به بازار نشر راه پیدا کرده است. این روایت در ده بخش تنظیم شده و در هر بخش، یک عنوان به نام حضرت عباس اضافه شده است: عباس علی، عباس ام البنین، عباس عباس، عباس سکینه، عباس مواسات، عباس زینب، عباس ادب، عباس حسین، عباس فرشتگان و عباس فاطمه! در صفحه ۴۱ کتاب و در فصل عباسِ عباس میخوانیم: «ماه، روشنیاش را، گرمیاش را، هستیاش را و هویتش را از خورشید میگیرد و ماه، بدون خورشید به سکهای سیاه میماند که فاقد هویت و ارزش و خاصیت است. و آنها که مرا به لقب قمر، مفتخر ساختهاند، نسبت میان ماه و خورشید را چه خوب میفهمیدهاند! من به طفیلی حسین آمدهام و به عشق حسین زیستهام.»
ماه در آب
کتاب «ماه در آب» به قلم دکتر محمدرضا سنگری و با کوشش انتشارات مدرسه، در ۱۷۶ صفحه منتشر شده است. کتاب با روایت امالبنین در بقیع و سه سال پس از واقعه کربلا شروع میشود. مادربزرگ دارد برای فرزندان پسر شهیدش، از پدرشان میگوید: «چه بگویم از پدرتان عباس که در توصیفش کلمه خضوع میکند، کلام پر میریزد و سخن لال میشود. عباس من، کلمه خدا بود و کلمات خدا را اگر دریاها مرکب شود و شاخههای درختان قلم و همه آسمان صفحه و هر چه فرشته نویسنده، نمیتوان نوشت.»
برادر من تویی
کتاب «برادر من تویی» با نثر داوود امیریان و همت انتشارات کتابستان معرفت، در ۲۰۸ صفحه تهیه و تنظیم شده است. حضرت عباس (ع) را هر قدر هم مرور کنیم باز کم است. او دریاییست بیپایان که هر کس اندازه وسعت وجودی خودش از او بهره میگیرد. امیریان با قلمی روان و نثری دلچسب کوشیده این بزرگمرد را از کودکی تا شهادت برایمان روایت کند. این اثر زندگینامه داستانیست که در عین وفادار بودن به منابع تاریخی، جذابیتهای لازم را هم دارد. نویسنده در صفحه ۱۶ کتاب به بخشی از داستان جنگ صفین اشاره میکند و مینویسد: «در پایان فتح رود فرات، مولا علی(ع) رو به پسرانش کرد و گفت: حسن و حسین چشمان من هستند، محمد حنفیه بازوی من، و تو عباس...سپس سر عباس را به سمت چپ سینهاش فشار داد. عباس صدای قلب پدر را شنید. چشمانش را بست. محمد حنفیه آرام خندید و نزدیک گوش حسین گفت: عباس هم قلب امیرالمؤمنین است. عباس همچنان به صدای قلب پدر گوش میداد.»
انتهای پیام