این شاعر و ترانهسرا در گفتوگو با ایسنا درباره وظیفه اجتماعی ادبیات و خصوصا شعر در جریان حوادث اخیر اظهار کرد: ادبیات نمیتواند مردم را نصیحت کند، یا توقع داشته باشیم با سخنان حکمتآمیز مشکلات را توجیح کند. غالبا ادبیات بازتابدهنده احساسات مردم است، یعنی مردم احساساتشان را در ادبیات پیدا میکنند.
او که معتقد است نحوه اثرگذاری ادبیات در جامعه به خالقان آثار بستگی دارد، گفت: برخی شاعران و نویسندگان میتوانند در چنین شرایطی با مردم همدلی کنند و دردهایی را که در سینهشان است به زبان روشنتری بیان کنند تا مردم احساس کنند حرفهایی که در سینهشان بغض میشود و نمیتوانند بیان کنند، در شعر یا متن میبینند. اما شاعر یا نویسندهای دیگر در موقعیت بالاتری میتواند راهگشا باشد و امید ببخشد. پس نمیتوان یک حکم صادر و آن را به تمام آثار ادبی اطلاق کرد.
کاکایی ادامه داد: برخی شاعران فقط بازگوکننده وقایع هستند؛ یعنی مردم تلخی را میبینند و او هم تلخی را توصیف میکند تا مخاطب بتواند خودش را در آن پیدا کند و برخی دیگر از شاعران یا نویسندگان در موقعیتی هستند که تلخی را برای مخاطب تحلیل میکنند و علتهای جامعهشناختی آن را به زبان شعر میگویند، برای همین از هر صدایی باید یک توقع داشت. چون یک حکم کلی از دست برخی ساخته نیست، به ویژه از عهده اکثر شاعران و نویسندگان روزگار ما.
این شاعر با بیان اینکه در گذشته حکمای شاعر ما میتوانستند راهگشا باشند و نظریه به ادبیات بیاورند گفت: اما الان غالبا دمای جامعه را شعر و بخصوص ترانه نشان میدهد. باید اجازه بدهند ادبیات بر مبنای شرایط و توانی که دارد کار خودش را بکند.
او سپس درباره چگونگی مواجهه شاعران و نویسندگان با حوادث و بحرانهای جامعه با اشاره به اینکه ظرفیت و توان هر کس متفاوت است بیان کرد: یک نفر فقط میتواند احساساتش را بیان کند اما یک نفر میتواند جدا از احساساتش افکارش هم به کمک احساسش میآید و تحلیل میکند. ما دو دسته شاعر و نویسنده داریم؛ دسته غالب آنطور که من در شبکه های اجتماعی و رسانه ها میبینم، احساساتشان را با مردم همراه میکنند چون مردم غالبا این آثار را دوست دارند، کسی که در افسردگی به سر میبرد شعرهای افسرده را هم دوست دارد، چون زبان حال او است و دوست ندارد امیدوار و بانشاطش کنند و او را از تلخی در بیاورند.
عبدالجبار کاکایی افزود: همیشه میگویند کسی که لب پشتبام ایستاده و میخواهد بیفتد، هل دادن او از نگهداشتنش راحتتر است. غالبا شاعران ترجیح میدهند هل بدهند و مخاطبان هم همراهی و استقبال میکنند؛ در این شرایط شاعران غالبا ترجیح میدهند با احساسات مردم همراهی کنند. کم هستند کسانی که به تحلیل شرایط تاریخی بپردازند و درس و آموزش بدهند، معمولا هم چون کارهایشان طرفدار ندارد و کمتر میل به خواندن آن آثار هست، این کارها کمتر تولید میشود.
شاعر «حال من دست خودم نیست» همچنین اظهار کرد: توصیهای میشود به مدیران فرهنگی کرد؛ متاسفانه بسیاری از آنها از نوشته بسیار وحشت دارند، الان تنها قشری که به شدت مورد توبیخ و ممنوعیت قرار میگیرد، قشر دست به قلم است. کمتر با حوزه هنرهای دیگر بهخاطر پایگاههای گسترده مردمی که دارند برخورد میشود ولی با نویسنده و صاحب قلم در هر موقعیتی که باشد به شدت برخورد میشود. حتی اگر یک نویسنده یا شاعر مبتدی و نا آشنا هم در صفحه خودش شعر یا متنی را بگذارد، بلافاصله توبیخ میشود یا اگر کارمند ادارهای یا معلم جایی باشد، مشکلات استخدامی برای او بهوجود میآید.
او با اشاره به اینکه در برخورد با نیروهای دست به قلم جامعه به شدت حاضر یراق و آماده عمل شده است، گفت: این خیلی بد است که تامل و ظرفیت حرکت قلم روی کاغذ در مدیران نیست. رسانههای رسمی ما مثل تلویزیون که اصلا این آثار را بازتاب نمیدهند و نهادهای فرهنگی ما هم که غالبا ماموریتهایشان را به نویسندههای تحت فرمانشان ابلاغ میکنند. نهادهایی هم که درست شدهاند، شبه دولتی هستند و در کلونی خودشان به تولید آثار ماموریتی مشغول هستند.
کاکایی افزود: تعدادی نویسنده یا شاعر در این وسط هستند که میخواهند حرف بزنند، مشکلات مردم را بگویند یا تحلیل کنند که اینها هم با موانع و فشارهای اقتصادی، کاری و... مواجه هستند و به هر حال بدون هزینه نیست. امیدورارم روزگاری بیاید که در این مملکت قلم زدن هزینه نداشته باشد و این وحشت از سر مدیران فرهنگی دور شود که اگر شعر و نوشتهای منتشر شود، آنقدر میز آنها را متزلزل نمیکند که دستپاچه شوند و بخواهند آن نویسنده یا شاعر را حذف یا ممنوع التصویر کنند که دیگر دست از نوشتن بردارد، به نظر من اگر شرایط بهتری ایجاد شود، جامعه از بعد مشروطه یک قدم به جلو و به سمت آزادی بیان رفته است. اما این را نمیبینم، گاهی یک هنرپیشه موضعگیریای میکند و حرفی میزند و چند روز بعد هم در رسانه حضور پیدا میکند و فراموش میشود اما یک نویسنده یا شاعر اگر چیزی بنویسد، رسانههای رسمی تا ۱۰ یا ۲۰ سال از آن پرهیز میکنند و این ستمی به اهالی شعر و ادبیات است، بخشی از آن بهخاطر این است که صنفی برای دفاع ندارند؛ شعر در این مملکت صنف ندارد اما از ستم مدیران فرهنگی هم نباید گذشت.
انتهای پیام