مرادیان در مصاحبهای که پیش از این درباره ساخت این اثر با ایسنا داشت، بیان کرده بود که این درخت را به دلیل موقعیت مکانیاش، انتخاب کرده است؛ چراکه روزانه افراد زیادی از کنار آن عبور میکنند.
ساخت این اثر روز گذشته به پایان رسید و در همان روز رونمایی شد و نکته جالب همان طور که مرادیان خواسته بود، در زمانی که مراحل نهایی ساخت مجسمه در حال انجام بود، مردم عادی حین عبور، لحظاتی را توقف کرده و کار را نگاه میکردند.
هنرمند مجسمه را به گونهای ساخته که گویا هر قسمت از درخت برش داده شده و نامنظم روی هم قرار گرفته است؛ درواقع اثر نوعی حس تعلیق و دلهره را به فرد مقابل منتقل میکند. از طرفی رانندههایی که با عبور از خیابان مجاور به یکباره با مجسمه مواجه میشدند، برای لحظاتی جا میخوردند؛ چراکه گویی هر لحظه وزش بادی ملایم کافی است تا قسمت بالایی درخت را جدا کند و به روی عابرها و ماشینهای در حال رفت و آمد بیندازد.
در حقیقت هنرمند هم همین قصد را داشته تا با ایجاد ویژگی تعلیق در اثر خود، حس دلهره را به مخاطب منتقل کند.
از جمشید مرادیان درباره اینکه چرا اثرش را اینگونه ساخته است؟ سوال کردیم که پاسخ میدهد: این اثر یک کار یک تکه است؛ درواقع کل این اثر پیکرتراشی بود. هنر من مخاطب محور است و به دنبال داستان خاصی با ساخت اثرم نیستم. آثار هنری که پیچیده هستند و در آنها معما نهفته است، مخاطب محور نیستند. یکی از شاگردان هایدگر (از معروفترین فیلسوفان قرن ۲۰) میگوید که معنا در برابر مخاطب قرار دارد و در پس متن نیست؛ به عبارتی دیگر همان چیزی است که من ساختهام و مخاطب میبیند.
چیزی به شهر اضافه نمیکنم
در فضای کنونی تهران که انواع آلودگیها از جمله آلودگی بصری شهری بیداد میکند، شاید بتوان با کاهش برخی موارد اضافه در شهر و جایگزین کردن آنها با آثار هنری مقداری از این مشکل را حل کرد. این امر را با مرادیان در میان گذاشتیم، او بیان کرد که «مجسمههایی که میسازم چیزی به شهر اضافه نمیکند. درواقع در جایی درختی قرار دارد و اگر بشود، آن درخت را از شکل طبیعیاش خارج و به یک شکل هنری تبدیل میکنم. هنری مور (تندیسگر انگلیسی) میگوید که هنرمند باید بتواند خشونت را از طبیعت بگیرد. من نیز دوست دارم خشونت را از طبیعت بگیرم و به شهر لطافت اضافه کنم.
این هنرمند با بیان اینکه برای زیبا کردن شهر لازم نیست چیزی به آن اضافه کنیم، گفت: گاهی اوقات کاستن، فضای شهری را آرام میکند. معتقدم که همجواری با هنر برای مردم شهر، خشونت رفتاری را کم میکند. رفتار مردم ما خشن است. ما برای بستن در یک خودرو به اندازه کشیدن یک کامیون نیرو صرف میکنیم. باید یاد بگیریم در مصرف نیرو صرفه جویی کنیم و آن را در راه مثبتش به کار ببریم. اگر بتوانیم با کمک هنر شهر را آرام کنیم، شاید در نتیجه همه ما بتوانیم خوشبختتر زندگی کنیم. چراکه تنهایی نمیتوان خوشبختی را تجربه کرد. باید به این باور برسیم که سعادت هر کدام از ما به دیگری وابسته است. اگر شما انسان سعادتمندی نباشید، حتما من از آن صدمه خواهم دید.
او در ادامه به مواردی از آلودگی بصری شهری اشاره و اظهار کرد: در تهران بُتن خاکستری رنگ زیبای بزرگراهها را برداشتهایم و روی آن صفحات کریه فایبرگلاس نصب کردهایم. بتن خاکستری رنگ آرام زیر پلها را برداشتهایم و یک مشت کاشی روی آنها نصب کردهایم. این کاشیها در شب با انعکاس نور چراغها عصبیت ایجاد میکنند، برخلاف اینکه بتن خاکستری خاموش آرامش ایجاد میکند، ولی ما عمدا میگردیم و راهی برای نابودی آرامش پیدا میکنیم. باید با نظر کارشناسانه جلوی این آلودگیها گرفته شود.
از مرادیان سوال کردیم که علت عمده آلودگی موجود در تهران چیست؟ پاسخ داد: در تمام جهان قضیه مهاجرت از روستا به شهرهای کوچک و از شهرهای کوچک به کلان شهرها وجود داشته است. ولی متأسفانه در جهان سوم این امر به بدترین شکل ممکن اتفاق افتاده است؛ چراکه امکانات زندگی مدرن تنها در دو سه شهر بزرگ انباشته شدهاند و کسانی که دور از این مراکز زندگی میکنند باید با یک محرومیت همیشگی سر کنند. به همین دلیل از شهر خود به تهران مهاجرت میکنند. گرچه که تهران برای این حجم از جمعیت امکانات کافی ندارد. اگر دچار حوادث بزرگ شهری شویم خواهیم دید که هیچ زیرساختی برای اداره شهری به این بزرگی تدارک ندیدهایم.
او درباره راه حل شلوغی و ازدحام جمعیت تهران گفت: حل مشکلات کنونی تهران یک برنامهریزی بلندمدت و یک طرح جامع میخواهد. با تقسیم امکانات شهری در مناطق مختلف کشور، میتوانیم مهاجرت را متوقف کنیم. مهاجرانی که به تهران میآیند علیرغم شلوغی، آلودگی هوا، صوتی و ... به دلیل جاذبههایی که در این شهر بزرگ وجود دارد، پایبند تهران میشوند و در آن میمانند. اگر مردم در شهرستانها بدانند که در شهر خود میتوانند برای درمان بیماری فرزندشان به پزشکهای قابل و بیمارستانهای سطح بالا مراجعه کنند، سینما، کلاسهای آموزشی خوب و امکانات دیگر را دارند، دیگر محل تولد خود را ترک نخواهند کرد که به تهران بیایند و دچار هزار مشکل شوند.
ساخت اثر هنری در خیابان میتواند حرکتی جهانی باشد
او درباره گسترش ساخت مجسمههای شهری با درختان خشکیده در دنیا به ایسنا توضیح داد: چند سال پیش در کیش به مدت ۱۵ دقیقه روی استیج برای ۷۰۰ نفر درباره هدف از ساخت اثر هنری در کنار خیابان صحبت کردم و اعلام کردم که میتوانیم این حرکت را به یک کار جهانی توسط مجسمهسازان تبدیل کنیم. به مجسمه تبدیل کردن درختانی که سر جای خود خشک شدهاند میتواند یک حرکت بازیافت محیط زیستی بینظیر باشد. مادهای در برابر ماست که ساخت مجسمه از آن ارزان تمام میشود. اکنون به کمک تکنولوژی لوازمی در اختیار من قرار دارد که میتوانم چوب این درختان را بسیار خوب ایزوله کنم. کارهای من در باغ موزه ایرانی ۱۵ سال است که سرپا هستند. پس این بحث که نمیتوان روی چوب کار با دوام کرد، یک داستان قدیمی است.
باغ مجسمههای شهری چگونه باشند؟
در ادامه از او درباره ایجاد باغ مجسمه و کاربرد آن در شهر پرسیدیم. این مجسمهساز گفت: باغ مجسمه در بسیاری از کشورهای جهان وجود دارد. من در سال ۲۰۰۳ در چانگچون چین یک مجسمه برنزی به ابعاد دو متر و نیم ساختم که در پارک مجسمه چانگچون نصب شد. پارک مجسمه بسیاری از مسائل شهری را حل میکند. در شهر تعداد متفاوتی مجسمه هست. معتقدم که مجسمهها نباید در یک مدت زمان طولانی در یک محل قرار بگیرند و آن قدر در برابر دید مردم باشند که به آلودگی بصری شهری تبدیل شوند. میتوان مجسمههای شهری را مانند عقربههای ساعت در شهر گرداند. این امر به یک کاسه کردن فرهنگ تا مقداری کمک میکند. وقتی که مجسمه مدت زمان مشخصی را در یک محل گذراند میتوان آن را به باغ مجسمه منتقل کرد. باغ مجسمه مربوط به افرادی است که قصد دارند روی مجسمه تحقیق کنند و تاریخ مجسمهسازی آن مملکت، مجسمهسازان معاصر و دستاورد مجسمهساز مهمان خارجی را در سالهای اخیر مطالعه کنند.
این هنرمند در ادامه به مجسمه میدان فردوسی اشاره و تأکید کرد که مجسمه باید به محلی که در آن قرار دارد هویت ببخشد.
او اضافه کرد: زمانی که برج آزادی ساخته شد هیچ بنایی در اطراف آن قرار نگرفت. از طرفی استاد صدیقی زمانی مجسمه میدان فردوسی را در میدان نصب کرد که مجسمه بر بناهای اطراف سیطره داشت. ولی با بزرگ شدن شهر، این مجسمه کوچک به نظر رسید. مجسمه فردوسی و برج آزادی از جمله موارد هویتی شهر تهران هستند؛ مانند برج ایفل یا پیزا.
مرادیان با بیان اینکه خیلی از مجسمههای شهری از روی سفارش یا رابطه ساخته شدهاند و به هیچ وجه معنای مجسمه شهری را نمیدهند، گفت: مجسمه شهری وظیفهای دارد که باید براساس آن طراحی و نصب شود.
او در پایان در پاسخ به اینکه برنامههای آیندهاش برای ساخت مجسمههای شهری چیست؟ گفت: با همان شرکتی که حامی مالی ساخت این مجسمه شد، احتمالا در همین منطقه یک، حداقل با سه درخت دیگر مجسمه بسازیم. احتمالا به زودی یک سمپوزیوم مجسمهسازی در تهران خواهیم داشت که در آنجا نیز کار خواهم ساخت.
انتهای پیام