به گزارش ایسنا، سعید اصغرزاده - معاون سردبیر روزنامه شهروند - در شماره امروز این روزنامه نوشت:
«١- آیا میدانید وقتی از زبان فارسی حرف میزنیم، دقیقا از چه چیزی حرف میزنیم؟ گفته میشود که ما ایرانی جماعت یک زبانمادری را به ارث بردهایم که یکی از کهنترین زبان نوشتاری است. در ایران، زبان نخست ٥٣درصد مردم فارسی است. فارسی، زبان نخست ۲۰ میلیون تن در افغانستان، ۵ میلیون تن در تاجیکستان و در ازبکستان حدود ۷ میلیون نفر است. زبان فارسی گویشورانی نیز در هند و پاکستان دارد. با توجه به رسمیبودن زبان فارسی در ایران، افغانستان و تاجیکستان و تسلط گویشوران سایر زبانها بهآن بهعنوان زبان دوم، روی همرفته میتوان شمار فارسیگویان جهان را بیش از ۱۱۰ میلیون تن برآورد کرد. زبان فارسی سیزدهمین زبان پرکاربرد در محتوای وب است.
٢- بسیاری میپرسند آیا زبانفارسی خصوصیات و توانمندیهایی را که در قرون گذشته داشته، هنوز هم به همراه دارد؟ بهویژه برای انتقال دادههای جدید، آیا این زبان آمادگی لازم را دارد؟ آیا ما موقعی که داریم به زبان فارسی امروز نگاه میکنیم، به یک رسانهای که روزآمد است و امکان انتقال معانی نو به آن شکلی که مرتب دارد تولید میشود را دارد؟ آیا میتواند این معانی را صورتبندی و کدگذاری و رمزواره کند یا خیر؟ (خیلی به دستهگلهای فرهنگستان زبان فارسی و نسبتهای ناروایی که به او میدهند، نداشته باشید. درطول سالهای گذشته بعضی از واژهها همچون «درازآویز تزیینی»، «کشلقمه» و «خودرو بزرگ جمعی» را به فرهنگستان زبان و ادب فارسی نسبت دادهاند که از مصوبات این فرهنگستان نیست.)
٣- گاهی ما محدودنگر هستیم. میگوییم این واژه با آنکه کارآمد است، ولی چون عربی، فرانسوی یا مغولی است، از آن استفاده نکنیم. ادبیات فارسی از دوره مشروطیت به بعد با ادبیات فارسی دوره قاجار و صفویه و ماقبل آن متفاوت است و بهویژه با تأسیس فرهنگستان ایران (در سال ۱۳۱۳ ه.خ) و شروع نهضت ترجمه در ایران، یک دوره نوین در زبان فارسی به وجود آمد که گرایش عملیتری به برگشت و پاکی و خالصسازی زبان فارسی از عبارات و اصطلاحات پیچیده عربی داشت. این نهضت ادامه دارد و نباید رسانههایی چون تلویزیون و مطبوعات و شبکههای اجتماعی در دام واژگان بیگانه اسیر شوند و سد راه خلوص فرهنگی شوند.
٤- جدای از جنگ اقتصادی حاضر، در ٤٠سال اخیر در یک تهاجم فرهنگی همهجانبه قرار گرفتهایم، چطور یک فرهنگ میتواند در یکسری بخشهای مصرفی از پوشاک، تغذیه، تکنولوژی و حتی صنعت سرگرمی و نظام آموزشی و... مورد نفوذ قرار گرفته باشد اما در حوزه زبان بتواند همان اصالت، پاکی و خلوص همیشگی گذشته را حفظ کند؟ قطعا ناممکن است. ما تجربیات انسانی را باید از هم قرض بگیریم و به هم مدد برسانیم. شاید مثلا فردوسیپور در مرحوم برنامه ٩٠ هم میتوانسته در مقابله با این تهاجم فرهنگی نقش داشته باشد. باید از برنامههای پربیننده، تریبونهای پرمخاطب، فیلمهای پرتماشگر و حتی استادیومهای مملو از عاشق فوتبال بهعنوان بیشترین محل تاثیرگذاری، بهترین استفاده را کرد.
٥- یکی از کارهای شورای نظارت بر صداوسیما و نهادهای فرهنگساز و... این است که در مورد زوایای گوناگون زبان فارسی بحث کنند تا مردم و صدالبته فرهیختگان نسبت به آن حساس شوند. باید نگاه به زبان فارسی بهعنوان رسانه حامل معنا، مورد ارزیابی قرار گیرد. مثلا آنطور که وزیر جوان ارتباطات دایم درحال اطلاعرسانی است، سایرین هم در این حوزه بخصوص، پاپیش بگذارند و پیشنهادات و ترفندها و رویکردهای عملیاتی را بیان کنند. آیا زبان که در زندگی اجتماعی انسان و تعاملات روزمره، نقشی اساسی را ایفا میکند، هنگامی که بحث به انتقال معانی و مفاهیم فرهنگی، اجتماعی، اعتقادی، تخصصی و ... میرسد، این توانمندی و امکانات را دارد تا ما را با ترجمهای صحیح از واقعیات موجود جهان مواجه سازد؟ اگر دارد، در حفظ و قداستش کوشا باشیم.»
انتهای پیام