به گزارش ایسنا، فرادید نوشت: سوگواری یک تجربه استرسزا ولی شایع است. دیر یا زود بسیاری از ما غم از دست دادن یک عزیز را تجربه میکنیم. ما در زندگی روزمره کمتر به مرگ فکر میکنیم یا از آن صحبت میکنیم، شاید بدین دلیل که کمتر از پدربزرگ و مادر بزرگ هایمان با آن مواجه میشویم. برای آنها مرگ یک خواهر یا برادر، دوست یا اقوام یک تجربه متداول بچگی یا نوجوانی شان بود. امروزه برای ما این فقدانها در سنین بالاتری اتفاق میافتد.
بنابراین ما شانس چندانی برای یادگیری در مورد سوگواری، چگونگی آن، چه کارهایی بهتر است انجام شود، چه چیز طبیعی است یا چگونه آن را قبول کنیم، نداریم. علی رغم تمام اینها در نهایت ما باید با غم از دست دادن یک عزیز کنار بیاییم.
سوگواری
عزاداری یا سوگواری به مراسمی آیینی گفته میشود که به یادبود فرد در گذشته و به منظور صبر بر مصیبت وارد شده برگزار میشود. ما به دنبال هر فقدانی سوگواری میکنیم، اما این مسئله بعد از دست دادن یک عزیز بسیار مهمتر است. ما غالباً برای کسی که مدتها میشناختهایم سوگواری میکنیم. هر چند مردم به دنبال مرده زایی یا سقط جنین یا از دست دادن نوزادان یا بچههای کوچک نیز به همان شیوه سوگواری کرده و نیاز به همانگونه مراقبت و توجه دارند.
در سوگواری برای عزادار دقیقاً چه اتفاقی میافتد؟
در ساعات و روزهای اولیه به دنبال مرگ یک فامیل یا دوست نزدیک بیشتر افراد دچار بهت و شوک شده، چنانکه نمیتوانند آنچه را که اتفاق افتاده باور کنند. این قضیه حتی در مواردی که مرگ قابل انتظار هم بوده ممکن است پیش آید. این احساس کرختی یا بی حسی میتواند به نحوی در انجام تدارکات مربوطه مثل تماس گرفتن با اقوام و برنامه ریزی مراسم تدفین کمک کننده باشد. از سویی دیگر این حس غیر واقعی اگر به درازا بکشد میتواند مشکل ساز باشد. دیدن جسد فرد مرده برای برخی میتواند قدم بزرگی در فائق آمدن براین مرحله باشد.
برای بسیاری نیز مراسم تدفین و یادبود به قبول تدریجی واقعیت کمک میکند. دیدن جسد یا شرکت در مراسم تدفین اگر چه ممکن است سخت و دشوار باشد ولی از طرفی شیوهای برای وداع با عزیز از دست رفته است. برخی این مراسم را خیلی دردناک یافته و ممکن است از آن اجتناب کنند. هرچند این خود میتواند باعث حسرت و پشیمانی عمیق در آینده شود.
باید توجه داشته باشیم این بی حسی به زودی رنگ باخته و یک حس وحشتناک بی قراری، دلتنگی شدید و جستجو برای عزیز از دست رفته جایگزین میشود. فرد سوگوار تمایل شدید برای یافتن عزیز از دست رفته احساس میکند هر چند که به وضوح غیرممکن است. این امر باعث اختلال در استراحت و تمرکز شده و خواب مناسب را نیز ممکن است دشوار سازد. رویاهای درحین خواب میتوانند خیلی ناراحت کننده باشند.
برخی احساس میکنند هر جا که میروند عزیز از دست رفته شان را میبینند، در خیابان، پارک، خانه و هرجا با هم اوقاتی را گذرانده اند. برخی در این مرحله دچار احساس خشم شده که میتواند نسبت به پزشکان و پرستارانی که جلوی مرگ را نگرفته اند، یا نسبت به دوستان و اقوامی که به اندازه کافی اقدامی انجام نداده اند و یا حتی نسبت به خود عزیز از دست رفته به خاطر مردن و تنها گذاشتن آنها باشد.
احساس شایع دیگر حس گناه و تقصیر است. مردم در ذهن خود تمام آنچه را میخواسته اند که بگویند یا انجام بدهند مرور میکنند. حتی شاید به چیزهایی فکر کنند که شاید اگر طور دیگری انجام داده بودند ممکن بود مانع مرگ عزیز از دست رفته شود.
البته مرگ معمولاً ورای کنترل آدمی بوده و شاید لازم شود فرد سوگوار را نسبت بدین واقعیت یادآوری نمود. برخی وقتی عزیزشان به دنبال یک بیماری دردناک یا سخت فوت میکند احساس رهایی یا خلاص شدن میکنند که به نوبه خود ممکن است منجر به احساس گناه شود. این احساس راحتی و خلاصی طبیعی، قابل فهم و شایع است.
این وضعیت بی قراری دو هفته اول پس از مرگ شدیدتر بوده ولی به زودی با اوقاتی از غم، افسردگی، خلوت گزینی و سکوت جایگزین میشود. این تغییرات ناگهانی در احساسات میتواند باعث سردرگمی دوستان و اقوام شود ولی به هرحال بخشی از روند طبیعی سوگواری است. اگرچه بی قراری کاهش مییابد، دوران افسردگی (از نظر دفعات) بیشتر و طی چهار تا شش هفته بعد به حداکثر خود میرسند. تشدید سوگ و اندوه هر زمانی ممکن است رخ دهد و معمولاً با دیدن افراد، مکانها یا چیزهایی که خاطرات عزیز از دست رفته را زنده میکنند شعله ور میشوند.
غم از دست دادن چگونه از بین میرود؟
وقتی فرد سوگوار به طور ناگهانی و بدون هیچ دلیلی به گریه میافتد برخی در درک آن دچار مشکل بوده یا احساس شرم میکنند. شاید در این مرحله بهتر باشد از افرادی که در درک سوگ مشکل داشته یا سوگوار نیستند اجتناب نمود. هرچند اجتناب از دیگران به نوبه خود میتواند در آینده مشکل ساز شود و معمولاٌ بهتر است بعد از یکی دو هفته یا کمی بیشتر به فعالیتهای معمول بازگشت.
در این مرحله دیگران ممکن است فکر کنند که فرد سوگوار مدتهای مدیدی بدون انجام دادن کاری نشسته است. در واقع فرد سوگوار در حال فکر کردن به عزیز از دست رفته است و بارها و بارها اوقات خوب و بدی را که با هم داشتهاند مرور میکند. این یک مرحله آرام ولی اساسی در قبول مرگ عزیز از دست رفته است.
با گذشت زمان درد و اندوه عمیق اولیه به تدریج کمرنگتر میشود. از افسردگی کاسته شده و میتوان به سایر چیزها فکر کرد و حتی به آینده نظر داشت. هر چند، احساس از دست دادن قسمتی از وجود فرد هرگز کاملاً از بین نمیرود. زوجهای بیوه شده با دیدن زوجهای دیگر با هم و تصاویر خانوادههای شاد در رسانهها، دائماً تنها شدن خود را یادآور میشوند.
بعد از مدتی میتوان دوباره وجود خود را به تمامی حس نمود، حتی اگرچه قسمتی از آن از دست رفته است. علی رغم آن حتی سالها بعد شما ممکن است خود را در حال صحبت کردن گویی که عزیز از دست رفته هنوز با شماست بیابید.
این مراحل سوگواری غالباً با هم تداخل داشته و به صور گوناگون در افراد مختلف تظاهر میکنند. اکثر افراد طی یک یا دو سال سوگ را پشت سر میگذارند. مرحله نهایی سوگ (Letting–go) عزیز از دست رفته و شروع زندگی دیگر است. افسردگی کاملاً از بین رفته، خواب بهتر شده و انرژی به حد طبیعی بر میگردد. احساسات جنسی ممکن است برای مدتی از بین رفته باشند ولی در این مرحله بازگشته و این کاملاً طبیعی بوده و دلیلی برای شرمساری نیست.
آدمی چگونه با مرگ عزیزانش کنار میآید؟
علی رغم تمام اینها، هیچ رویه «استانداردی» برای سوگ وجود ندارد. ما همه افراد مستقلی هستیم و رویههای خاص خود را برای سوگواری داریم. به علاوه مردم فرهنگهای مختلف با مرگ با روشهای خاص خود کنار میآیند. طی قرن ها، مردم نقاط مختلف جهان مراسم خاص خود را برای سوگ در پیش گرفته اند.
در برخی جوامع مرگ به عنوان یکی از مراحل سیکل دائم مرگ و زندگی در نظر گرفته میشود نه آنکه یک نقطه پایان باشد. آداب و مراسم سوگواری و عزاداری میتواند خیلی عمومی و نمایشی و یا خصوصی و آرام باشد. در بعضی فرهنگها مدت سوگواری ثابت است. احساسات مردم سوگوار در فرهنگهای مختلف ممکن است مشابه بوده ولی طرز بیان آنها خیلی متفاوت است.
کودکان و نوجوانان
بچهها ممکن است معنی مرگ را تا زمانی که سه یا چهار ساله نشده اند متوجه نشوند ولی فقدان نزدیکان را به همان شیوه بزرگسالان احساس میکنند. آشکار است که بچهها حتی از شیرخوارگی سوگواری کرده و دچار آشفتگی و استرس زیاد میشوند. اگرچه بچهها نسبت به بزرگسالان تجربه متفاوتی از زمان دارند و ممکن است از مراحل سوگ خیلی سریع گذر کنند، در سالهای ابتدایی مدرسه، بچهها ممکن است برای مرگ نزدیکان احساس مسئولیت کنند و بنابراین نیاز به آرامش و دلگرمی داشته باشند. نوجوانان ممکن است از ترس افزودن به غم و اندوه بزرگسالان و اطرافیانشان از سوگ خود سخن نگویند. وقتی عضوی از خانواده فوت میکند سوگ کودکان و نوجوانان و نیاز آنها به سوگواری نباید نادیده گرفته شود، آنها باید بطور مثال در مراسم دفن شرکت داده شوند.
سوگ ناشی از خودکشی چه تأثیری روی بازماندگان دارد؟
کنار آمدن با غم سوگ ناشی از خودکشی افراد، ممکن است مشکلتر از غم فراق ناشی از مرگ طبیعی باشد. در این شرایط ممکن است که شما دچار احساسات دوگانهای نسبت به فرد خودکشی کرده شوید.
احساسات شما میتواند شامل موارد زیر باشد:
خشم نسبت به فرد خودکشی کرده
طرد شدگی
سردرگمی؛ که چرا فرد خود را کشت
گناه؛ که چرا متوجه مشگل آنها نشدید و یا چرا جلوی آنها رو نگرفتید
نگران؛ که آیا آنها هنگام مرگ زجر کشیدند
خوشحالی؛ که آنها دیگر زجر نمیکشند
راحتی؛ که دیگر نیاز به مراقبت از آنها ندارید
سرافکندگی؛ در مورد خودکشی آنها
بی میلی؛ که در مورد آنها صحبت کنید
نگران؛ در مورد پدید آمدن افکار خودکشی در خودتان
منزوی شدن
دوستان و اقوام چگونه میتوانند کمک کنند؟
شما میتوانید با گذراندن وقت در نزد افراد سوگوار به آنها کمک کنید. ایشان بیش از سخنان دلداری دهنده، نیاز دارند که بدانند شما در این دوران پر غم و درد در کنارشان خواهید بود. وقتی که هیچ کلامی نمیتواند آنها را آرام کند، دست انداختن دلسوزانه به گردنشان میتواند نشانه همدردی و پشتیبانی شما باشد.
اهمیت دارد که افراد سوگوار اگر بخواهند، بتوانند گریه کنند یا در مورد غم و اندوه شان سخن بگویند بدون آنکه کسی به آنها بگوید قوی باش و خود را جمع کن. به وقت خود آنها با سوگ خود کنار میآیند ولی ابتدا نیاز دارند تا صحبت کرده یا گریه کنند. وقتی فرد سوگوار درباره چیزهایی بارها و بارها سخن میگوید، برخی در درک آن دچار مشکل میشوند، در حالی که این قسمتی از روند گذار از سوگ است و باید تشویق شود. اگر شما نمیدانید چه بگویید یا نمیدانید که آیا اصلاً در موردش صحبت کنید یا خیر، بهتر است که صادق بوده و این را بیان کنید. این فرصتی به فرد سوگوار میدهد تا به شما بگوید چه میخواهد. مردم غالباً از ترس ناراحت کردن دیگران نام فرد مرده را به زبان نمیآورند. در حالی که این ممکن است باعث شود فرد سوگوار فکر کند دیگران فقدان آنها را فراموش کرده اند و تنهایی و انزوا را نیز به غم سوگواری شان بیفزاید.
به یاد داشته باشید که ایام شادی و سالگردها (و نه تنها سال مرگ، بلکه سالگرد تولد و ازدواج) هم به طور خاص غمناک هستند. دوستان و اقوام میتوانند سعی خود را کرده و در این ایام در کنار فرد سوگوار باشند. کمکهای عملی در نظافت، خرید یا مراقبت از بچهها میتواند از غصه تنهایی بکاهد. زوجهای سوگوار مسن ممکن است در کارهای روزمره خانه که قبلاً فرد از دست رفته انجام میداده است مثل پرداخت قبض آب و برق، آشپزی، کارهای خانه و سرویس خودرو نیاز به کمک داشته باشند.
مهم است که به افراد سوگوار فرصت کافی برای سوگواری داده شود. برخی به زمان کمتر و برخی به زمان بیشتر نیاز دارند. بنابراین انتظار بیش از اندازه از دوستان یا نزدیکان سوگوارتان نداشته باشید، آنها نیاز به فرصت برای سوگواری مناسب دارند و این مانع مشکلات در آینده خواهد شود.
انتهای پیام