خاطره‌بازی با منصور رشیدی درباره جام ملت‌های ۱۹۷۶

درباره شجاع ملی چه می‌دانید؟/ اگر ناصر نبود، منصور نمی‌شدم

منصور رشیدی تنها دروازه‌بانی است که بدون گل خورده در طول یک تورنمنت توانسته قهرمان جام ملت‌های آسیا شود. او دو بار این عنوان را در سال‌های ۵۱ و ۵۵ شمسی از آن خود کرده است.

به گزارش ایسنا، منصور رشیدی با آمار خیرکننده خود در جام ملت‌های آسیا و قهرمانی تیم ملی بدون دریافت حتی یک گل خورده، نامش را در تاریخ آسیا جاودانه کرد. عملکرد درخشان رشیدی موجب دریافت عنوان "شجاع ملی" از سوی رسانه‌ها و مطبوعات شد. رشیدی در دوره‌ای در تاج و تیم ملی بازی کرد که هم‌زمان ناصر حجازی را به عنوان یک رقیب و رفیق در کنار خود داشت اما اتفاقاتی که در آن سال‌ها رخ داد، مانع از شرکت این دروازه‌بان در جام جهانی شد.

دیدم ناصر حجازی روی تخت دراز کشیده است. در حین اردو آپاندیس ناصر پاره شده بود و او نمی‌توانست در جام ملت‌های آسیا بازی کند. مهاجرانی به من گفت بروم اردو تا در آنجا صحبت کنیم. گفتم آقا حشمت من با شما بد صحبت کردم اما شما می‌گویید به اردو بروم؟ 

منصور رشیدی در گفت‌وگو با ایسنا، در آستانه جام ملت‌های آسیا خاطرات جالبی را قهرمانی تیم ملی در آسیا بیان می‌کند که بسیار خواندنی است:

* درباره شما حواشی مختلفی وجود دارد. حتی در اردوی تیم ملی قبل از مسابقات حضور نداشتید ولی به اردو ملحق شدید و بهترین عملکرد را ثبت کردید.

قبل از شروع مسابقات مشکلی با مهاجرانی داشتم که خودم را مقصر آن موضوع می‌دانم.

* چه مشکلی وجود داشت؟

قبل از المپیک ۱۹۷۲ یا در مقدماتی ۱۹۷۶ با مهاجرانی به مشکل خوردم که دلیلش را الان به خاطر ندارم ولی خودم را مقصر آن اتفاقات می‌دانم.

* چه اتفاقی افتاد که به تیم ملی برگشتید؟

ساعت ۹ شب مصطفی الهی تدارکات تیم ملی جلوی درمان آمد و گفت منصور لباست را جمع کن برویم. به او گفتم کجا می‌رویم که دلیلش را نگفت و سوار ماشین شدیم و به بیمارستان مهر در خیابان وزرا رفتیم. وارد اتاقی در طبقه اول شدیم که حشمت مهاجرانی مشغول خواندن روزنامه بود. هنوز پشت سرم را نگاه نکرده بودم. وقتی برگشتم دیدم ناصر حجازی روی تخت دراز کشیده است. در حین اردو آپاندیس ناصر پاره شده بود و او نمی‌توانست در جام ملت‌های آسیا بازی کند. مهاجرانی به من گفت بروم اردو تا در آنجا صحبت کنیم. گفتم آقا حشمت من با شما بد صحبت کردم اما شما می‌گویید به اردو بروم؟ ولی او دوستانه با من صحبت کرد و مثل یک دوست بود تا مربی. حشمت خان با همه رفیق بود.

مقدماتی جام جهانی ۱۹۷۸ به تیم ملی نرفتم. حشمت خان خواهش کرد بازی کنم اما قلبم جریحه‌دار شده بود و نخواستم در تیم ملی باشم. قسم خوردم که برای تیم ملی بازی نمی‌کنم.

* مشکل چه بود که از تیم ملی کنار مانده بودید؟

یادم نیست. یک مشکلی پیش آمد که من مقصر بودم. بعدا هم در مقدماتی جام جهانی ۱۹۷۸ به تیم ملی نرفتم. حشمت خان خواهش کرد بازی کنم اما قلبم جریحه‌دار شده بود و نخواستم در تیم ملی باشم. قسم خوردم که برای تیم ملی بازی نمی‌کنم.

* شما در آن برهه در کدام تیم بودید؟ جزو بازیکنانی هستید که در استقلال و پرسپولیس حضور داشتند.

من یک سال پرسپولیس بودم. آن موقع به دروازه‌بان‌های دیگر بازی می‌دادند. تصمیم گرفته از پرسپولیس جدا شوم و به تیم دیهیم رفتم. در دیهیم درخشیدم و در دوره رایکوف به تاج آمدم. علاقه داشتم پیشرفت کنم.

* با ناصر حجازی در یک دوره در استقلال حضور داشتید. کار برای هر دوی شما سخت بود.

متاسفانه یا خوشبختانه ما هم دوره بودیم و در دو تیم حضور داشتیم. هم‌زمان که برای حضور در ترکیب رقابت می‌کردیم، با هم رفیق بودیم. ۴۵ سال با ناصر رفیق بودم و هیچ‌وقت مشکلی نداشتیم. 

* به اردوی تیم ملی برگردیم. در اردو چه گذشت؟

در اردو با هم نشستیم و مهاجرانی صحبت کرد. نتیجه این شد که پنج، شش بازی انجام دادم و بدون گل خورده و ۱۳ گل زده، قهرمان آسیا شدیم.

* سطح تیم‌ها چطور بود؟ گل نخوردن‌های شما این شائبه را به وجود آورد که شاید رقبا قوی نبودند.

همه تیم‌ها خوب بودند. چهار سال قبل هم من از کره جنوبی پنالتی گرفتم و توانستیم قهرمان آسیا شویم. به این راحتی کسی قهرمان نمی‌شد. بعد از آن بازی‌ها به من لقب شجاع ملی را دادند.

* چه کسی این لقب را داده بود؟

مطبوعات و خبرنگاران.

* شرایط و جو داخل تیم چطور بود؟

تیم عالی کار می‌کرد. از طرفی همه بازیکنان با هم رفیق و دوست بودند. به نظرم مهاجرانی یک روانشناس بود. می‌دانست از چه راهی با بازیکنان صحبت کند. اگر سر بازیکنی هم داد و فریاد می‌کرد، در هنگام خروج از زمین دستی روی سر بازیکن می‌کشید تا همه چیز را فراموش کند.

* در تیم ملی هم کار سخت بود. شما علاوه بر باشگاه باید در تیم ملی با حجازی رقابت می‌کردید؟

با هم رقابت می‌کردیم ولی رفیق بودیم. ما کارمان را انجام می‌دادیم و اجازه می‌دادیم مربیان انتخاب کنند. به نظر من اگر ناصر نبود، من منصور نمی‌شدم و اگر من نبودم، ناصر تنها می‌ماند. کار رفاقتی بود که هر دو رشد می‌کردیم.

* به نظرتان اگر به جام جهانی می‌رفتید، در ترکیب قرار می‌گرفتید؟

اگر به جام جهانی می‌رفتم، بازی می‌کردم. قبل از جام جهانی به تورنمنتی در فرانسه رفتیم که آنجا مشکلی پیش آمد و تجزیه و تحلیل من این بود که در تیم نباشم.

حتی حشمت خان به من گفت بیا برویم جام جهانی برای خودت بگرد. به او گفتم اگر بخواهم به آرژانتین بروم، خودم بلیط می‌گیرم. ناراحت بودم و دلم نمی‌خواست در تیم باشم.

* در فرانسه چه مشکلی بود؟

بازی نخست با فرانسه بود که من بازی نکردم. در بازی دوم با پاری سن ژرمن بازی داشتیم که باران شدیدی می‌بارید و من باید بازی می‌کردم. من گفتم نمی‌خواهم بازی کنم. چرا برای این بازی من را انتخاب می‌کنید اما برای بازی با فرانسه روی نیمکت بودم؟ حتی حشمت خان به من گفت بیا برویم جام جهانی برای خودت بگرد. به او گفتم اگر بخواهم به آرژانتین بروم، خودم بلیت می‌گیرم. ناراحت بودم و دلم نمی‌خواست در تیم باشم. مشکل من این بود که از تیم ملی رفتم. به رحمتی هم توصیه کردم اشتباه من را نکند.

* از او خواستید که عذرخواهی کند و به تیم ملی برگردد؟

بله. به او گفتم عذرخواهی کند و با کی‌روش این کار را نکند. البته من پشیمان نیستم که چرا به جام جهانی نرفتم. این هم بخشی از عمر است. با رحمتی خیلی صحبت کردم. رحمتی بچه خیلی خوب و خوش قلبی است. ۵۰ سال است که در زندگی دروازه‌بان‌ها هستم. آن‌ها خانواده‌دوست و رفیق دوست هستند اما بسیار حساس‌اند. با کوچک‌ترین مساله‌ای مثل بمب اتم می‌شوند که در حال انفجار است.

* بالاخره جام جهانی اتفاق کوچکی نیست.

اگر می‌رفتم، می‌توانستم تجربیات جام جهانی را به دروازه‌بان‌های جوان انتقال بدهم. در این ۲۰ سال که در تیم‌های مختلف مربی بودم، سعی کردم تجربیاتم را به دروازه‌بان‌ها منتقل کنم. به بیرانوند و مظاهری هم تجربیاتم را منتقل کردم. خیلی از دروازه‌بان‌های ملی‌پوش شاگرد من بودند.

* بعدا از جام جهانی، هیچ وقتی از او درباره اتفاقات آن دوره چیزی نپرسیدی؟

خودم مقصر بودم. من هیچ‌وقت عذرخواهی نکردم.

قلیچ‌خانی ابر فوتبالسیت تاریخ فوتبال ایران است و تکرار شدنی نیست. تمام روزنامه‌های خارجی به او پرویز کبیر می‌گفتند. تنها  بازیکنی بود که در هر سه پست بازی می‌کرد.

* حسن روشن مدعی بود که پرویز قلیچ‌خانی در جام ملت‌های آسیا کنار تیم ملی نبود اما در تصاویری که وجود دارد، او کاپیتان تیم ملی است.

قلیچ‌خانی ابر فوتبالسیت تاریخ فوتبال ایران است و تکرار شدنی نیست. تمام روزنامه‌های خارجی به او پرویز کبیر می‌گفتند. تنها  بازیکنی بود که در هر سه پست بازی می‌کرد. او در همان جام کاپیتان تیم ملی است. 

* روشن مساله دیگری را درباره خط خوردن قلیچ‌خانی از تیم ملی فاش کرده است. ظاهرا قلیچ‌خانی نمی‌توانست به خاطر مسائل سیاسی به ایران بیاید و قرار بود از آمریکا به آرژانتین برود اما روشن می‌گوید پروین، حجازی و خودش از مهاجرانی خواستند قلیچ‌خانی برای اردو به تهران بیاید؛ در غیر این صورت نباید به جام جهانی دعوت شود که این اتفاق رخ داد. 

من این مساله را نمی‌دانستم. آن موقع مساله‌ای نبود. سال ۱۳۵۰ که با تیم ملی به یونان رفتیم، اتفاقاتی در اردو افتاد و از اتاق او یک کتاب سیاسی پیدا کردند. تا سال ۵۰ مشکلی نبود.

* درباره خط خوردن قلیچ‌خانی چیزی می‌دانید؟

من اولین بار است که چنین موضوعی را هم می‌شنوم. قلیچ‌خانی سردار فوتبال ایران است که در هر صد سال یکی مثل او می آید.

* به نظر می‌رسد جباری هم به خاطر خط خوردن از تیم ملی ناراحت است. او می‌گوید در دوره مهاجرانی رفیق بازی بود.

روند جوانگرایی از تاج شروع شد و به تیم ملی رسید. حسن روشن، حسن نگارش، نراقی، رجبی ، نعلچه‌گر و ... از جوانان تاج وارد تیم بزرگسالان شدند. یک مربته رایکوف بازیکنانی مثل کارگرجم، جانملکی و جباری را کنار گذاشت.

رفیق بازی این طور نبود که مهاجرانی کسی را بر اساس رفاقت دعوت کند. همه بازیکنان از نظر فنی خوب بودند اما در تیم رفاقت هم جریان داشت. او همه را دوست داشتم. حتی من در یک روزنامه علیه مهاجرانی نوشتم اما او بر اساس قابلیت‌های فنی من را به جام ملت‌های آسیا دعوت کرد. او کدورت‌ها را کنار گذاشت. تیم ملی سه دروازه‌بان داشت اما من را هم دعوت کرد.

* ولی این اتفاق وقتی افتاد که حجازی مصدوم شده بود. شاید در غیر این صورت دعوت نمی‌شدید.

دو نفر دیگر هم بودند. شاید اگر حجازی مصدوم نمی‌شد من دعوت نمی‌شدم. نمی‌دانم!

من در یک روزنامه علیه مهاجرانی نوشتم اما او بر اساس قابلیت‌های فنی من را به جام ملت‌های آسیا دعوت کرد. او کدورت‌ها را کنار گذاشت.

* خاطره جالبی از آن مسابقات دارید؟

من با نصر الله عبداللهی، حسین کازرانی و محمد صادقی در یک اتاق بودیم که بچه‌ها سر به سر من می‌گذاشتند. من هم جوشی و ساده بودم. یک بار داشتیم هندوانه می‌خوردیم که نصی (نصرالله عبداللهی) سر به سر من می‌گذاشت. گفتم نصی گفتم نصی آرام بشین، هندوانه‌ات را بخور از اتاق برو بیرون ولی او باز هم شوخی کرد. من هم هندوانه را برداشتم دنبال نصی دویدم و از پله‌ها به سمت نصی پرت کردم که در همین لحظه نصی برگشت و هندوانه به صورتش خورد. هندوانه خیلی قرمز بود و چشم‌های نصی هم مثل جغد بیرون است. (با خنده) فکر کردم هندوانه چشم او را درآورده است. گفتم نصی چرا چشم‌هایت بیرون افتاده؟ او هم به من فحش داد.

* دیگر شوخی نکرد؟

چرا! ما با هم رفیق بودیم. باز هم شوخی می‌کردیم.

* هیچ وقت با حجازی به مشکل نخوردی؟

ما با هم ۴۰، ۵۰ سال رفیق و مثل برادر بودیم. در کارمان صداقت داشتیم و یک دل بودیم. خدا ناصر را بیامرزد. من با مسعود مژدهی، نصرالله عبداللهی و ... در یک جا زندگی می‌کردیم. شب و روزمان با هم بود.

* بحث‌های زیای بین پیشکسوتان است که آیا دهداری در سال ۱۹۷۲ سرمربی بود یا رنجبر؟ در آمار AFC محمد رنجبر به عنوان سرمربی معرفی شده است.

۹۹ درصد پرویز دهداری سرمربی بود. او به عنوان سرمربی در همان سال‌ها من را از تیم ملی جوانان به تیم ملی بزرگسالان دعوت کرد.

* بعد از جام جهانی به تیم ملی برگشتید.

با وقوع انقلاب، یکی، دو سال خبری نبود. بعدا به تیم ملی دعوت شدم و تا اواخر سال ۶۷ در تیم ملی بودم.

انتهای پیام

  • دوشنبه/ ۳ دی ۱۳۹۷ / ۰۳:۱۱
  • دسته‌بندی: فوتبال، فوتسال
  • کد خبر: 97100201110
  • خبرنگار : 71536

برچسب‌ها