به گزارش ایسنا، تیم ملی ایران در دهه ۶۰ دست خوش اتفاقات گوناگونی بود. تغییر مکرر مربیان تیم ملی تا وضع قانون ۲۷ سالهها اتفاقاتی بود که در نهایت منجر به ناکامی تیم ملی ایران در جام ملتهای ۱۹۸۴ سنگاپور شد. اتفاقات گوناگونی در طول مسابقات دست به دست هم داد تا ایران علی رغم برتری فنی نسبت به همه تیمهای حاضر در مسابقات، هیچ عنوانی به دست نیاورد.
بهروز سلطانی، دروازهبان تیم ملی در این رقابتها در گفتوگو با ایسنا به تشریح اتفاقات آن دوره از رقابتها پرداخت که موجب شفافسازی و حل هرگونه شک و شبهه راجع به موضوعات مختلف آن رقابتها میشود.
* چه عواملی موجب تغیییر گوناگون مربیان در اوایل دهه ۶۰ و در نهایت، سرمربیگری ناصر ابراهیمی در آن مسابقات شد؟
قبل از جامملتهای آسیا در بازیهای آسیایی دهلی نو شرکت کردیم. در آن مقطع، آبشناسان رئیس فدراسیون فوتبال بود. جلال چراغپور با ۲۶ سال سن سرمربی تیم ملی بود و از بازیکنانی مانند دادگان و مایلی کهن ۲۷ ساله استفاده میکرد و سایر بازیکنان هم در حدود ۲۳ سال سن داشتند. چراغپور با سواد بود اما مدیر نبود. سایر بازیکنان، ۲۳ ساله بودند. او جوان خوبی بود اما از انتخاب او لطمه خوردیم. ما بازیکنانی مثل دادگان و مایلی کهن را داشتیم که بهتر از چراغپور بودند. اشتباه بزرگ فدراسیون این بود که روی لجبازی، چراغپور را انتخاب کرد. نظم تمام تیم ملی به هم خورد. او روی بازیکنان اشراف نداشت و ترکیب را بازیکنان تغییر میدادند. او به تیم ملی لطمه زد. ما در بازیهای آسیایی، کره شمالی را بردیم اما به کویت که بسیار ضعیف بود، باختیم.
بعد از رفتن یاوری، ناصر خان ابراهیمی آمد. او مربی و تمرین دهنده خوبی بود اما با خیلیها رفاقت داشت. او این مساله را قاطی کرد. من فیکس تیم ملی بودم تمام بازیها را انجام دادم اما در بازی با عربستان و در دقیقه 90 من را بیرون کشید. ناصر ابراهیمی اهل رفیق بازی بود.
* ولی کویت ضعیف نبود، آنها در دو بازی قبلی ما را برده بودند.
کویت در بازیهای آسیایی ضعیف بود. اگر این تیم را میبردیم، قهرمان بازیهای آسیایی میشدیم. بحثم این بود که مربی شرط اول را در موفقیت هر تیمی دارد.
* بعد از چراغپور، یاوری را انتخاب کردند.
یاوری مدیر خوبی بود. او چون نظامی بود، میتوانست تیم را مدیریت کند. نظامی بود و دستیارش ناصر ابراهیمی بود. با یاوری در چین هم نتیجه خوبی گرفتیم ولی یاوری را عوض کردند.
* چرا؟
مشکل ما با فدراسیون فوتبال، مدیریتی است. دادگان وقتی بر مسند ریاست فدراسیون فوتبال نشست به خاطر سابقه فوتبالی و مدیریت خوب، عملکرد مناسبی داشت. بعد از رفتن یاوری، ناصر خان آمد. او مربی و تمرین دهنده خوبی بود اما با خیلیها رفاقت داشت.
* ظاهرا در انتخاب ترکیب تیم هم مساله رفیقبازی دخیل بود.
او این مساله را قاطی کرد. من فیکس تیم ملی بودم تمام بازیها را انجام دادم اما در بازی با عربستان و در دقیقه ۹۰ من را بیرون کشید. ناصر ابراهیمی اهل رفیقبازی بود. مشکلات ما همان زمانی بود که بازیکنان بالای ۲۷ سال را بیرون گذاشتند. خیلی از بازیکنان خوب و با تجربه را از تیم ملی بیرون گذاشتند. من شاگرد حجازی بودم. او را کنار گذاشتند. چند سال شاگرد او بودم و میتوانستم باز هم کنارش کار کنم واز تجربیاتش استفاده کنم. ۱۰ – ۱۵ بازیکن را کنار گذاشتند. بازیکنانی را آوردند که از لپلپ درآمده بودند! خیلیها از این قانون لطمه خوردند. خیلی از بازیکنان از تیم ملی کنار رفتند.
من شاگرد حجازی بودم. او را کنار گذاشتند. چند سال شاگرد او بودم و میتوانستم باز هم کنارش کار کنم واز تجربیاتش استفاده کنم. ۱۰ – ۱۵ بازیکن را (به خاطر قانون ۲۷ ساله ها) کنار گذاشتند. بازیکنانی را آوردند که از لپ لپ آمده بودند.
* ۲۷ سالگی اوج پختگی بازیکن است.
دقیقا همین طور است. آبشناسان آدم خوبی بود اما دلیل نمیشد رئیس فدراسیون شود. فوتبال کسی را میخواست که برایش خط مشی تعیین کند.
* به ناصر ابراهیمی بپردازیم.
ناصر ابراهیمی بیش از اندازه مهربان بود و این مهربانی کار دستش داد.
* تیم ملی در مرحله گروهی جام ملتهای آسیا خوب شروع کرد اما در پایان دوم شد. عملکرد ابراهیمی به عنوان سرمربی تیم چطور بود؟
ناصر ابراهیمی تمرینات عالی و خوبی را برای تیم در نظر گرفت. تمام رسانههای فرانسوی و آلمانی اخبار تیم ما را پوشش میدادند. در بازی نخست امارات را بردیم و نشان دادیم آماده قهرمانی هستیم. فکر میکردیم که قهرمان شویم.
* در هر دوره این حرف را میزنند که قهرمان میشویم.
در بازیهای آسیایی هند، ضعیفترین تیم گروه ما ژاپن بود ولی ما به این تیم باختیم. روزهایی وجود دارد که بازیکنان برای برد بازی نمیکنند.
در هر دوره میگویند ولی ما بهترین نسل از بازیکنان را داشتیم. بازیکنان دهه ۶۰، اسم و رسم دار بودند. رسانهها هم اعلام کردند که ما قهرمان میشویم. خیلی راحت پیش آمدیم و خیلی خوب کار میکردیم. در بازی نخست، اماراتیها میگفتند به ما پنج گل نزنید. خواهش میکردند که مراعات کنیم. در بازی با چین، تیم خیلی خسته بود ولی روی شوت ضیا عربشاهی به پیروزی رسیدیم.
* ولی صحبتهای زیادی درباره بازی با هند و سنگاپور وجود دارد. میگویند تیم ملی در دو بازی پایانی مرحله گروهی به طور مصلحتی مساوی کرد تا اول نشود و به کویت نخورد.
در بازیهای آسیایی هند، ضعیفترین تیم گروه ما ژاپن بود ولی به این تیم باختیم. روزهایی وجود دارد که بازیکنان برای برد بازی نمیکنند. در بازی با هند و سنگاپور هم این طور نبود که بخواهیم مساوی کنیم تا به کویت نخوریم. اصلا چنین فکری نبود که با این تیمها مساوی کنیم. بچهها در هر صورت بازی خوبی انجام دادند.
* در بازی با عربستان چه اتفاقی رخ داد که تیم با وجود برتری در ابتدای دیدار، بازی مساوی شد و در نهایت در پنالتی باختیم.
بازی با عربستان یکی از خاطرات بد من است که هیچ وقت خاموش نمیکنم. دور تا دور استادیوم سنگاپور، ۹۰ چراغ نصب شده بود که در هر دقیقه یکی خاموش میشد و در نهایت در دقیقه ۹۰ همه چراغها خاموش میشدند. دقیقا ۸۷ چراغ خاموش شده بود و ما دنبال کشتن زمان بازی بودیم. میدانستیم اگر برویم فینال، قهرمان هستیم چون چین را در دور گروهی برده بودیم. ناصر ابراهیمی در تصمیمی عجیب ناصر محمدخانی را بیرون کشید و مرحوم رضا احدی را وارد زمین کرد. عربستانیها به خوبی از این دو بازیکن شناخت داشتند. حتی از کل تیم خبر داشتند. میدانستند شب قبل چه غذایی خوردیم. دقیقا ما را در ایران زیر نظر داشتند. در طول بازی، دو نفر مسئول مهار محمدخانی بودند. وقتی ناصر رفت بیرون، سمت راست ما باز شد. از سمت راست توپ را آوردند و سانتر کردند. اگر شاهین بیانی توپ را رها میکرد، بیرون میرفت. من هم زمان بازی را میکشتم و قهرمانی مسجل بود اما شاهین اشتباه کرد. الان هم هر وقت مرا میبیند، میگوید تو چرا توپ را نگرفتی که گل نشود؟ ولی شاهین طوری به توپ ضربه زد که من تصور نمیکردم داخل دروازه برود. او میخواست توپ را به کرنر بزند اما به اشتباه، دروازه خودمان را باز کرد. متاسفانه توپ گل شد و بلافاصله بازی به وقتهای تلف شده رفت.
* در ضربات پنالتی ناصر ابراهیمی شما را بیرون کشید و طاحونی وارد زمین شد تا ضربات پنالتی را بگیرد.
طاحونی دو دقیقه هم برای تیم ملی بازی نکرده بود. فکر نمیکردم من را عوض کند. من اطراف را نگاه کردم. بچهها گفتند نرو بیرون. میگفتند چرا این کار را میکنی؟ اما نمیتوانستم بیرون نروم. به نظر مربی احترام گذاشتم. هر کسی از بغلم رد میشد غر میزد و میگفت بیرون نرو. من بیرون آمدم و حافظ داخل دروازه قرار گرفت و بازی به ضربات پنالتی رفت. او یک توپ را هم درست نپرید. او دروازهبان خوبی بود اما گرم نکرده بود و آمادگی نداشت. من هیچ وقت در تیم ملی رزرو نبودم. در تمرینات و پنالتیها هم خوب بودم. خوب بودن ناصر خان ابراهیمی کار دستش داد. نمیدانم چه کسی در گوشش خواند که من را تعویض کند. اعتقاد دارم چپ پاها نباید پنالتی بزنند. تشخیص پنالتی چپپاها راحت است. محمد پنجعلی هم توپ را زد و به دیرک دروازه خورد. خیلی راحت این جام را از دست دادیم. از ایران هم زنگ زده بودند این بازی برای ما مهم است. قول ماشین و خانه داده بودند. در بازی با چین هم میدانستیم که قهرمان میشویم. چینیها سکته میکردند که قرار است با ما بازی کنند. میدانستند ما نمیبازیم. دنبال این بودند کمتر گل بخوردند. مدال دستمان بود. روی نیمکت ما چند نفر شیطنت کردند.
طاحونی دو دقیقه هم برای تیم ملی بازی نکرده بود. فکر نمیکردم من را عوض کند. من اطراف را نگاه کردم. بچهها گفتند نرو بیرون. میگفتند چرا این کار را میکنی؟ اما نمیتوانستم بیرون نروم. به نظر مربی احترام گذاشتم. هر کسی از بغلم رد میشد غر میزد و میگفت بیرون نرو.
*چه کسانی خط میدادند؟
درست نیست بگویم. بعدا ناراحت میشوند. بچهها میدانند. همین شیطنتها او را در آمپاس قرار داد. ناصر خان هم اشتباه کرد.
* بعدا چه اتفاقی افتاد؟ ناصر ابراهیمی چیزی نگفت؟
خودش در هتل به کسی که شیطنت کرده بود توپید و با او برخورد کرد. در جلسه بعد از بازی با هم بگومگو داشتیم. فدراسیون هم کم لطفی کرد و ماشین من را نداد. به همه ماشین دادند به جز من. همه بازیکنان ما ناراحت بودند. تعویض بسیار بدی بود. نمیگویم صد درصد پنالتیها را میگرفتم ولی تعویض من اشتباه بود. مخصوصا بچههای پرسپولیس ناراحت بودند. ناصر خان قبول کرد که اشتباه کرده و من را بغل کرد و گفت من اشتباه کردم. ناصر ابراهیمی آدم بسیار مهربانی است. من هم چیزی نگفتم. من او را به عنوان برادر بزرگ دوست دارم. همیشه به من محبت کرده است. داشتم میرفتم تیغ بگیرم و صورت را بزنم که ناصر خان گفت بهروز اشتباه کردم. گفتم همه اشتباه میکنند. اگر توپ به دیرک نمیخورد این حرفها نبود. بچههای پرسپولیس دلخور بودند ولی من عکس العملی نداشتم.
* مقابل کویت چه اتفاقی افتاد که رتبه سوم را هم از دست دادیم؟
هیچ انگیزه و برنامهای برای این بازی نبود. در جلسه بعد از بازی با عربستان شاکله تیم از هم پاشید. استقلالیها هم ناراحت بودند. تعویض بدی صورت گرفت. غیر از ماشین قول خانه هم داده بودند. آقای رفسنجانی تماس گرفت و گفت هر طور شده عربستان را ببرید و قهرمان شوید. از ریاست جمهوری و وزارت خارجه قول دادند. در بازیهای آسیایی هند، چند پیشنهاد خارجی داشتم. آن موقع از لبنان پیشنهادی داشتم که پول خوبی میداد. عرق ملی و مسائلی که گفتم مانع از این اتفاق شد. با چند باشگاه اروپایی هم صحبت کردم. بچهها به یاد دارند. زبان من خوب نبود و آنها صحبت میکردند. تنها جایزه من از جام ملتها یک کمد ۲ در ۷۰ سانت بود! این جایزه را به بهترین دروازهبان آسیا دادند.
*چه کسی این جایزه را داد؟
مدرسه فیضیه قم داد. من واقعیت را میگویم. باز هم دمشان گرم. فدراسیون فوتبال هیچی نداد. یک قدردانی هم نکرد. من بهترین بازیهایم را برای تیم ملی اجام دادم. نمیدانم چرا جایزه دادند ولی مدرسه فیضیه قم به همه قهرمانهای آسیایی یک کمد داده بود. چون ما مدال نیاوردیم، فقط به من جایزه دادند.
* فدراسیون فوتبال چه جایزهای داد؟
فدراسیون فوتبال یک چای هم نداد! خدا پدر پروین را بیامرزد که مرا تشویق کرد. من اصلا انتظار مادی نداشتم. دوست داشتم قدردانی شود. در سنگاپور همه زحمت کشیدند. یک سال بعد به بازیکنان "رنو ۵" دادند. درآمد ما از سنگاپور یک عدد دستگاه ویدئو "بتاماکس" بود که با خودمان آوردیم.
غیر از ماشین قول خانه هم داده بودند. آقای رفسنجانی تماس گرفت و گفت هر طور شده عربستان را ببرید و قهرمان شوید. از ریاست جمهوری و وزارت خارجه قول دادند.
* مگر ممنوع نبود؟
در فرودگاه ما را نمیگشتند. کارکنان گمرک چشمشان را بستند. فدراسیون چای هم ندادند. بازیکنان شدیدا دلخور بودند.
* مهمترین اشتباه ناصر ابراهیمی چه بود؟ انتقادها از او زیاد است.
اشتباه ناصرخان این بود که بعد از باخت، جلسه گذاشت. شاهین بیانی بعد از باخت به عربستان نمیخوابید. دیوانه شده بود. بچهها میگفتند شاهین چرا این کار را کردی؟ چون بحث خانه در میان بود که از دست بازیکنان رفت. در آن جلسه بعد از بازی همه در شرایط خوبی نبودند. شب تا صبح کسی نخوابید. ناصرخان باید اجازه میداد جلسه را در دوبی بگذاریم. فردای بازی با عربستان جلسه گذاشت و همه انتقاد کردند. من هم انتقاد کردم به آن فردی که شیطنت کرده است. استقلالیها و پرسپولیسیها می دانستند چه گذشته است. کسی در سنگاپور خرید نکرد. همه افسرده بودند.
* از خاطرات شیرینتان بگویید.
خاطراتم در پرسپولیس را بگویم. وحید قلیچ نامزد کرده بود. دوست داشت داخل دروازه پرسپولیس باشد تا نامزدش بازی او را ببیند ولی من دروازهبان بودم. آن زمان خانمها در استادیوم حاضر میشدند. انتخاب دروازهبان دست من هم نبود. پروین انتخاب میکرد و نمیتوانستم بگویم من مریضم. بعد از آخرین تمرین به خانه رفتم که ساعت ۱۱ شب قلیچ زنگ زد و گفت بازی از آزادی به امجدیه منتقل شده است. من هم تشکر کردم. ساکم را برداشتم و به امجدیه رفتم. تا رسیدم دیدم هم خندیدند و گفتند بازی در آزادی است. سریع یک دربست گرفتم و رسیدم آزادی. قیافه پروین دیدنی بود. قلیچ توانست با کلک داخل دروازه قرار بگیرد و نامزدش هم بازی او را ببیند.
* پروین ناراحت نبود؟
به علی آقا واقعیت را گفتم. اگر نمیگفتم اخراجم میکرد. گفتم قلیچ این کار را کرده ولی علی آقا چند روز جواب سلامم را نداد (میخندد).
انتهای پیام
نظرات