به گزارش ایسنا، مجموعه داستان «زندگی چنین است» از فرهاد دهقان با قیمت ۸۰۰۰ تومان در انتشارات دوات معاصر منتشر شده است.
در معرفی این کتاب عنوان شده است: دهقان از جمله نویسندگان جنوبی ساکن بندرعباس است. داستان «زندگی چنین است» بلندترین داستان این مجموعه به شمار میرود که نویسنده در آن از لحن و ساختار زبان تاجیکی بهره برده است.
بخشی از داستان: نازنین اما دختری بود که یک روز از راه اینترنت به من پیام داده بود که میخواهم با شما شناس شوم. من نخست باور نکرده با خود اندیشیده بودم که شاید کلکی در کار است. ولی هنگامی که جلوتر رفتم و پیامهای او را پاسخ دادم، دریافتم که دختر بسیار راستگو و خوبی است. از من تلفن خواست که زنگ بزند و همان دم، زنگ زد. این بود که من نیز از او شماره گرفتم و چند بار خودم از ایران با او تماس گرفتم. همچنین چون رویهمرفته امسال برنامه رهنورد (سفر) به تاجیکستان را داشتم، اینک کار به اینجا رسیده است که اکنون من در خانه آنها هستم. نازنین آن زمان در کولاب بود، و روزهای آخر دانشجویی خود را میگذراند در رشته پرستاری. ولی پس از آن به چکالوسک پیش خانوادهاش بازگشت. به هر روی دیشب که در آشپزخانه نزد او بودم، نازنین چگونگی آشنایی خودش با من را این گونه برایم بازگو کرد...
همچنین شعر بلند «گزارش روزانه خورشید» از صدیقه سالاری با بهای ۱۰ هزار توما ن در نشر یادشده عرضه شده است.
در معرفی ناشر از این شاعر و کتاب جدیدش عنوان شده است: سالاری از جمله شاعران جیرفتی است که پیشتر یک مجموعه شعر به نام «جهان به گرده ماهی» منتشر کرده بود. این کتاب از یک شعر بلند ۱۲۸ صفحهای تشکیل شده است که در آن شاعر با استفاده از تخیل، تصویرسازیهای بکر و فرمگرایی مسیری پرفراز و نشیب را در مقابل مخاطب قرار میدهد.
بخشی از شعر سالاری:
من دریاچه نمک را در ردپایت میدیدم
دریاچه نمکِ روی زخمت؛ خرگوشی رهاشده از قلب من بود
وقتی ابر در ابر، پاره سنگ برمیداشت آسمان
احتمالِ رنجی عظیم بود
وقتی درختان برهنه میشدند
احتمالِ رنجی عظیم بود
وقتی زخم را نمکسود میکردند احتمالِ رنجی عظیم بود
وقتی بندر را نمکسود کردند احتمالِ رنجی عظیم بود
وقتی خون را نمکسود کردند احتمالِ رنجی عظیم بود
در سپیدیِ بالِ کبوتر همه چیز نمکسود شد
-من زخم را در قلبم تکرار کردم
-من در رهایی پرندگان، دستانم را سپید از سبز خواستم
سپید از تو خواستم
کسی در چهره فرش، هزار نهضتِ جنگل میبیند
کسی در آیینهکاری، حروفِ غم به کار میبرد
استیلایِ چشمانِ عقاب را به کار میبرد
کسی دهانش را دوخته به پاییز
کسی چشمانش را دوخته به پاییز (بینِ رمهها، پاییز افتاده بود)
کسی در بطن، الهههای آب و آتش دیده است
کسی از تمام انقلابها باید گذر کند برای به دنیا آمدن
کسی بهار را با دستانِ تو اشتباه گرفته
و به دوستی فشرده
و به شادی فشرده
انتهای پیام