بهرام زند پیش از این با حضور در ایسنا در گفتوگویی با خبرنگاران این خبرگزاری دربارهی کیفیت ترجمه و دوبلهی فیلمها، معیارهای یک دوبله خوب و خاطرات خود سخن گفته بود.
او میگفت: در هیچکدام از کارهایم بهرام زند نبودم. در سریال ناوارو، ناوارو شدم؛ آدمی که غر میزند، پایین و خفه حرف میزند و حتی در هنگام شوخی هم خیلی جدی است.
زند قبل از سال ۱۳۵۰ این کار را شروع کرده بود و میگفت: گویندگی را دوست داشتم. در زمان مدرسه نیز موقعی که درس جواب میدادم، همه ساکت میشدند و صدای مرا گوش میدادند. از همان دوره نوجوانی حس کردم در زمینهی گویندگی حرفی برای گفتن دارم. البته اصلاً فکر نمیکردم صدای خوبی دارم؛ تنها این حسن را از رفتار دیگران متوجه شدم که اگر سوالی میشد و من جواب میدادم، همه طرف من برمیگشتند و نگاه میکردند.
زند گفته بود: برای ورود به دوبله اصلاً، با هیچکس آشنا نبودم. به انجمن گویندگان رفتم و آنها گفتند ورود تو به این عرصه خیلی طول میکشد. از طریق یکی از دوستانمان در تلویزیون به آقای مانی معرفی شدم و در آن جا کارآموزی را شروع کردم و یک سال فقط طرز کار گویندهها را نگاه کردم؛ البته امروز این طور نیست. داوطلبان میآیند، دیالوگ جلویشان گذاشته میشود و جمله را میگویند. در صورتی که آن موقع رسم بود که باید کار گویندهها را میدیدیم و گوش میکردیم.
بهرام زند، درباره پروسه «استاد و شاگردی» در عرصه دوبله در سالهای اخیر گله داشت و میگفت: هر کسی میخواهد وارد این عرصه شود ابتدا باید نحوه کار گویندگان را ببینید و کلمه کلمه در کنار گویندگان قدیمی این حرفه را بیاموزید تا به اصطلاح آهنگدار حرف نزند و آهنگ از کلامها گرفته شود تا صدا به صورت ناب درآید.
او میگفت: ما بازنشستگی نداریم. یعنی اگر من فردا صدایم را از دست دهم، تمام شدهام. یعنی انگار حضور نداشته و نبودهایم. یعنی دوبله یک کار ریسکی است و مثل حباب روی آب است که هر لحظه ممکن است بترکد و انگار وجود نداشته است. کسی که زندگیاش را فقط روی گویندگی، میگذارد ریسک بزرگی کرده است و خیلی از کسانی که در این کار هستند این ریسک را کردهاند.
زند معتقد بود: در دوبله کسی زمانی موفق است که این حرفه به عنوان شغل اول او محسوب شود و با تمام عشق انجام شود. من این ریسک را کردم و دوبله را به عنوان کار اول و آخر خودم دانستهام. با این اطلاع که هر روزی که مریض شوم یا صدا نداشته باشم، دیگر از دست رفته و تمام شده هستم که این کار غیر از عشق چیزی نبوده است. اگر قرار است این حرفه را درست انجام دهند خیلی کار مهم و مشکلی است، چرا که یک مرحله تکنیکی و یک مرحلهی دراماتیک دارد. تکنیک آن است که شما بتوانید «لیپ سینک» بگویید و با خنده هنرپیشه، بخندید و در صورتی که این کار با حس توأم شود. حالت دراماتیک کار درمیآید و در تبدیل به یک کار تکنیکی ـ هنری میشود که الان به نظر من خیلی از کارها فقط حالت تکنیکی دارد و خالی از جنبههای هنری ـ دراماتیک است. من نمیخواهم از کار خود تعریف کنم. ولی راجع به آنها جوابگو هستم. معتقدم موقعی که قرار است حس داخل کار شود، آن وقت قضیه خیلی فرق میکند در حالی که در بیشتر آثاری که مدتها است دوبله میشود این اصل از یاد برده شده است.
زند میگفت: حیف است زحمات بیش از نیم قرن قدمت دوبله به خاطر سرعت شب عید و ایام پرتراکم از بین برود.
این پیشکسوت صدا و دوبله همچنین میگفت: فقط با کارهایم حرف میزنم. فکر میکنم تک تک کارهایی که انجام دادهام در خاطرهها مانده است. این بزرگترین جذابیت برای من است. هر روزی که سر کار میروم، فکر میکنم که یک کار تازه انجام میدهم، اولا روی دیالوگی که در اتاق میبرم، خیلی کار میکنم به طوری که آن قدر دیالوگها لیپ سینک است، گوینده فقط میخواهد با تصویر ارتباط برقرار کند، آن شخصیت را بهتر میبیند و میشناسد. فکر این نیستم که این دیالوگ را باید در این قدر زمان بگوید. این عامل، خودش خیلی کمک میکند به این که گوینده با تصویر ارتباط برقرار کند، بعد از این مرحله میماند حس گوینده، که مدیر دوبلاژ باید این مساله را تشخیص دهد که گوینده اشتباه یا درست نفش را فهمیده و میگوید و بتواند او را راهنمایی کند. مثلاً نباید از قبل بفهمیم که یک نقش ممکن است بعداً تغییر شخصیت دهد.
دوبلوری را میتوان بازیگری صدا دانست. هنگامی که من فیلم میهنپرست مل گیبسون را دوبله و خودم جای گیبسون حرف میزدم، پس از دوبلهی صحنهای که پسر گیبسون از دست میرفت، گویندهای که به جای پسر او صحبت میکرد، بیرون رفت و گریه کرد. من خوشحالم که ما هنگام دوبله بدون آن که تصویری از ما پخش شود چنان با صورت خود بازی کردیم که گویندگانی که به صورت حرفهای هنگام دوبله میخندند و گریه میکنند، بدون آنکه واقعا این کار را انجام دهد، تحت تاثیر قرار بگیرند و گریه کنند. یا هنگام دوبله حس ششم در صحنهای خانم رادپور و شیرزاد که جای مادر و پسر حرف میزدند طاقت نیاوردند و یک دفعه زدند زیر گریه و من آمدم بیرون و نیم ساعت این دو را رها کردم و گذاشتم که تخلیه روحی شوند. اگر به این صورت کار انجام شود خیلی ارزشمند است. ولی مدیر دوبلاژانی هستند که در روز دو فیلم سینمایی کار میکنند و به خود میبالند که آن قدر فرز هستیم که در روز دو سینمایی کار میکنیم. من اصلا به این جور کار کردن عقیده ندارم البته مدیر دوبلاژ کندی هم نیستم. کار ما مثل فوتبال است، دروازهبان دویست توپ را میگیرد. ولی اصلاً دیده نمیشود ولی اگر یک گل بخورد، دیده میشود . ما هم اگر کارهای خوبی انجام دهیم، دیده نمیشود ولی در مورد یک کار بد ما صحبت میشود.
مدیر دوبلاژ باید صداها را کارگردانی کند. این یک واقعیت است که هنگام دوبله باید کارگردانی صدا صورت گیرد. فردی میگفت تنها در فیلمهایی که شما کار میکنید معلوم نیست گوینده کی سیگار کشیده است، کی چایی خورده، کی ناهار خورده، کی خوابش گرفته است.
آنقدر تمرکزم زیاد است که هم نقش خود را میگویم و هم مواظب دیگران هستم که رُل خود را درست میگویند و نه.
او در پاسخ به این که کدامیک از کارهای خود را بیشتر دوست دارد؟ گفته بود: برخی از قسمتهای شرلوکهلمز که به جای «جرمی برد» حرف میزدم، خیلی جالب شده است. بعضی از استالونههایی که گفتم خوب شده است. بروس ویلیس را در «اشک خورشید» پسندیدم. ملگیبسون از جمله هنرپیشههایی است که راحت با او ارتباط برقرار میکنم. مثلا در فیلمهای میهنپرست و شجاعدل حتی قرار بود که مصایب مسیح را کار کنم، ولی به علت همزمانی با دوبله ایرانی «بشارت منجی» امکانپذیر نشد. البته انتخاب یکی از کارهایم برایم سخت است و البته آن قدر از خود راضی نیستم که همهی کارهای خودم را بپسندم.
او از خاطرات دوبلهی کارهایش چنین گفته بود: نصف بیشتر ناواروهای پخش شده، غیرقابل پخش بوده است، من با دیالوگ آنها را قابل پخش میکردم، مسؤولان پخش نمیفهمیدند، بعدا متوجه میشدند چه اتفاقی افتاده است. نه این که دروغ بگویم و به اثر خیانت کنم. بلکه یک جوری دیالوگ را تغییر میدادم که فرد عامی کمسواد از فیلم خوشش بیاید. ولی فرد حرفهیی که فیلم را میدید، میفهمید چه اتفاقی افتاده است. ولی کاری میکردم که پولی که از مملکت بابت خرید این اثر خارج شده است، از بین نرود.
مثلا بازیگران سریال شرلوک هلمز هنرپیشهی تئاتر انگلیس بودند و داستان آن به ۱۸۰ سال پیش انگلیس برمیگردد و دیالوگهای فاخری داشتند و پس جملهبندی گویش اینها باید فرق میکرد، یعنی خود من فکر کردم جای شرلوک هلمز چه کسی حرف بزند که این فخامت را داشته باشد. چون روی دیالوگ آن خیلی کار کردم و با توجه به نزدیک بودن هجاهای انگلیسی و فارسی انگار اینها دارند با آن آقایی گفتاری که در ۱۸۰ سال انگلیس وجود دارد، فارسی حرف میزنند. این موجب شد که سریال موفقی شود، حتی من کادویی داشتم از طرف انجمن دوستداران شرلوک هلمز از انگلیس که با دو کتاب از دوبلهی این اثر تقدیر کرده بودند. در سریال ناوارو اصل فیلم، دیالوگهای مستهجنی دارد. مثلا هنگامی که میخواهد بگوید افراد داخل اتاقم بیایند، ناوارو میگوید «قاتلها به صف» من روی دیالوگهای آن خیلی کار کردم تا قابل پخش شود. مثلا یکی از افراد او دنبال زنهایی است که به ادارهی پلیس میآیند، دیگری خانواده دوست است، فرد دیگری مشروب را ترک کرده است. ولی هنوز چشمش به دنبال مشروب است، اون یکی دنبال پست و مقام است، اون یکی خیلی خجالتی است و میخواهد ازدواج کند هنوز فقط با مادرش صحبت میکند. پیدا کردن این فضاها و بعد نوشتن دیالوگ روانشناسی برای هر کدام از آنها مهم است.
برای دوبلهی «جنگجویان کوهستان» تنها یک خلاصه داستان داشتم که یک هفته طول کشید تا این خلاصه داستان را روی میمیک صورت بازیگران بگذارم و دیالوگها را بنویسم.
بعدا سریالهای بزرگ فارسی مثل «امام علی (ع)» ، «پهلوانان نمیمیرند»، «بزرگی آنجلس»، «بشارت منجی»،«ملاصدرا»، «بافته های رنج» را کار کردم و همین کارها باعث مریضی من شد و من دو سال کار نکردم؛ چون هر کدام از سریالها بیش از صد هنرپیشه، گوینده، شخصیتهای مختلف سر و کار داشتم، خیلی از هنرپیشهها دوست داشتند جای خود صحبت کنند و از من ناراحت شدند. چون راجع به کار من با هیچ کس رودربایستی ندارم و مجموعهی این مسایل خیلی اذیتم کرد.
در سریال ملاصدرا، قبل این که سریال ملاصدرا ساخته شود، آقای فتحی به من گفت که میخواهم با لهجه دوبله شود. چون شاه عباس به شهرهای مختلفی میرود. من به او گفتم این کار امکانپذیر است، ولی خیلی صدمه دارد. حالا اگر موفق نبود، مربوط به لهجهها نمیشد، چون استادان این لهجهها را آوردم و شش ماه کار کردیم. خیلی لهجهها نزدیک شد به لهجههای مردم آن منطقه. پهلوانان نمیمیرند فتحی موفق بود. چون داستان کشش داشت و بدون این که ما لاتی و لمپنی صحبت کنیم، سعی کردم حق پهلوانی را رعایت کنیم.
زند در پاسخ به این پرسش که در چه موقعیتهایی مجبور شدید به جای شخصیتی حرف بزنید که دوست ندارید؟ گفته بود: این اتفاق زیاد افتاده است و در گویندگی من هم اثر بد گذاشته است و در چنین کارهایی ثانیه شماری کردم که آن روز تمام شود و من حس کردم که دارم جرمی را مرتکب میشوم و این گویندگی درست نیست.
او درباره تاثیر کار گوینده مقابل گفته بود: مثلا در فیلم «تحلیلش کن»، دنیرو و کریستال نقش مقابل هم خیلی ضد هم بودند البته یک جاهایی با هم هماهنگ میشدند. ولی همچنان ضدیت بین آنها وجود داشت و در گویندگی آن نیز من و آقای طهماسب با هم کلنجار رفتیم و جنگیدیم تا رابطهی این دو هنرپیشه دربیاید و آن قدر از نظر دیالوگ خیالمان آسوده بود که راحت به این جنگ مفید پرداختیم. برای این که این بازیگران با هر جملهای که گفته بودند ادا و اطواری درآورده بودند، برخلاف خیلی هنرپیشهها که مینشینند و صحبت میکنند. این شیک و با طمأنینه حرف زدن خیلی راحتتر است. حرف زدن به جای هنرپیشهای مثل دنیرو که با هر کلمهای که گفته است، یک ادا درآورده است سخت تر است و من و طهماسب با هم جنگیدیم و نتیجه آن هم این شد که روزنامهها نوشتند که دوبله این کار خوب بوده است.
این پیشکسوت دوبله در پرسش و پاسخهای کوتاه هم مطالب به یادماندنی گفته بود:
ایسنا: آیا تا به حال خواستهاید با صدای خود روی دیگران تاثیر بگذارید؟
بهرام زند: نخواستم. ولی این اتفاق افتاده است.
ایسنا: چه صداهایی کم داریم؟
زند: صداهایی را که از دست دادهایم. مثل صدای خدا بیامرز «مقبلی». صداهای مردان جوان متمایز نیز کم شده است. چون الان صداهای جوان خیلی محدود شده است.
صداهای کارتونی خانمها را بسیار زیاد داریم. صداهایی در ردیف زهره شکوفنده، مینو غزنوی، مریم شیرزاد که نقشهای اصلی را میگویند هم کم داریم و این تنوع باید با گویندگیهای خوب بیشتر شود. چون تنها صدای خوب ملاک نیست. در ضمن در زمینه صداهای خانمهای مسن بسیار کمبود داریم و آن چه از دست دادهایم دیگر جایگزین نشده است.
ایسنا: آیندهی دوبله را چگونه میبینید؟
زند: اگر چند نفری که کار خوب ارایه میدهند، دیگر نباشند، نمیدانم دوبله چه وضعیتی پیدا میکند. من متاسفانه آیندهی دوبله را بد میبینم.
دو سال روی من تحقیق شده است و من را به موسسهای فقط به خاطر کیفیت کارشان بردهاند که از لحاظ کیفی افت نکند، به مدیران دوبلاژ دیگر هم که کار را میدهم در واقع از فیلتر من رد میشود یعنی نظارت داریم که کار با کیفیت انجام شود.
به گزارش ایسنا، بهرام زند ـ مدیر دوبلاژ باسابقه کشورمان ـ پس از مدتها تحمل بیماری صبح امروز چشم از جهان فروبست.
مراسم تشییع پیکر این هنرمند فقید ساعت ۱۰ و ۳۰ دقیقه یکشنبه از مقابل مسجد بلال سازمان صداوسیما برگزار میشود.
انتهای پیام