این داستاننویس در گفتوگو با ایسنا درباره استقبال مخاطبان ایرانی از آثار ترجمه به نسبت آثار تالیفی، با بیان اینکه نمیتواند علت خاصی را برای این موضوع بیان کند، گفت: آثار ترجمه به زعم مترجمان بهترین آثار کشورهای دنیا هستند که مترجمان این آثار را گزینش و سپس ترجمه میکنند و طبیعی است که خواننده ایرانی بخواهد بهترین آثار کشورهای دیگر را بخواند.
او افزود: تعداد آثار داستانی ایرانی کم نیست بلکه تعداد آثار خوب خیلی کم است؛ این موضوع را داوری جشنوارههای مختلف ثابت کرده است. اغلب داوریها مانند جایزه جلال نشان میدهد که اکثر جایزهها و جشنوارهها برگزیده مطلق ندارند. تعداد کم آثار خوب و تعداد زیاد آثار ضعیف باعث شدهاست مخاطب از کتاب ایرانی دلزده شود. در کنار این موضوع آثار خوب هم به درستی معرفی و در بازار برجسته نمیشود و مردم از وجود چنین آثاری مطلع نمیشوند.
حسنبیگی در ادامه بیان کرد: نویسندگان پیشکسوت و نسلهای پیشین ما کمکار شدهاند و یا آثارشان زیاد دیده نمیشود. در یکی، دو سال اخیر هم به دلایل مختلف مانند تشکیل کلاسهای آموزش داستاننویسی و تسهیل در چاپ کتاب، سیل وسیعی از نوقلمان وارد عرصه ادبیات شدهاند. در گذشته سختگیریهای زیادی برای ورود به عرصه نویسندگی وجود داشت اما این مسیر حالا آسان شده است و نوقلمان با پرداخت مبلغی، کتاب خود را چاپ میکنند که این موضوع باعث اشباع بازار کتاب شده است. نویسندگانی که شناختهشده نیستند یکباره چند کتاب منتشر میکنند که در این بین کتابهای شاخص در میان انبوده آثار منتشرشده دیده نمیشود. خلأیی را که در اثر نبود ادبیات تألیفی خوب در ذهن مخاطب به وجود میآید، ترجمه پر میکند. البته این فرضیه من است و ممکن است اینگونه نباشد.
او درباره تأثیر نویسندگان بر استقبال مخاطبان از آثار ترجمه افزود: دو دههای میشود که نویسندگان ما به مفاهیم، درونمایه و محتوای تأثیرگذاری که نویسنده میتواند در هدایت مردم و جامعه داشته باشد، توجهی نمیکنند. تکاپو و تلاش برای داشتن فرم برتر نوشتن شاید باعث توجه کمتر به محتوا باشد. در گذشته تعهد در نویسندگی مطرح میشد و نویسندهها خود را متعهد میدانستند که هر چیزی را ننویسند و به آثار به عنوان سرگرمی نگاه نکنند و در لایههای درونی متنشان نکته و اثری داشته باشند تا مردم از آن لذت ببرند، اما الان این تعهد کمتر در نویسندگان ما دیده میشود.
این نویسنده خاطرنشان کرد: در دهه ۶۰ و ۷۰ شادابی و رقابت بین نویسندگان وجود داشت، آنها تلاش میکردند و دغدغه نویسندهها فقط نوشتن بود، اما این موضوع در دهه اخیر افت کرده است و نویسندههای نسل جدید دغدغه نوشتن ندارند. همچنین دغدغه نوشتن در نویسندههای همنسل من یا نسل قبلتر از من تضعیف شده است که شاید به خاطر تغییر شرایط اجتماعی و اقتصادی است. نویسندگان شاخص ما سالی یک بار یا دو سال یکبار اثری مینویسند و میخواهند سریعتر چاپ شود تا دو ریال سر سفرهشان بیاید. شرایط معیشتی و اقتصادی و حرفهای نبودن هنر نویسندگی باعث افت کیفیت آثار نویسندگان نسلهای گذشته شده است.
او سپس درباره تأثیر رسانهها بر استقبال مخاطبان ایرانی از آثار ترجمه گفت: مطبوعات ما در حوزه ادبیات دیگر تعطیل شدهاند. مطبوعات به قدری درگیر مسائل سیاسی هستند که یادشان میرود صفحهای به نام صفحه فرهنگی را هم باید تقویت کنند. در گذشته مطبوعات ویژهنامه ادبی داشتند یا صفحات ادبیشان چند شعر تازه از شاعران منتشر میکردند یا بعد از انتشار کتابی نقد مینوشتند که این موضوع به دیده شدن کتابها کمک میکرد. اما الان مطبوعات هیچ نقشی در ادبیات و فرهنگ ندارند.
این نویسنده افزود: شاید یکی از دلایلی که مطبوعات دیگر نقشی در فرهنگ و ادبیات ندارند، فضای مجازی باشد. در این فضا خبرهای زیادی درباره انتشار کتاب، بریده رمان و داستان و نقد کتابها وجود دارد. شاید روزنامهها فکر میکنند با وجود این صفحات نتوانند مخاطبی در حوزه ادبیات جذب کنند. با وجود تنوعی که فضای مجازی دارد و مطالب عجیب و غریب زیادی که در آنجا دیده میشود، فکر نمیکنم تأثیر زیادی بر ادبیات داشته باشد زیرا سازماندهیشده نیست. غلبه مشکلات اقتصادی و اجتماعی باعث تضعیف شدن فرهنگ و ادبیات میشود. آثاری هم که خلق میشوند حتی اگر جذابیت داشته باشند زمانی که معرفی نشوند دیده نمیشوند.
ابراهیم حسنبیگی درباره جایزههای ادبی نیز گفت: جایزهها نه باعث ریزش مخاطب میشوند و نه افزایش مخاطب. در واقع هیچ تأثیری بر اینکه مخاطب به سمت کتاب برود، ندارند. انتخاب برگزیدههای جوایز هم به صورت نسبی است و داوران نیز بر سر انتخابها معمولا اختلاف نظر دارند. معتقدم همه جایزههای ما سالم هستند، از این نظر که بدهبستان و حقهبازی در آنها زیاد نیست. البته در داوری کتابها سلیقه شخصی داوران و دوستی داوران با ناشران و نویسندگان نیز تا حدودی تأثیرگذار است.
او با بیان اینکه نباید جامعه ادبی نسبت به این موضوع حساس شود، گفت: من نگران استقبال مخاطبان از آثار ترجمه نیستم. غلبه آثار ترجمه بر آثار تألیفی در دورههای مختلف وجود دارد. به نظر من همین که سرانه مطالعه افزایش پیدا کند خیلی خوب است، حال میخواهد این امتیاز برای ترجمه باشد یا آثار تألیفی. کتابهای ترجمه کتابهای پالایششدهای هستند و وقتی به دست مخاطب میرسند اینگونه نیست که تأثیر بدی بر فرهنگ عمومی ما داشته باشند. من از اینکه آثار ترجمه فروش کتاب را بالا ببرند و سرانه مطالعه بالا برود استقبال میکنم.
انتهای پیام