تورج زاهدی:

ایرانی‌ها شیفته داشته‌های دیگران هستند

تورج زاهدی می‌گوید: اعتماد به نفس ایرانی‌ها نسبت به خود و فرهنگ‌شان کم است و شیفته داشته‌های دیگران هستند.

این نویسنده و هنرمند موسیقی در گفت‌وگو با ایسنا درباره استقبال مخاطبان ایرانی از آثار ترجمه به نسبت آثار تالیفی، اظهار کرد: استقبال از  آثار خارجی فقط درباره کتاب نیست و درباره هر چیز دیگری است؛ اعتماد به نفس کامل را در هیچ زمینه‌ای نسبت به خودمان نداریم. این به معنای نداشتن توانایی نیست. ما اگر درباره هر چیزی به خودمان انتقاد داشته باشیم درباره فرهنگ نمی‌توانیم این‌طور باشیم زیرا جزو چند کشور بافرهنگ جهان هستیم اما در این زمینه هم اعتماد به نفس نداریم. یادم می‌آید زمانی شعار این بود که «ایرانی، جنس ایرانی بخر»؛ این شعار به این‌ خاطر است که ایرانی جنس ایرانی نمی‌خرد. نه فقط درباره اجناس بلکه درباره هر چیزی فکر می‌کنیم «چمن همسایه سبزتر است».

او با تأکید بر این‌که ما ایرانی‌ها اعتماد به نفس نداریم، بیان کرد: این موضوع درباره وطن‌پرستی، آزادگی، مباحث سیاسی و... نیز دیده می‌شود. ایرانیان هرجایی که بروند مانند شکر در چای حل می‌شوند یعنی ناگهان زبان مادری را فراموش می‌کنند و افتخارشان این است که فرزندان‌شان فارسی بلد نیستند. این موضوع فقط برای زمان حال و قبل از انقلاب هم نیست؛ از قرن‌های گذشته همین‌طور بوده است؛ مثلا فرهنگ و فلسفه یونانی بر فرهنگ ما ارجحیت داشته است تا جایی که در عهد صفوی صدای اهل تفکر درآمد.

زاهدی افزود: شیخ بهایی یک شعر دارد که می‌گوید «چند و چند از حکمیت یونانیان؟ حکمت ایمانیان را هم بدان» که نشان‌دهنده این است که فلسفه یونانی (فلسه غربی) از فلسفه ما وسوسه‌انگیزتر بوده است. در حالی که فلسفه ما یکی از درخشان‌ترین فلسفه‌های دنیاست که خودمان قدرش را نمی‌دانیم. اگر کتاب‌های هانری کربن را بخوانید متوجه این موضوع می‌شوید.  

او همچنین درباره تأثیر نویسنده‌های  ایرانی بر استقبال مخاطبان از آثار ترجمه  گفت: مشهور بود که صادق هدایت از موسیقی ایرانی متنفر است و فقط موسیقی سمفونیک غربی گوش می‌دهد اما تقی تفضلی (دوست صادق هدایت) گفت من این نکته را از صادق هدایت پرسیدم. هدایت گفت من طاقت شنیدن موسیقی اصیل ایرانی را ندارم زیرا بسیار منقلب‌کننده است و بر من تأثیر می‌گذارد، به همین دلیل موسیقی سمفونیک گوش می‌کنم که آرام‌تر بشنوم.  اما دست‌ِکم اگر به نویسندگان رجوع کنیم، می‌بینیم همه نویسندگان صاحب اعتماد به نفس بودند و هرچیز ایرانی را برتر می‌دانستند. به نظر می‌آید صادق هدایت غرب‌گراترین نویسنده ما باشد چون رمان به شیوه غربی نوشته یا فقط موسیقی‌غربی گوش می‌کرده است اما او یک نویسنده اصالت‌گراست. مشکل از هرجا که باشد از جانب نویسنده‌ها نیست زیرا نویسندگان به این معضلات فکر می‌کنند و می‌دانند اعتماد به‌نفس ایرانی‌ها نسبت به خود و فرهنگ‌شان بسیار پایین است و به شکل وسوسه‌آمیزی شیفته داشته‌های دیگران می‌شوند. این را نویسندگان می‌دانند، بنابراین خودشان در لجنزار فرو نمی‌روند. بعید می‌دانم کسی چاهی را ببیند و هم‌نوع خودش را در آن چاه بیندازد.

این نویسنده در پاسخ به این‌که برخی معتقدند نویسنده‌های ایرانی تنوع ژانری ندارند که می‌تواند باعث ریزش مخاطب شود گفت: این موضوع درست نیست که نویسنده‌های ما  تنوع ژانری ندارند. مثلا  می‌گویند رئالیسم جادویی را مارکز در آمریکا لاتین به وجود آورده‌ است. اما اگر «تذکره‌الاولیاء» عطار را بخوانید  که یک متن کاملا فارسی است دقیقا رئالیسم جادویی  است، یا غلامحسین ساعدی در داستان‌ها و نمایشنامه‌های خود رئالیسم جادویی را آورده است.  اما مشکل ما این است که هیچ‌کس نمی‌داند در ایران چه می‌گذرد زیرا در دنیا با زبان فارسی چندان آشنایی ندارند.

او در ادامه بیان کرد: هیچ‌یک از کتاب‌های ایرانیان به زبان‌های دیگر ترجمه نمی‌شود تا  دنیا بداند در ایران چه خبر است. الان زبان‌های انگلیسی، فرانسوی، آلمانی و اسپانیایی در بورس است و زبان فارسی در بورس نیست. البته تازگی‌ها این اتفاق افتاده که بیشتر به خاطر مسائل سیاسی است.  ترجمه فقط به معنای ترجمه از زبان خارجی به زبان فارسی نیست بلکه باید از زبان فارسی به زبان‌های خارجی هم ترجمه صورت بگیرد. از آن‌جایی که کسی با ادبیات ما آشنا نیست باید خودمان دست به قلم شویم؛ یعنی مرکزی به وجود بیاید تا برگزیده‌های مختلف زبان فارسی را  در همه زمینه‌ها به زبان‌های مختلف ترجمه کند. فکر می‌کنم بعد از یکی‌ دو سال که این نهاد راه بیفتد غربی‌ها با فرهنگ ما آشنا می‌شوند.

تورج زاهدی با بیان این‌که یقین دارد فرهنگ  ما یکی از مهم‌ترین فرهنگ‌هاست اظهار کرد:  اگر از هر ایرانی در کوچه بازار بپرسید، می‌گوید ما که فرهنگ نداریم و کشورهای دیگر بافرهنگ‌اند.  این درحالی است که اکثر بزرگان دنیا مرید فضلا و حکمای ایرانی هستند. مثلا گوته عاشق حافظ بود و کربن عاشق سهروردی. البته بی‌تردید تکنولوژی‌های غربی بالاتر است اما فرهنگ تکنولوژی نیست و غربی‌ها در فرهنگ از ما بالاتر نیستند.  ما زمانی که می‌گوییم فرهنگ بیشتر به تکنولوژی نظر داریم.  فرهنگ به مسائل انسانی بازمی‌گردد نه مسائل ماشینی، در حالی که تکنولوژی ماشینی است.  فرهنگ بالاتر از آن است که با چشم سَر بتوان آن را دید؛ فرهنگ فقط با چشم سِر دیده می‌شود.

او در ادامه بیان کرد: در غرب هر کتابی در هر زمینه‌ای که ترجمه شود اصلا اسم مترجم  بر روی جلد کتاب آورده نمی‌شود و می‌گویند مترجم فقط مترجم افکار نویسنده است؛ البته اسمش در شناسنامه کتاب آورده می‌شود اما روی جلد فقط نام نویسنده است، اما در ایران نام مترجم را روی جلد درشت می‌نویسیم. در ایران اگر بخواهند درباره فلسفه سارتر گزارش بنویسند، این‌که سارتر کیست و فلسفه‌اش چیست، با مترجم مصاحبه می‌کنند درحالی که باید با فیلسوف و کسی که فلسفه سارتر را می‌شناسد مصاحبه بگیرند. مرعوبیت تا حدی است که حتی به مترجم بازمی‌گردد،  یعنی ارزش‌های متنی که کسی در غرب و یا شرق نوشته است  به مترجم برمی‌گردد؛ این نوع دیگری از مرعوب شدن  است.

زاهدی افزود: به‌طور مثال هیچ فیلم غیرانگلیسی‌زبانی در آمریکا اجازه دوبله به زبان انگلیسی ندارد، نهایتا زیرنویس می‌کنند زیرا معتقدند با این‌ کار  صنعت سینمای‌شان و فرهنگ کشورشان ضعیف می‌شود اما ما به راحتی همه فیلم‌ها را دوبله می‌کنیم غافل از این‌که یک شخصیت خارجی دارد فارسی حرف می‌زند و زمانی که شخصی فارسی حرف می‌زند،  فرهنگش را  با خودش می‌آورد. مثلا زمانی که ببینیم یک زن برهنه فارسی حرف می‌زند در واقع برهنگی ایرانی می‌شود، هرچند سینما کتاب نیست اما به حیطه ترجمه مربوط می‌شود. تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل.

انتهای پیام

  • یکشنبه/ ۲۴ دی ۱۳۹۶ / ۰۲:۲۷
  • دسته‌بندی: ادبیات و کتاب
  • کد خبر: 96102312289
  • خبرنگار : 71573