پای سیاستمداران در رکاب دوچرخه

معمولا کسی مهاتما گاندی و دونالد ترامپ را در یک رده قرار نمی‌دهد؛ با این وجود یک مسئله مشترک وجود دارد که آن‌ها را به هم مرتبط می‌کند: دوچرخه!

به گزارش ایسنا، رهبر و مبارز هند در تمام طول عمرش یک دوچرخه‌سوار بود و تاجر و سیاست‌مدار نیویورکی یک مسابقه دوچرخه‌سواری را بنیان نهاد. ترامپ در سال 1989 در هنگام افتتاح مسابقه‌ای که نام او را یدک می‌کشید- تور دو ترامپ- با مباهات گفت: « این رویدادی است که در آینده می‌تواند ابعاد گسترده‌تری پیدا کند و به یک رقیب جدی برای تور دو فرانس تبدیل شود.»

در مورد سیاست‌مداری که به دنبال تضعیف قوانین زیست‌محیطی و افزایش حفاری برای یافتن نفت است، برگزاری یک مسابقه دوچرخه‌سواری رویدادی نیست که بلافاصله به ذهن خطور کند؛ کسی که وجود گرمایش جهانی را تکذیب می‌کند و وزیرامور خارجه، جان کری را که یکی از طرفداران دوچرخه‌سواری است، به خاطر افتادن از دوچرخه مورد تمسخر قرار می‌دهد.

حقیقت این است که ترامپ به مسابقه دوچرخه‌سواری به چشم سرمایه‌گذاری برای آینده نگاه می‌کرد و 750 هزار دلار به تور دو ترامپ اختصاص داد. این رویداد هرگز محبوبیت تور دو فرانس را تحت‌الشعاع قرار نداد. یک سال بعد از آغاز به کار مسابقه، ترامپ حمایت‌های مالی خود را قطع کرد و شرکت شیمیایی دوپونت (DuPont) اجرای این تور دوچرخه‌سواری را بر عهده گرفت. اسم تور هم عوض شد: تور دوپونت.

پورتلند شهر دوچرخه‌دوستی است، اما در این شهر اداره‌ای وجود دارد که نرخ مشارکت کارکنانش در زمینه دوچرخه‌سواری برابر با صفر است: دپارتمان شواری شهر.

پنج عضو شورای این شهر هیچ کدام با دوچرخه‌سواری مخالف نیستند، اما از زمانی که شهردار سابق سام آدامز شورا را در سال 2012 ترک کرده هیچ یک از رهبران شهر به طور منظم دوچرخه‌سواری نمی‌کنند. آیا این نکته اهمیتی دارد؟ آیا دوچرخه‌سوار نشدن باعث می‌شود تصمیم گیران شهری سخت‌تر مسائل دوچرخه‌سواران را درک کنند و در نتیجه کم‌تر به آن اهمیت بدهند؟

آماندا فریتز، از اعضا شورای شهر پورتلند که تقریبا هرگز دوچرخه سوار نمی‌شود، می‌گوید: من دوچرخه‌سواری را به عنوان یک گزینه سالم برای افرادی که دوست دارند سوار دوچرخه شوند و به عنوان مکانیسمی که آلودگی و شلوغی ناشی از حمل‌ونقل شهری را کاهش می‌دهد، تحسین می‌کنم. دوچرخه سوار نشدن باعث نمی‌شود که خوب و مفید بودن این کار را انکار کنم. درست همانطورکه باور دارم افرادی که دچار یکسری معلولیت‌ها هستند حق دارند به امکانات شهری دسترسی داشته باشند و این باور ربطی به این ندارد که خودم از ویلچیر استفاده می‌کنم یا نه.

در حال حاضر اعضا شورای شهر پورتلند مشارکتی در دوچرخه‌سواری شهری ندارند، اما این شهر از این نظر سابقه درخشانی دارد. از نیل گولد اشمیت، شهردار شهر در سال 1971  که شخصا رهبری گروه 1200 نفره از دوچرخه‌سواران را بر عهده گرفت تا بود کلارک عضو سابق شورای شهر که بذر دوچرخه‌سواری را در این شهر پراکند و در حال حاضر یکی از اعضا کنگره آمریکاست و اصلا ماشین ندارد. کاربران دوچرخه در طول دهه‌ها این شهر را ساخته‌اند و دوچرخه‌دوست بودن این شهر به لطف نسل رهبرانی است که در طول دهه 1970 یاد گرفتند دوچرخه سوار شوند و آن را ترویج دهند.

سیاست‌مداران هم همچون مردم عادی به واسطه مسائل و دغدغه‌های شخصی‌شان پیش می‌روند و بر اساس آموخته‌هایی که در طول زندگی‌شان کسب کرده‌اند، عمل می‌کنند. کسی که کودکی سختی را پشت سر گذاشته خود را وقف آموزش کودکان می‌کند. کسی که تبعیض را تجربه کرده مشتاق برقراری حقوق شهری است. کسی که دارای پیش زمینه‌ای است که شاهکار مهندسی و مصنوعی را بزرگ می‌شمارد مشتاق این است که خودروها را به خیابان‌ سرازیر کند. ما هر کدام داستان‌های خودمان را داریم. رهبران می‌توانند از دوچرخه‌سواری استقبال کنند بدون این که خودشان شخصا در این امر مشارکتی داشته باشند. اما حقیقت این است تصویری که مردم از دوچرخه و نقش آن در حمل و نقل درون شهری دارند می‌تواند در میزان استفاده آن‌ها از دوچرخه تاثیر داشته باشد و سیاست‌مداران در شکل‌دهی به این تصویر نقش دارند.

در قرن نوزدهم دوچرخه را به اسم‌های زیادی صدا می‌شناختند از جمله "دندی هورس"(Dandy Horse)؛ علتش هم این بود که دوچرخه مانند اسب کوچکی بود که یک دندی (آدم خوش لباس) سوارش می‌شد. حالا دندی‌ها جای خود را به سیاست‌مدارها داده‌اند.

تصاویری زیادی از رهبران سیاسی جهان وجود دارد که آن‌ها را سوار بر دوچرخه نشان می‌دهد. در کشورهای در حال توسعه این حرکت‌ها عمدتا مربوط به زمانی است که سیاست‌مداران در یک رویداد رسمی شرکت می‌کنند و سعی دارند با سوار شدن بر دوچرخه در این زمینه فرهنگ‌سازی کنند. رئیس جمهور مصر، عبدالفتاح سیسی در مراسم آغاز به کار یک کمپین دوچرخه ‌سوار شد تا مصری‌ها را به استفاده از دوچرخه ترغیب کند و از آن‌ها بخواهد به کشورشان که درگیر کمبود نقدینگی بود کمک کنند و مصرف بنزین را کاهش دهند. رئیس جمهور بولیوی، اوو مورالس نیز در سپتامبر 2015 به رژه پیاده‌ها و دوچرخه‌سوارها پیوست.

بسیاری از روسای جمهور آمریکا- جیمی کارتر بزرگ، نیکسون، ریگان و اوباما- اغلب به همراه همسران‌شان دوچرخه‌ سوار می‌شده یا می‌شوند. احتمالا بسیاری از آن‌ها توصیف جان اف کندی در ستایش دوچرخه را تایید می‌کنند: « هیچ چیز با رضایت و خشنودی ساده‌ای که از دوچرخه‌سواری به دست می‌آید قابل مقایسه نیست».

جورج دبلیو بوش عاشق سوار شدن دوچرخه کوهستانش بود. شهرت بوش به عنوان یک دوچرخه‌سوار باعث شد چندین دوچرخه به عنوان هدیه از رهبران جهان دریافت کند. بعد از ترک خدمت رسمی‌اش، بوش علاقه شدیدش به دوچرخه را دنبال کرد. او یک مسابقه سالانه 100 کیلومتری سه روزه ترتیب داد و خودش هم در آن شرکت کرد. عواید حاصل از این مسابقه به کهنه سربازانی که در جنگ عراق و افغانستان آسیب دیده‌اند اختصاص پیدا می‌کند.

مهاتما گاندی در تمام طول زندگی‌اش یک دوچرخه‌سوار بود. وقتی به عنوان یک وکیل جوان در آفریقای جنوبی کار می‌کرد سوار بر دوچرخه به سر کار می‌رفت؛ هر روز هشت کیلومتر. او در جریان اولین تلاش‌های بشردوستانه‌اش هم دوچرخه ‌سوار می‌شد؛ مثلا زمانی که به فقیرترین نواحی ژوهانسبورگ می‌رفت تا برای درمان مبتلایان به وبا به پزشکان کمک کند. گاندی حتی نامه‌ای نوشت و تلاش کرد قانون دوچرخه‌سواری که از سوی شواری شهر ژوهانسبورگ تصویب شده بود را لغو کند. بر اساس این قانون همه دوچرخه‌سواران غیر سفید پوست مجبور بودند اجازه‌نامه بگیرند و یک برچسب شماره‌دار بر روی بازوی چپ‌شان بچسبانند. گاندی پس از بازگشت به هند هم دوچرخه‌سواری می‌کرد و از گوجارات ویدیاپیت- دانشگاهی که در احمدآباد بنا کرد- تا سابارماتی اشرام -محل زندگی‌اش- با دوچرخه رفت و آمد می‌کرد.  

امروزه بسیاری از قانون‌گذاران هند راه و روش گاندی را دنبال می‌کنند؛ از جمله آرجون رام مگاوال و مانسوخ مانداوی وزرا اقتصاد و کشاورزی هند که برای رفتن به محل کار دوچرخه ‌سوار می‌شوند. مگاوا می‌گوید: کاش تعداد بیشتری از اعضا پارلمان به جمع دوست‌داران طبیعت بپیوندند.

برخی از سیاست‌مداران بریتانیایی دوچرخه‌سواران قابلی هستند. بوریس جانسون، شهردار پیشین لندن و وزیر امور خارجه فعلی بریتانیا نقش دوچرخه در سبزتر، پاک‌تر و اجتماع‌-محور شدن شهرها را ستایش می‌کند. او در دورانی که شهردار لندن بود در اضافه کردن بیش از 8000 دوچرخه عمومی به این شهر مشارکت داشت و باعث شد هر روز میلیون‌ها سفر با دوچرخه در لندن صورت پذیرد.

اعضا حزب دموکرات دیوید کامرون (نخست وزیر در سال های 2010-2016) و جورج آسبورن (رئیس خزانه‌داری در طول آن سال‌ها) نیز دوچرخه ‌سوار می‌شوند. کامرون زمانی که عضو پارلمان بود دوچرخه‌سواری می‌کرد و می‌گفت: دوچرخه‌سواری مرا به جریان می‌اندازد. البته بعدها به ریاکاری متهم شد چرا که معلوم شد معمولا یک خودرو پشت سر دوچرخه کامرون حرکت می‌کند و کیف دستی و کفش‌های او را برایش حمل می‌کند.

دبیرکل سابق سازمان ملل بان کی مون به تازگی دوچرخه‌سواری را شروع کرده است، چرا که وقتی بچه بود خانواده‌اش آن قدر فقیر بودند که نمی‌توانستند برایش دوچرخه بخرند.

در چین بعد از این که کمونیست‌ها در سال 1949 قدرت را به دست گرفتند، رهبران مختلفی به تدریج شروع به استفاده از دوچرخه کردند. با این حال تاکنون هیچ سیاست‌مداری نتوانسته رکوردهای جهانی رییس مائو را در این زمینه بشکند (درست مثل رکوردهای او در شنا در رودخانه یانگ تسه). او زمانی که در راس قدرت بود دوچرخه را یکی از ملزومات زندگی می‌دانست و از آن به عنوان یک وسیله قابل اعتماد برای حمل و نقل و نشانه‌ای از برابری اجتماعی یاد می‌کرد.

علاوه بر سیاست‌مدارها، رهبران صنایع اتوموبیل‌رانی هم تصمیم گرفته‌اند به جمع استفاده‌کنندگان از دوچرخه بپیوندند و دوچرخه‌سواری را ترویج دهند: آئودی، فراری، فولکس واگن، لندرور، بی ام و، مرسدس بنز، پورشه و فورد.

استفاده از دوچرخه با ارزش‌های مثبتی همچون برابری اجتماعی و دوستی با محیط‌زیست و حمل و نقل سالم در ارتباط است و همه این سیاست‌مداران صرف‌نظر از پس زمینه ایدئولوژیکی‌شان نشان داده‌اند که در ترویج و برقراری این ارزش‌های مثبت مشارکت دارند و این نشان می‌دهد که دوچرخه‌ها چگونه به سمبولی از حمل و نقل شهری پایدار تبدیل شده‌اند.

اما آیا عشق به دوچرخه در بین سیاست‌مداران را می‌توان به یک عمل زیست‌محیطی تعبیر کرد؟ 

متاسفانه پاسخ این سوال منفی است. رهبران متعددی وجود دارند که دوچرخه‌ سوار می‌شوند و سیاست‌های زیست‌محیطی فاجعه‌باری اتخاذ می‌کنند. از جمله آبوت استرالیایی که تحقیقات علمی در زمینه گرمایش جهانی را « چرند» دانسته و آن‌ها را متوقف کرده است و معتقد است: « این گونه سنجش‌ها هزینه‌های اضافی به دوش اقتصاد کشور وارد می‌کند».

 مورالس، رهبر بولیوی یک سوسیالیست است که نقش دوچرخه در مبارزه با کاپیتالیست و صنعتی شدن شهرها را ستایش می‌کند و در عین حال از اکتشاف سوخت‌های فسیلی، معدن‌کاوی و ساخت جاده در محیط‌هایی که از نظر زیست‌محیطی به شدت حساس‌اند حمایت می‌کند. اگر مدالی برای آتشین مزاج‌ترین دوچرخه‌سوار پنسیلوانیا وجود داشت، بدون شک جورج دبلیو بوش به سادگی این مدال را از آن خود می‌کرد. با این وجود بوش معتقد است گرمایش جهانی ربطی به فعالیت‌های انسانی ندارد و یکی از مخالفان پروتکل کیوتو است.   

از سوی دیگر رهبران زیادی هم وجود دارند که دوچرخه‌سواری‌های روزانه خود را راهی برای تحقق ایده‌آل‌های‌شان در زمان حال و وسیله‌ای برای حرکت به سمت آینده‌ای پایدار می‌دانند- آینده‌ای که در آن دوچرخه‌ها جایگاهی اساسی دارند. همان‌طور که دوچرخه‌سوار پرشور اچ جی ولز بیش از 100سال پیش اعلام کرد: « رد دوچرخه‌ها در اتوپیا فراوان خواهد بود».

منابع:

 https://www.wired.com

https://www.theguardian.com

http://theallrounder.co

http://www.politico.com

http://www.tandfonline.com

http://www.alexandrianews.org

https://bikeportland.org

انتهای پیام

  • یکشنبه/ ۲۹ مرداد ۱۳۹۶ / ۱۴:۵۷
  • دسته‌بندی: گزارش و تحلیل
  • کد خبر: 96052918186
  • خبرنگار :

برچسب‌ها