به گزارش ایسنا، روزنامه گاردین در گزارشی درباره تلاش واشنگتن برای ایجاد یک ائتلاف نظامی میان کشورهای عربی نوشته است: «در دهه ۱۹۵۰ در دوران اوج جنگ سرد، آمریکا با تلاش برای ایجاد "سازمان پیمان مرکزی" درگیر ایجاد ائتلافی مشابه بود اما این ائتلاف جدای از اینکه قرار بود کشورهای منطقه را علیه اتحاد جماهیر شوروی متحد کند تلاشی برای مقابله با مصر جمال عبدالناصر نیز بود.
براساس گزارشی، ائتلافی که دونالد ترامپ، رییسجمهور آمریکا از آن سخن میگوید بیش از آن که انحادی از کشورهای عربی باشد، "اتحاد کشورهای سنی مذهب" برای مقابله با ایران خواهد بود.
چنین برنامهای همواره در گوش پادشاهان سنی کشورهای عرب حوزه خلیجفارس نجوا شده تا تولیدکنندگان سلاح بتوانند صدها میلیارد دلار سیستمهای پیشرفته تسلیحاتی به آنها بفروشند با وجود آنکه عدم توانایی آنها در استفاده موثر از تسلیحاتی که هماکنون هم دارند، بر همه روشن است. از آن سو این نوا از سوی اسرائیل، که بیش از هر چیزی به دنبال عدم توجه جهان عرب و جهانیان به شناعتها و ظلمهایی است که علیه مردم فلسطین انجام میدهد، تکرار میشود و هر روز تلاش میشود تا به ترسها از ایران افزوده شود.
اگر تفاوتهای بسیار بزرگ میان قدرت و سلطه اتحاد جماهیر شوروی درخاورمیانه در دوران جنگ سرد را با ایران امروزی کنار بگذاریم، برنامه حیلهگرانه آمریکا هنوز هم فاقد چندین عنصر مهم است.
یکی از این عناصر این است که برخلاف "حاکمان" مستبد رژیمهای اکثر کشورهای عرب خلیجفارس بسیاری در شرق، جهان عرب از جمله بسیاری در عراق، لبنان، بحرین، یمن، سوریه، کویت و حتی عربستان سعودی سنی نیستند.
"ائتلاف کشورهای متحد سنی" برای دهها میلیون مردمی که در این کشورها سنی نیستند چه معنی خواهد داد؟ به همین اندازه حائز اهمیت است که در غرب جهان عرب از مصر تا مراکش که جمعیت شیعه اندکی دارند، ایران نگرانی دست چندم محسوب میشود.
علاوه بر این، چگونه حمایت آمریکا از طرفی که اخیرا یک جنگ مذهبی و نژادی را به صورت جعلی به راه انداخته، در حوزه تامین منافع ملی آن تعریف میشود؟ آمریکا از حمایت جنگ غیرقابل پیروزی عربستان و امارات علیه یمن به عنوان فقیرترین کشور جهان عرب چه چیزی کسب میکند؟ آیا آمریکا واقعا به دنبال افزایش دشمنان در خاورمیانه است؟ آیا واشنگتن باید از موضع عربستان سعودی و اسرائیل مبنی بر اینکه دشمنی ایران با آمریکا رامنشدنی و پایانناپذیر است، پیروی کند؟
درست است که ایران پیش از انقلاب سال ۱۹۷۹ روابط فرهنگی و اجتماعی قدرتمندی با کشورهای منطقه داشت اما شاه ایران نیز در آن دوران از کشورهایی چون عمان در جریان شورشهای دهه ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰ و همچنین جنگ داخلی یمن در همان دوران در شبهجزیره عربستان حمایت میکرد.
از سال ۱۹۷۹ و انقلاب ایران، چنین درگیریهایی با گسترش نفوذ جمهوری اسلامی و همچنین اقدامات متقابلانه به رهبری عربستان سعودی از جمله عدم سازگاری قومی و مذهبی که در نهایت احتمالا به شکلگیری تروریسم افراطی منجر شد، تشدید شد.
در حالی که مسئله تروریسم افراطی مشکل آمریکا و بسیاری از کشورهای منطقه است، در آمریکا مردم مخاطب سخنان بیپایانی درباره خطر فرقهگرایی شیعی از سوی جمهوری اسلامی ایران هستند.
این در حالی است که سکوتی عجیب در قبال مخاطرات تعصب فرقهگرایانه سنیها وجود دارد که شیعیان را کفار، مشرکین و رافضی میدانند و معتقدند باید تا کشتن آنها با آنها بجنگند.
احتمالا پس از آنکه ترامپ ائتلافش موسوم به "ناتوی عرب" را راهاندازی کرد، افرادی که با این منطقه آشنا هستند و ماهیت واقعی درگیریهای آن را میشناسند باید با او واقعیتهای ناراحتکنندهای را در میان بگذارند که میزبانان او در دو مقصد ابتداییاش از او پنهان کردهاند.
و اگر رییسجمهور آمریکا بیش از حد مست دشمنی با ایران و میلیاردها دلاری باشد که از فروش تسلیحات عایدش شده، احتمالا مردم آمریکا و نمایندگان منتخب آنها باید پیش از آنکه آمریکا وارد جنگ دیگری در آسیا شود، به این واقعیات توجه کنند.»
انتهای پیام