«چندی پیش آماری را مطالعه می کردم که مربوط به سنجش میزان شیوع بیماری های روانی در جامعه بود، بر اساس نتیجه این تحقیقات شیوع و گسترش بیماری های روانی در جامعه خصوصا در میان اقشار آسیب پذیر(زنان و جوانان) بسیار بیشتر از گذشته است و بر طبق پیش بینی ها این روند رو به رشد ادامه نیز خواهد داشت.
بر اساس آمار بدست آمده، به طور میانیگین یک چهارم جمعیت کشور با اختلالات و بیماری های روانی دسته و پنجه نرم می کنند و بعضا بواسطه ناتوانی مالی یا بی توجهی، برای همیشه سلامت روانی خود را از دست می دهند و چون ظرفیت مناسب تخت بیمارستانی برای بیماران اعصاب و روان وجود ندارد، با هزینه های بالا وبال گردن خانواده ها می شوند. بیماری های روانی با شیوع 26.5 درصدی در بین زنان و 23.6 درصدی در بین مردان چند سالی است که زنگ خطر را برای نظام سلامت جامعه به صدا درآورده است.
متاسفانه نگاه صرف پزشکی به حوزه ی سلامت و قالب بندی آن در کالبد جسمانی، مانع حضور جدی روانشناسان و پزشکان اجتماعی در نظام درمانی جامعه شده است در حالی که بر اساس تحقیقات پیمایشی سهم بیماری های روانی از کل بیماری های کشور 14 درصد به صورت آشکار می باشد که رقم قابل توجهی است. به طور قطع بیماری ها و اختلالات روانی بواسطه بازخورد های منفی فرهنگی که در جامعه نسبت به آن وجود دارد آشکارا زمینه ظهور پیدا نمی کند و تبعات منفی آن خود را در دیگر حوزه ها به صورت آشکار تری نمایان می سازد. این بیماری ها به صورت خزنده و مداوم کالبد انسان را دچار فرسایش و نابودی کرده و زمینه ی شکل گیری انواع و اقسام بیماری های جسمانی را فراهم می کند.
بیماریهای روانی هر چند که معلول عوامل مختلفی همچون سبک زندگی ماشینی، تغذیه نامناسب، بیکاری، فشارهای شغلی، مشکلات مالی و در مجموع توسعه نامتوازن هستند ولی تاثیرات منفی زیادی در جامعه از خود باقی میگذارند. نگاهی به آمار رو به تزاید مصرف مواد مخدر، خودکشی ها، نزاعهای خیابانی، قتلها و ... آشکارا به نمود تاثیر گذاری و تاثیر پذیری بیماری های روانی در جامعه اشاره دارد.
با این حال: 1- همیشه در نظام سلامت کشور روانشناسان و پزشکان اجتماعی به حاشیه رانده شده و ارزش عمل آنها نادیده انگاشته می شود. 2- در بیمارستان ها ظرفیت خدماتی لازم در اختیار بیماران روانی و درمانگران آنها قرار نمی گیرد، 3- عمده بیمه ها هیچ گونه پوشش خدماتی برای روانشناسان در درمان بیماری های روانی برعهده نمی گیرند و 4- بواسطه بالا بودن هزینه ها، نیز بخش خصوصی انگیزه ای در ایجاد زیر ساخت لازم را ندارند. نتیجه این امر تبدیل اختلات مزمن روانی به بیماری و شروع فرآیند آسیبزای آن در جامعه است، واقعیت تلخی که هرروز در جامعه شاهد افزایش آن هستیم. در حالی که به صورت سنتی سیاستگذاری سلامت، محور عمده خود را بر درمان های کالبدی و جسمی قرار داده است و از حوزه سلامت روان غفلت صورت گرفته است.
لذا اگر می خواهیم که جایگاه ایران را در رتبه بندی جهانی در حوزه سلامت ارتقاء دهیم و بار هزینه های درمانی جامعه را کاهش داده و امید به زندگی جامعه را افزایش دهیم باید:
الف- نقش و جایگاه جامعه شناسان، روان شناسان و پزشکان اجتماعی را به صورت مشخص و واضح در کنار پزشکان تقویت کرده و از توان و همت آن ها در بهبود فرایند های درمان بیماری ها در سه مقوله ی پیشگیری، درمان و کنترل بهره ببریم.
ب- قطعا بخش زیادی از علل بیماریهای جسمانی، نشات گرفته از اختلالات و تنشهای روانی است که فرد در طول زندگی خود با آنها روبرو می شود. عمده شهروندان نسبت به علائم و پیامد های بیماری های روانی بی توجهی کرده و زمانی که درگیر عوارض آن می شوند به پزشک مراجعه می کنند. این ضرورت وجود دارد که نظام آموزشی در حوزه سلامت صرفا از حوزه توجه به برنامه های آموزشی در خصوص بیماری های جسمانی و علل و شیوه های درمانی و پیشگیری آن خارج شده و با آگاهی سازی مناسب ، جامعه را وادار کنند که نسبت به مسائل و اختلالات روانی خود حساس باشند و در درمان آنها کوتاهی نکنند تا با فرهنگسازی ، نگاه غلطی که نسبت به روانشناسان و روانپزشکان در جامعه وجود داشته و همواره تقویت شده است، از بین برود.
ج- در حوزه درمان و خدمات درمانی بیمارستان های تخصصی ایجاد گردد و در هر بیمارستان نیز بخشی را مختص خدمات درمانی برای بیماران روانی در نظر بگیرند که مردم اسیر رفت و آمد های طاقت فرسا و هزینه بر از شهرستان ها به مراکز استان و یا شهر تهران نباشند.
د- بیمه های درمانی را وادار کنند که تعهدات هزینه ای این بیماران را به عهده بگیرند و در نظام سلامت نیز اختیاری که برای پزشکان در این خصوص در نظر گرفته شده است را در اختیار روانشناسان و روانکاوان قرار دهند. تا شهروندان به بهانه بالا بودن هزینه های درمانی و عدم پوشش بیمه ای، ، سرپوش بر بیماری خود نگذارند.
بر اساس افق سند چشم انداز، تا چند سال آینده ما باید کشوری داشته باشیم که شاداب و سرزنده باشد و شهروندان آن فعال، مسئولیتپذیر، ایثارگر، مؤمن، رضایتمند، برخوردار از وجدان کاری، منضبط، دارای روحیهی تعاون و سازگاری اجتماعی، متعهد به انقلاب و نظام اسلامی و شکوفایی ایران و مفتخر به ایرانی بودن باشند، لذا مسئولیت سنگینی در این خصوص بر گردن نظام سلامت جامعه است که در کنار تمام توجهاتی که به حوزه سلامت جسمانی صورت می گیرد بخش سلامت روان را نیز بیشتر از پیش مد نظر داشته باشند»
انتهای پیام