لاله و لادن؛ کمتر دیده‌ها و کمتر شنیده‌ها

یکی می‌خواست وکیل شود، یکی می‌خواست روزنامه‌نگاری کند. یکی پرحرف و عاشق مهمانی رفتن و بازی‌های کامپیوتری، آن یکی کم‌حرف و علاقه‌مند به عبادت. یکی می خواست برگردد به جایی که به دنیا آمده است، آن یکی می‌خواست در تهران بماند.

دوقلوهای به هم چسبیده ایرانی که اول در بیمارستان رها شدند، بعد توسط یک پزشک به فرزندی قبول شدند، بعد پدر و مادر واقعی‌شان را پیدا کردند و بعد در 15 سالگی مستقل شدند و خودشان در آپارتمانی مجزا زندگی می‌کردند، سال‌ها صبر کرده بودند تا بتوانند زندگی جدا از هم را شروع کنند؛ زندگی‌ای که بتوانند در آن ازدواج کنند، تنهایی به مسافرت بروند و شغلی داشته باشند. برای این کار جراحی لازم بود و این عمل در سال 1988 به تشخیص دکتر سمیعی، بیش از اندازه پرخطر و غیر قابل انجام تشخیص داده شد.

اما بعد از اینکه یک تیم پزشکی در سنگاپور موفق شد دوقلوهای 18 ماهه‌ای را که از سر به هم چسبیده بودند با موفقیت از هم جدا کند، لاله و لادن با واسطه خبرنگار آسوشیتدپرس در ایران، به آینده‌ای جدا از هم امیدوار شدند.

دکتر سمیعی قبلا در مورد این جراحی توضیح داده بود که به علت وجود چند رگ بزرگ مغزی مشترک بین دو خواهر، جراحی عملا ممکن نیست. پزشکان منتقد انجام جراحی معتقد بودند که شانس زنده‌ماندن خواهرها کم است و حتی در صورت زنده ماندن یکی از آنها، ممکن است آسیب‌های مغزی جبران‌ناپذیر و فلج همیشگی از عواقب این جراحی باشد. حالا بعد از گذشت سال‌ها از آن عمل جراحی، مقالات پزشکی به این مساله اشاره می‌کنند که حتی از نظر اعضای تیم جراحی هم بیشترین شانس برای زنده‌ماندن خواهرها و موفقیت جراحی‌شان 50-50 بوده است که معنی‌اش شانس محض است.

جراح مغز و اعصاب آمریکایی، بنجامین جانسون از اعضای تیم دکتر گوا پیش از آغاز جراحی گفته بود که شانس موفقیت 50-50 خواهد بود. دکتر سمیعی اما در این مورد معتقد بود که جراحی‌ای که در 1988 غیر ممکن بوده است در 2003 همچنان غیر ممکن است!

با این حال، خواهرها بیهوش شدند و برای جراحی‌ای که بیش از 50 ساعت طول کشید به اتاق عمل ویژه‌ای که در بیمارستان رافلز سنگاپور برای این جراحی آمده شده بود، رفتند. قبل از جراحی، آنها در پاسخ به این سوال که آیا از عواقب تصمیمشان آگاه هستند یا نه گفته بودند که کاملا می‌دانند چه خطرهایی ممکن است تهدیدشان کند و در پاسخ به این سوال که اگر تنها یکی از آنها از این جراحی زنده بیرون بیاید، چه می‌شود، گفته بودند مدت‌ها صبرکردیم تا بتوانیم هر دو زنده بمانیم.

کارها البته آن طور که باید پیش نرفت. جمجمه سخت بزرگسالان کار را دشوارتر هم کرد. در نهایت روز 17 تیر 1382 با اینکه در بخش عمده‌ای از جراحی، دوقلوها جان داشتند، در اواخر کار، وقتی جا کردن رگ‌های اصلی شروع شد، مشکل هم شروع شد. خون‌ریزی بیشتر شد، یکی از دوقلوها جانش را از دست داد و دیگری به اغمایی رفت که 90 دقیقه طول کشید و نهایتا به مرگ ختم شد.

حتی پیش از این جراحی هم انتقادهای اخلاقی به تیمی که تصمیم گرفته بودند جراحی را انجام دهند بسیار زیاد بود. دکتر آرتور اسکافر از دانشگاه منیتوبای کانادا در مقاله‌ای در این مورد نوشته است: «هر جراحی‌ای می‌تواند خطرهایی داشته باشد و هر انسان بزرگسالی می‌تواند در مورد انجام دادن یا انجام ندادن جراحی تصمیم بگیرد اما اگر بیماری به پزشک مراجعه کند و در خواست آنتی‌بیوتیک کند، در حالی که دکتر می‌داند که این دارو ممکن است بیمار را به کشتن بدهد، آن وقت پزشک باید چه کار کند؟»

او در ادامه مقاله انتقادآمیزش توضیح داده که ممکن است قمار با شانس برد 50-50 شدنی باشد اما پزشکان نباید وقتی 50 درصد امکان موفقیت دارند، با جان دیگران قمار کنند: «خواهران بیژنی بیش از هر چیزی می‌خواستند که زندگی معمولی داشته باشند اما وقتی دو نفر تا این حد متفاوت توسط طبیعت ناچار به زندگی در یک بدن شده‌اند، مفهوم «سازش» اهمیت پیدا می‌کند. نباید فراموش کرد که آنها از نظر بدنی در وضعیت سلامت خوبی بودند.»

اسکافر اضافه کرده است: «ممکن است به نظر برسد گفتن اینکه جراحی می‌تواند خطر جدی مرگ یا صدمات جدی مغزی به دنبال داشته باشد، بدترین پیش‌بینی باشد اما گفتن اینکه شرایط ریسک زیادی دارد، هنوز مقداری امید به افراد می‌دهد، در صورتی که گفتن اینکه هیچ خطری وجود ندارد، عملا تصدیق این است که جراحی موفقیت‌آمیز نخواهد بود. ممکن است بعضی بگویند «چیزی برای از دست دادن وجود ندارد» اما خواهران بیژنی چیزهای زیادی برای از دست دادن داشتند.»

یکی از انتقادهایی که بعدها به تیم جراحی لاله و لادن شد این بود که آنها باید زمانی که احساس کردند تهدیدهای اساسی در پیش است، جراحی را متوقف می‌کردند و در مرحله اول به همان دستاوردها قناعت می‌کردند اما رئیس تیم جراحی دکتر کیت گوا یو چینگ، استادیار جراحی مغز و اعصاب دانشگاه چین،  18 ماه بعد از این عمل جراحی در اولین مصاحبه‌اش در این‌باره گفت: «هنوز بعد از گذشته این زمان طولانی احساس ناراحتی می‌کنم. بسیار ناراحتم که دوقلوها نجات پیدا نکردند اما وقتی به عقب نگاه می‌کنم و از خودم می‌پرسم که آیا ما می‌توانستیم چیزی را متفاوت از کاری که انجام دادیم پیش ببریم، جواب منفی است.»

او ادامه داد: «می‌دانستیم که نتایج عمل می‌تواند رضایت‌بخش نباشد و ریسک جراحی بسیار بالاست و می‌دانستم که با این کار شهرت خودم را به خطر می‌اندازم اما بیش از اینکه مساله جدا کردن دو خواهر در برابر ما باشد، وقتی متوجه شدیم که آنها به هر قیمتی می‌خواهند این جراحی را انجام دهند، تمام تلاش خودمان را کردیم تا بهترین شرایط را برای جدا کردن آنها فراهم کنیم. خیلی‌ها فکر می‌کنند که دو خواهر زندگی خوبی داشتند. آنها به دانشگاه رفته بودند و در آپارتمان خودشان زندگی می‌کردند و چیزهای دیگر اما گرفتن تصمیم به جراحی برای ما بعد از 8 ماه مطالعه و با موافقت مسئولان بیمارستان امکان‌پذیر شد. خواهرها در واقع آن طور که به نظر می‌رسید خوب نبودند. آنها به هم چسبیده بودند، فشار داخل جمجمه‌ای آنها سه برابر حد طبیعی بود بنابراین آنها دیر یا زود بینایی خود را از دست می‌دانند، ممکن بود دچار فلج یا سکته مغزی شوند و یا به اغما فرو بروند. به دلیل همین فشار داخل جمجمه، هر دو از سردردهای شدید رنج می‌بردند و شب‌ها برای خواب تا 10 قرص خواب‌آور مصرف می‌کردند. چیزهای ساده‌ای مثل دیدن تلویزیون یا خواندن روزنامه برای آنها بسیار مشکل بود، بنابراین نه، آنها خوب نبودند.»

جراحی خواهران بیژنی در سنگاپور برای مدت‌ها در صدر اخبار رسانه‌ها قرار داشت. بیشتر رسانه‌هایی که در حوزه بین‌المللی کار می‌کنند قبل و بعد از این جراحی موضوع را به صورت گسترده پوشش دادند. رسانه‌ها همچنین نقش زیادی در کمک به جمع‌آوری پول لازم برای جراحی از سراسر دنیا داشتند. با این حال، بعد از موفقیت‌آمیز نبودن جراحی، رسانه‌ها به خاطر توجه زیاد به موضوع زیر ضرب منتقدانی قرار گرفتند که معتقد بودند رسانه‌ها در پوشش قحطی و کودکانی که از فقر غذایی می‌میرند به این شدت عمل نمی‌کنند!

یکی از این تلاش‌های رسانه‌ای برای کمک به دوقلوها مستندی بود که شبکه دیسکاوری در مورد زندگی آنها ساخت. در جایی از این مستند، لاله از خواهرش پرسید: «وقتی جدا بشویم باز هم پیش من می مانی؟» و لادن در جواب گفت: « نه، می‌دوم و فرار می‌کنم! شوخی کردم، هر جا بروی با تو هستم، هیچ کس نمی‌تواند ما را از هم جدا کند.»

ایسنا - فاطمه کریمخان

انتهای پیام

  • جمعه/ ۱۸ تیر ۱۳۹۵ / ۰۹:۵۳
  • دسته‌بندی: ایکسنا
  • کد خبر: 95040109423
  • خبرنگار : 71359