به گزارش ایسنا، عبد الباری عطوان، تحلیل نویس مشهور عرب در مقالهای در روزنامه مستقل رای الیوم با این مقدمه نوشت: اگر احتمال نخست یعنی تجزیه اتحادیه اروپا قطعی نباشد، اما تجزیه بریتانیا مسالهای قریب الوقوع است، چراکه گرایشهای جدایی طلبانه در اسکاتلند، ایرلند شمالی و ولز به قوت کم کم در حال آشکار شدن هستند و ندای استقلال در اسکاتلند و پیوستن به جمهوری ایرلند جنوبی بلند شده است و این امری قطعی شده است که نهایتا در پنج سالی آتی دست کم استکاتلند را یک کشور مستقل و عضوی در اتحادیه اروپا ببینیم چراکه بیش از 70 درصد از شهروندانش به "ماندن" رای دادهاند.
خروج انگلیس از اتحادیه اروپا ممکن است شکستی برای این اتحادیه در کوتاه مدت باشد، اما چه بسا وضعیت در بلندمدت اینگونه نباشد، چراکه انگلیس همواره عضو سختگیر و شرط گذار در این اتحادیه بود که از نیاز اتحادیه اروپا برای وحدت سوء استفاده میکرد تا امتیازهای بسیاری را بگیرد. حتی در سایه این "باج خواهی" انگلیس، بسیاری از اروپاییها معتقدند که صحبتهای شارل دوگل، رئیس جمهور پیشین فرانسه درست بود؛ زمانی که مخالف پیوستن انگلیس به بازار مشترک در آن هنگام بود و بر این باور بود که این بازار بدون حضور انگلیس سریعتر و بهتر رشد خواهد کرد.
انگلیسیها با سقوط در دام " هول و وحشتی" که راستگرای نژادپرست تندرو ایجاد کرده بود در واقع به پای خود گلوله شلیک کردند؛ راستگرای نژادپرست تندرویی که آنها را برای رای دادن جهت خروج از اتحادیه اروپا سوق داده بود و نسبت به خطرات مهاجرت هشدار داده و به جعل واقعیتها در این خصوص پرداخته بود و بر خطر "اسلام" و پیوستن ترکیه به اتحادیه اروپا با ساختار جغرافیایی این کشور که تعداد ساکنان آن حدود 80 میلیون تن با جمعیت اکثرا مسلمان است متمرکز شده بود اما این در حالی است که واقعیتها عکس این امر را میگویند، چراکه پیوستن ترکیه به اتحادیه اروپا تا 50 سال آینده صورت نخواهد نگرفت چراکه مخالفت شدیدی با پیوستن ترکیه به اتحادیه اروپا از سوی کشورهای بزرگ اروپایی به ویژه فرانسهای وجود دارد که بر هویت مسیحی اتحادیه اروپا پافشاری میورزد.
بریتانیا کوچک خواهد شد و ممکن است که از آن جز انگلیس قدیمی باقی نماند و انگلیس جایگاه خود را به عنوان مرکز مالی جهانی از دست میدهد، همانطور که تاثیر خود بر نهاد سیاسی و اقتصادی بزرگ چون اتحادیه اروپا که نیمی از صادرات انگلیس به این اتحادیه میرفت، دیگر نخواهد داشت.
انگلیس که در سال 1975 پس از فراخوان مطرح شده از سوی ویلسون، نخست وزیر انگلیس به اتحادیه اروپا به صورت رسمی پیوست، در آن هنگام به هیچ وجه نمیخواست که اروپایی باشد و معتقد بود که اتحادیه اروپا تحت سلطه آلمان و فرانسه است و به عقلگرایی انزواطلبانهای پایبند بود و یک پایش در اروپا و پای دیگرش در آمریکایی بود که تمایل داشت روابط ویژهای را با انگلیس برقرار سازد. انگلیس پیوستن به پول واحد اروپا (یورو) و عمل کردن به توافق شنگن را که عبور و مرور را تسهیل میبخشید، نپذیرفت و در مقایسه با آلمان، با سهم مالی کمی برای نجات کشورهای اروپایی همچون یونان، پرتغال، ایرلند از ورشکستی مشارکت کرد.
برای ما عربها و مسلمانان، خروج انگلیس از اتحادیه اروپا هم سود دارد و هم ضرر اما فایده آن چه بسا بسیار بیشتر از ضررش باشد.
اتباع عرب و اقلیت مسلمان یقینا از این خروج انگلیس ضرر خواهند دید، چراکه آنها یکی از برجستهترین قربانیان راستگراهای نژادی تندرو خواهند بود که با مهاجرت و مهاجران به شدت مخالف هستند، حتی اگر این مهاجران از کشورهای اروپایی همچون رومانی و بلغارستان باشند، دیگر چه برسد به مسلمانان یا سوریها. همچنین این اتباع احتمالا در آینده با موانعی برای آمد و شد مواجه میشوند همانند آنچه که در حال حاضر در ایالات متحده و دیگر کشورها همچون استرالیا و نیوزیلند رخ میدهد، چراکه پاسپورت انگلیسی برای سوار هواپیما شدن کافی نیست و باید اجازه قبلی نیز کسب شود و این امر در صورتی است که یک شخص انگلیسی الاصل نبوده و رنگ پوستش سفید نباشد و بهانه این کار هم ترس از تروریسم است. علاوه بر آن، آزادی مالکیت و اقامت و کار در 27 کشور اتحادیه اروپا احتمالا در آیندهای نزدیک بر باد میرود.
اما در سطح عربی و اسلامی فراگیرتر، انگلیس کوچک و ضعیف و به انزوا کشیده شده مساله خوبی است، چراکه دولتهای انگلیس چه کارگری یا محافظهکار همواره تحت سلطه نفوذ صهیونیستی بوده و از اسرائیل قویا حمایت میکنند و همواره از جنگهای آمریکا علیه عربها و مسلمانان و مداخله نظامی در امور آنها و تغییر نظامهایشان و طرحها برای تجزیه این کشورها جانبداری کردهاند و انگلیس در طول 43 سال عضویت خود در اتحادیه اروپا تلاش کرد تا هرگونه انتقاد از اسرائیل و سیاستهای نژادپرستانه آن و درخواست برای تشکیل کشور مستقل فلسطین و محاکمه جنایتکاران جنگی اسرائیلی مقابل دادگاه کیفری بینالمللی را ساکت کند و انگلیس این مساله را نپذیرفت که به دلیل این که فلسطین را به یهودیان داد و تشکیل اسرائیل را تسهیل بخشید، عذرخواهی کند و به عربها غرامت بپردازد. حتی دیوید کامرون، نخست وزیر کنونی و مطرح کننده پیشنهاد همه پرسی که به خودش و کشورش ضرر رساند، حملات اسرائیل به نوار غزه را "دفاع از خود" توصیف کرد و وی در پشت تصمیم حمله به لیبی بود، همانند آنکه تونی بلر پیش از او از بزرگترین حامیان جنگ علیه عراق و اشغال آن بود.
انگلیسیهایی که برای خروج کشورشان از اتحادیه اروپا رای دادند، چه بسا بدون آنکه بدانند، خدمت بزرگی را به این اتحادیه اروپا کردهاند که در مدت طولانی از این عضو آشوب طلب و نازپروده و حتی باج خواه رنج برد و این انگلیسیها به کشورشان و اقتصادشان و وحدت داخلیشان ضرر بسیاری رساندند که این ضررها در انزوا و ضررهای اقتصادی نمود پیدا میکند و ما بعید نمیدانیم که عضویت دائم انگلیس در شورای امنیت لغو شود، چراکه انگلیس چرا باید پس از ضعف خود همچنان این عضویت را داشته باشد؟
انگلیس زمانی که مستعمرههای خود را از دست داد، در واقع عظمت خود را از دست داد و در حال حاضر با از دست دادن عضویت خود در نهاد سیاسی و اقتصادی قدرتمندی چون اتحادیه اروپا، آنچه که از لحاظ روحی برای انگلیس باقی مانده بود را نیز از دست میدهد و به وضعیت خود در 400 سال قبل یعنی انگلیس کوچک و فقیر باز میگردد.
انگلیس قربانی احساس خودبزرگ بینی مردمش است و وضعیت آن همچون وضعیت پیرزن بیماری است که به چین و چروکش و آثار گذر زمان بر خود اذعان نمیکند و بر غرور و ناز خود اصرار میورزد و شاید این نتیجه بهت آور و پیامدهای قابل پیش بینی آن انگلیس را به سر عقل بیاورد.
انتهای پیام