به گزارش ایسنا، تونی بلر، نخست وزیر انگلیس بین سالهای 1997 تا 2007 از حزب کارگر در یادداشتی برای روزنامه نیویورک تایمز نظرش را درباره بریگزیت ابراز کرده است:
«تصمیم مردم بریتانیا در رفراندوم روز پنج شنبه برای ترک اتحادیه اروپا نتایج بسیار گستردهای برای کشور، اروپا و جهان خواهد داشت. برای یک روز مردم بریتانیا به جای دولت بودند و با 52 درصد آرا در مقابل 48 درصد تصمیم گرفتند این اتحادیه را ترک کنند.
من نخست وزیری بودم که کاملا معتقد بود آینده بریتانیا در اروپا خوابیده است. من نخست وزیری بودم که مسئول قانونگذاری اساسی خود مختاری در اسکاتلند را برعهده داشت تا این منطقه بخشی از بریتانیا بماند. من برای دستیابی به "توافق جمعه خوب" که ایرلند شمالی به موجب آن با بریتانیا در صلح ماند، مذاکره کردم. اکنون نتیجه این رفراندوم اکثر این تصمیمات و تحولات را در معرض خطر قرار داده است همین امر جمعه گذشته را به غمی شخصی برای من و هم زمان غمی سیاسی بدل کرد.
تاثیر فوری رای خروج از اتحادیه اروپا بر اقتصاد انگلیس همانطور که پیش بینی میشد بسیار شدید بود. روز جمعه ارزش پوند در مقابل دلار آمریکا با 30 واحد کاهش به پایینترین میزان خود رسید و ارزش شاخص سهام انگلیس بیش از 8 درصد سقوط کرد. اکنون درجه اعتبار کشور در خطر قرار گرفته است.
این تاثیرات پایدار ممکن است نتایج سیاسی در سطح جهانی داشته باشند. اگر شوک اقتصادی ادامه پیدا کند این آزمون انگلیسیها تبدیل به هشدار میشود و اگر فروکش کند جنبشهای پوپولیستی در سایر کشورها نیز گوی رقابت را خواهند ربود.
این اتفاق چگونه رخ داد؟ راست گرایان در سیاستهای بریتانیا مسالهای پیدا کردند که بتوانند در ساختار سیاسی جهان لرزش ایجاد کنند: مهاجرت. بخشی از حزب کارگر با همکاری حزب راست گرای افراطی استقلال این مساله را بهانه و در کمپین ترک اروپا بر آن تمرکز کردند. این استراتژی بدون یافتن ریشهای مشترک در بین رای دهندگان حزب کارگر موفق نمیشد.
حامیان حزب کارگر پیام روشنی از حزب خود دریافت نکردند؛ حزبی که رهبرش جرمی کوربین، درباره ابقا در اتحادیه اروپا اظهار نظر خاصی نمیکرد. این حامیان جذب وعدههای کمپین مخالف شدند که در وعدههایشان میگفتند بریگزیت به مشکلات مهاجرتی این کشور خاتمه میدهد در حالی که این افراد نگران کاهش درآمدها و قطع هزینههای عمومی خود بوده و هستند. این رای دهندگان حزب کارگر از این رفراندوم به عنوان فرصتی برای اعتراض علیه دولت استفاده کردند.
درگیریهایی که در انگلیس منجر به این نتیجه رفراندوم شد در تمام جهان دست کم در جهان غرب وجود دارد. جنبشهای اعتراضی چپ و راست، مخالفت پرچمداران انقلاب مردمی علیه سیاستمداران ساختار گرا به سرعت میتواند رشد و نمو پیدا کند و پوشش رسانهای دو قطبی امروز تنها به چنین اختلافاتی دامن میزند؛ تاثیری که چندین برابر توسط انقلاب رسانههای اجتماعی بزرگ خواهد شد.
پیش از رای خروج از اتحادیه اروپا هم روشن بود که جنبشهای مدرن پوپولیستی میتوانند کنترل احزاب سیاسی را در دست بگیرند. مسالهای که مشخص نبود توانایی آنها در کنترل کشوری چون انگلیس بود که اکنون میدانیم آنها این توانایی را دارند.
در مساله کمپینهای بریگزیت نکته خنده داری وجود داشت؛ در این کمپین نخبگان منفور تلقی میشدند و رهبری رقابتها به افراد عادی سپرده شد. این کمپین واژه "کارشناس" را به اصطلاحی برای سوء استفاده بدل کرد و هنگامی که کارشناسان درباره آسیبهای اقتصادی خروج از اتحادیه اروپا به مردم هشدار میدادند آنها را تحت عنوان "شایعه پراکنان" مورد بازخواست قرار میدادند.
میانهروهای سیاسی در این شرایط قدرت خود را برای متقاعد کردن و ابزارهای لازم برای ارتباط با مردم از دست دادند. در عوض در این مرحله ما شاهد یک همگرایی بین راستها و چپهای افراطی هستیم. راست گرایان به مهاجران حمله میکنند در حالی که چپها بانکدارها را سرزنش میکنند اما روح این تقابل، خالی کردن خشم بر سر افراد در قدرت، پاسخهای متعصبانه به مشکلات پیچیده از سوی هر دو طیف افراطی صورت میگیرد.
اروپا و انگلیس اکنون به دورهای از بیثباتی اقتصادی و سیاسی کشیده شدهاند در حالی که دولت بریتانیا تلاش میکند برای تبادل نیمی از کالاها و خدمات کشور برای ایجاد یک بازار خارج از اتحادیه اروپا مذاکره کند. این توافقهای جدید باید با تمامی 27 عضو دیگر اتحادیه اروپا، هر یک از پارلمانهای این کشورها و پارلمان اروپایی مورد مذاکره قرار گیرد. برخی دولتها ممکن است همکاری کنند اما عدهای دیگر قطعا برای مأیوس کردن جنبشهای مشابه، ترک اتحادیه اروپا را برای انگلیس آسان نخواهند کرد.
انگلیس کشوری قوی با مردم انعطاف پذیر، پرانرژی و خلاق است. من توانایی و ظرفیت انگلیسیها را درتقابل با این شرایط با هر هزینهای که باشد زیر سوال نمیبرم. اما فشار بر بریتانیا از هم اکنون آشکار و پیداست.
رای دهندگان در اسکاتلند با درصد بالایی به ابقا در اروپا رای دادهاند. با این نتیجه، آنها احتمالا رفراندوم دیگری را برای استقلال اسکاتلند برگزار خواهند کرد. ایرلند شمالی که از سیاستهای مرز آزاد، از ارتباط آزادانهاش با جمهوری ایرلند سود میبرد نیز احتمالا به همین سرنوشت دچار خواهد شد. این آزادی تردد اکنون در خطر است چرا که مرزهای ایرلند شمالی با جنوب آن اکنون به مرز با اتحادیه اروپا تبدیل میشود که این مساله برای روند صلح ایرلند شمالی یک تهدید بالقوه محسوب میشود.
میانهروها مجددا باید قدرت سیاسی و ظرفیت خود برای تحلیل این مشکلات را که همه ما با آن مواجهیم بازیابند و راه حلی پیش پا بگذارند که فراتر از خشم پوپولیستها قرار گیرد. اگر ما در شکست چپها و راستهای افراطی پیش از گسترش این فرهنگ در سراسر اروپا ناکام بمانیم این مساله از این به بعد همواره در تاریخ تکرار خواهد شد: در بهترین حالت با توهم زدایی و در بدترین حالت با تقسیم بندیهای خصمانه.
میانهروها باید دوام بیاورند.»
انتهای پیام
نظرات