خانه «مدرس» را زینت دادهاند با آجر، در و پنجره، سقف آهنی مدرنِ کاذب، گل و گیاه و رنگهای قدیمیپسند؛ اما بدون درخت، بدون ایوان پرخاطرهاش و بدون کاشیهای تاریخی یکی در میانش در اتاق خواهر مدرس!
به گزارش خبرنگار میراث فرهنگی ایسنا، تا همین یکی دو سال پیش که خانهی «مدرس» انبار کتاب بود و وارثان خاندان «کتابچی» گاهی اوقات رسانهها را مَحْرم میدانستند برای تهیهی گزارش، وارد خانه که میشدیم هرچند بوی «الرحمان» از در و دیوارش بلند میشد، اما همه جای خانه خاطره داشت. از درختان قد بلند و حوض پر از برگ و زبالهاش گرفته تا دو ایوان مقابل اتاقهای استراحت و درس مدرس و تزئینات داخل اتاقها که دیگر در خانه جائی ندارند و حذف شدهاند تا «خانه – موزه مدرس» و «دارالقرآن امام علی (ع)» بهتر به جوانان محل برسند.
هرچند تاریخ دقیقی برای ساخت خانه تخمین نمیزنند، اما تا قبل از سال 1307 شمسی که مدرس به خواف تبعید شد، سالها در این خانه تلمذ کرد، درس خوانده و با بزرگان مملکتی دیدار داشته؛ بنابراین عمر خانه را دستکم باید یک دهه قبل از این سال یعنی اواخر قاجار به عقب برد، خانهای که حالا برخی کارشناسان میراث فرهنگی میگویند قدمتش به اواسط پهلوی اول میرسد، پس هیچ تزئیناتی نداشته که بخواهند آن را نگه دارند!
با این وجود به گفتهی احمدرضا حشمتی، کارشناس میراث فرهنگی استان تهران، زمان ساخت بنا به طور دقیق مشخص نیست، اما پایان ساخت آن بیشتر به اواسط تا اواخر پهلوی اول برمیگردد. این ساختمان قاجاری نیست و هیچ گونه تزئیناتی هم ندارد. زمانی که مدرس نماینده مجلس میشود با حقوقش هر سه ساختمان را میخرد که هر سه دارای درب ورودی است و سپس آنها را تبدیل به یک بنا میکند.
با این وجود، براساس اسناد موجود با تبعید مدرس به خواف، او در نامهای به فرزندش، اختیار این خانه را به او واگذار میکند و فرزند مدرس هم تا سال 1325 شمسی در این خانه زندگی میکند، اما پس از آن، خانه را به مرحوم حاج احمد کتابچی، ناشر کتابفروشی اسلامیه میفروشد و او هم پس از چند سال زندگی در خانه، این بنای تاریخی را به انبار کتاب تبدیل میکند.
تا 10 سال پیش که کارشناسان میراث فرهنگی برای پیدا کردن خانه «مدرس» قدم به قدم گشتند و به جای ایستادن مقابل سه در چوبی قدیمی که پلاکهای (6 – 8- 10) رویشان حک شده بود، دو پلاک پائینتر رفتند در انتهای «بنبست مدرس»، خانهی «نصیرالدوله» را به خاطر تزئینات منحصربهفردش، به اشتباه جای خانه «مدرس» خریدند، اما پس از پایان کارشان نوهی دختری مدرس کارشناسان میراث فرهنگی را از اشتباه درآورد و طرح خریداری و ساماندهی این خانه زیر خروارها خاکِ کتاب، فراموشی و نبودِ اعتبار در میراث فرهنگی ماند ...
تا مرداد ماه سال گذشته که برای چندمین بار تهرانگردیهای احمدمسجدجامعی سبب خیر شد و جرقهی تملک این خانه توسط مدیر موسسه دارالقرآن امام علی (ع) روشن و نخستین قدمها برای تملک خانه برداشته شد و خانه از انبار کتاب به کارگاه مرمت تبدیل شد.
حتی در طول این سالها خانه را در فهرست آثار ملی هم ثبت نکردند!
با چهار میلیارد تومان خانه را تملک کردند و بررسی بنا برای مرمت توسط کارشناسان و مشاوران طرح آغاز شد تا بهمنماه که با نظارت ادارهکل میراث فرهنگی تهران کارهای اجرائی برای مرمت و ساماندهی خانه شروع شد.
در طول این مدت کارشناسان و مشاوران زیادی به سه راهسرچشمه، خیابان میرزا محمود وزیر، بنبست مدرس پلاک 5 رفتوآمد کردند تا بار دیگر صدای عصا و قدمهای «مدرس» در کوچه پسکوچههای عودلاجان تا مدرسه سپهسالار و میدان بهارستان و مجلس شورای اسلامی بپیچد.
هفته گذشته مرمت خانه - موزه به پایان رسید و روز گذشته (یکشنبه 15 آذر) تعدادی از خبرنگاران از این بنای تاریخی دیدن کردند.
به بنبست مدرس که قدم میگذارید، سقف سفیدرنگ بلند، آهنی و مدرن نخستین چیزی است که به چشم میآید، حالا راحتتر آدرس خانه را پیدا میکنید، میانههای بنبست خانهای که جلوتر از دیگر خانههای کوچه است با سه در چوبی و پلاک 5 جدید، همان خاطرات گذشته را در خود دارد. خانه رنگ و بوی نو بودن میدهد... از سیر تا پیازش.
از اتاقی که محل تشکیل جلسات، تدریس و تفسیر مدرس که حالا به «دارالقرآن امام علی (ع)» تبدیل شده تا محل زندگی خادم شهید مدرس که دفتر مدیریت موزه در آن است و اتاق ویژه ملاقاتهای شهید با سفرا و رجال که گالری اول موزه است و دیگر بخشهای خانه.
اما در میان این همه هیاهوی جدید در خانهموزه مدرس و پس از دست مریزادی که باید برای تکمیل پازل خانه مدرس به کارشناسان و مشاوران میراث فرهنگی و بخش خصوصی گفت، با این وجود به نظر میرسد تکههای پازلِ بنا درست به هم نمیچسبند.
از سقف آهنی کاذب روی حیاط گرفته که کاملا مدرن است و هیچ به ساز و بُن بنا نمیماند، تا درختهایی که در گذشته به خانه جان میدادند و امروز جایشان را سیمان و سنگ پر کرده و ایوان مقابل شاهنشین خانه که سرتاسر تخریب شده و دیگر خاطرهای باقی نگذاشته و حتی کاشیهایی فیروزهای که در میانههای اتاق خواهر مدرس جاخوش کرده بودند و امروز همه را یکی کردهاند...
وزن کتابها به سقف هم آسیب زده بود
احمدرضا حشمتی، کارشناس ناظر اجرای این پروژه در این زمینه به خبرنگار ایسنا توضیح میدهد: در طول این سالها رطوبت شدیدی به بنا وارد شده بود که مرمتگران با حفر کانال دفع رطوبت در کناره دیوارهها این مشکل را تا حد زیادی برطرف شد. متأسفانه مالکان قبلی بنا به دلیل همین رطوبت تمام دیوارهها را قیرگونی و عایق رطوبتی زده بودند که ما مجبور به تراشیدن تمام آنها شدیم، این اتفاق باعث شد مجبور به تعویض تمام آجرها شویم، چون فرسوده یا تخریب شده بودند.
او دومین مشکل در این خانه را جمع کردن تمام سقفها و شیروانیها و نصب سقف تیرآهن توسط مالک قبلی می داند و میگوید: این بخش از خانه را دوباره به حالت اولیه خود بازگرداندیم و خرپای فلزی استفاده کردیم که ظاهر حفظ شود و شبیه سقف شیروانی باشد.
وی می افزاید: در سقفها تیرآهن هم به کار رفته که قطعاً مربوط به دوره آیتالله مدرس نیست. احتمالا در این فاصله بین مالکیت مدرس و کتابچی اتفاقاتی برای این خانه افتاده است. کار مرمت آن هم اصولی نبوده است مثلاً دهنه تیرآهنها باید 90 سانتی بود اما وقتی ما به آنها دست یافتیم دهنه تیرآهنها 150 سانتی بود که همین باعث فشار و شکستگی شده بود.
او بیان میکند: متأسفانه چون این مکان انبار کتاب بود، به دلیل وزن زیاد کتابها کف طبقات شکسته شده بود که علاوه بر اصلاح و مرمت برای دیده نشدن تیرآهنها در کفها و سقفها مجبور شدیم کناف گچ بزنیم تا پوشیده و دیده نشوند.
او از پیدا کردن آجر کف حیاط و الگو قراردادن آن برای پوشاندن کف خبر میدهد و میگوید: حوض قرار گرفته در حیاط نیز همین ابعاد و فرم را داشته است، به همین دلیل درست شبیه آن را بازسازی کردیم و برای کفسازی سایر نقاط خانه نیز همین کار را کردیم. سیستم تهویه، روشنایی و در و پنجره چوبی کلاً بازسازی شدند.
حشمتی تاکید میکند: همچنین ورودی سه درب فلزی داشت که اینک سه درب چوبی به جای آن نصب شده است.
منتظر مجوز اداره کل موزهها هستیم
اوبا بیان این که این پروژه خوشبختانه مشکل اعتباری نداشته است، میافزاید: از نظر بحثهای تخصصی نیز موضوع با میراث فرهنگی هماهنگ شده بود و طرحها به تصویب رسیده و نظارت وجود داشت. تیم مجری کار، متخصص بودند و در حال حاضر منتظر مجوز اداره کل موزهها هستیم.
وی درباره علت کاربری موزه به این مکان نیز میگوید: این تصمیم مالک بنا بود که این خانه تبدیل به موزه و دارالقرآن شود. البته چندین پیشنهاد بر اساس امکانسنجی داده شد و در نهایت به چنین نتیجهای رسیدیم.
برای برگزاری مراسم سقف حیاط را مسقف کردیم
حشمتی درباره علت نصب سقف کاذب با اشاره به این که این بنا به دلیل دارا بودن چندین اتاق دورتادوری فاقد سالن است و این کمبود فضا برای گذاشتن صندلی برای برپایی مراسم سخنرانی، جشن و مسابقاتهای قرآنی سبب ایجاد این سقف شده اضافه میکند: برای همین این حیاط را مسقف کرده تا در ایام سرد سال هم بتوانند دور تا دور آن را چادر بزنند. خوشبختانه این سقف کاذب و موقت و قابل برداشتن است و ستونهای آن هم داخل دیوارهها نرفته است. در هر صورت این سقف و پایههایش به بنا آسیب نزده و هر زمان که بخواهیم میتوانیم آن را برداریم.
از حضور کارشناسان اصفهانی تا حذف اجزای الحاقی خانه
این مشاورِ طراحی با بیان این که ناظر پروژه از طرف سازمان میراث فرهنگی فرجی است، درباره حضور حمیدمظاهری تهرانی از اصفهان در این پروژه بیان میکند: او هم طراحی موزه و تهیه ویترینها و قابها را برعهده داشت.
حشمتی درباره چرایی حذف کاشیهای اتاق خواهر مدرس نیز توضیح می دهد: کاشیها الحاقی بود. تعدادشان هم زیاد نبود حدود 8 الی 10 عدد بود. باتوجه به اینکه ساختمان مربوط به دوره پهلوی است نه قاجار، ظاهرا کاشیها از جای دیگری آورده و در اینجا نصب شده بودند. بنابراین چون قصد داشتیم حالت ابتدایی را برای کف اتاق بازسازی کنیم تلاش کردیم کاشیهایی شبیه قبل در آنجا نصب کنیم. با این وجود اکثر قسمتهای دیگر بنا هم موزائیک بودند و برخی دیوارهها هم که آجری بودند و عیناً بازسازی شدند.
ایوان خانه مدرس، الحاقی بود!
وی درباره تخریب ایوان به بهانه بازسازی نیز بیان میکند: این ایوان نیز الحاقی بوده است. خرپای بالا با پایین یک فاصله 3 متری داشت. هنگام شکافتن آن متوجه شدیم اصلاً این ساختمان ایوان نداشته است. چون سقف بالا یک سقف لمبهکوبی بوده است. یک دیوار تیغهای متأخرتری وجود داشت که مشخص میکرد یک سقف کاذب جدید احداث شده است، که ما آن را به حالت اول بازگرداندیم.
حشمتی در پاسخ به این پرسش که حتی اگر این سقف ایوان هم کاذب باشد بازهم مربوط به دوره پهلوی است و نهایتاً به جای پهلوی اول به پهلوی دوم تعلق دارد و نباید تخریب میشد، اظهار میکند: ایوان متعلق به بعد از انقلاب بوده است.
او در پاسخ به این پرسش که چرا آقای کتابچی _مالک قبلی بنا_ باید یک ایوان الحاقی اضافه میکرد؟ او که خانه را به انبار تبدیل کرده بود، می گوید: این تیرآهنها متعلق به دوره حضور آقای مدرس نیست. وقتی سقف برداشته شد تمام قابها و لمبهکوبیها مشخص شد. در این اتاق اصلی با برداشتن سقف کاذب تمام این قابها و لمبهکوبیها مشخص شد. سقف اصلی شکسته بود و نفر بعدی با گذاشتن یک خرپا و ایوان و سقف کاذب سعی درنگهداشتن بنا داشته است. مجبور شدیم ایوان را برداریم تا سالن فرم اصلی خود را بدست آورد.
درختان مریض بودند!
وی درباره علت قطع کردن درختان نیز چنین میگوید: یکی از درختان کاملاً خشک شده بود و یکی دیگر هم تنها بالایش برگ داشتن که به دلیل زدن سقف کاذب نمیتوانستند آن درخت را نگه دارند یا باید درخت از این سقف رد میشد که باز رسیدگی به آن بسیار سخت بود و این درختان هم بعداً کاشته شده بود! سه تا ساختمان وقتی یکی شده بود این سه درخت باقی مانده بودند.
او دلیل دیگر قطع درختان را مریض بودن آنها عنوان کرد.
گزارش از خبرنگار ایسنا: سمیه ایمانیان
انتهای پیام