نجمه خدمتی آرزو دارد بانوان تیرانداز ایرانی نهتنها تاریخ جدیدی برای ورزش ایران رقم بزنند، که موفق شوند در تاریخ بازیهای المپیک نتیجهای ماندگار به جای بگذارند.
به گزارش ایسنا، دختری که تیراندازی را برای تفریح امتحان کرد و عکسهای الهه احمدی را به دیوار اتاقش میزد، حالا به جایگاهی رسیده که میتواند نام خود را در ورزش ماندگار کند. او از شروع ورزش تیراندازی به کمک پدر و مادرش گفت؛ از روزهایی که پایش را در یک کفش کرد تا حتی با هزینه خودش هم که شده به بازیهای آسیایی اینچئون برود؛ بازیهایی که اتفاقاً در آنجا درخششی داشت به رنگ طلا.
حالا نجمه خدمتی آرزوهای بزرگتری در سر دارد به شرطی که مشکلات از سر راهشان کنار روند.
شاید آنها به کمبود فشنگ در داخل کشور عادت کرده باشند اما دیگر چالشهایی مانند نداشتن روانشناس، مشکل تغذیه و نداشتن مربی تخصصی بدنسازی نباید در مسیر المپیک بانوان المپیکی تیراندازی را به دردسر بیاندازد.
دختر 19 ساله تیراندازی میگوید به حداقلها هم راضی است اما به شرطی که ابتداییترین امکانات برایشان فراهم شود.
نجمه خدمتی با حضور در ایسنا، از دیروز، امروز و آیندهای که دوست دارد برایش اتفاق بیفتد سخن گفت. این گفتوگو را در ادامه میخوانید.
با مدال طلای دانشآموزی شروع کردم
کلاس دوم راهنمایی بودم که در مدرسه اعلام کردند یک دوره مسابقه تیراندازی برگزار می شود. من به واسطه اینکه مادرم مربی تیراندازی بود، با این رشته آشنایی داشتم. در مسابقات دانش آموزی در سطح استان شرکت کردم و به مدال طلا رسیدم. بعد از آن به طور حرفه ای تر به این رشته نگاه کردم و تمرین هایم را شروع کردم و بعد از یک ماه در رقابتهای قهرمانی کشور در بخش دانش آموزی در شهر مشهد باز هم به مقام قهرمانی رسیدم و بعد از آن در مسابقات آزاد تیراندازی در ورزشگاه آزادی شرکت کردم و در سال 89 بود که به اردوی تیم ملی نوجوانان تفنگ بادی دعوت شدم.
به طور تفریحی به تیراندازی نگاه میکردم
اول بیشتر به شکل تفریحی به این رشته نگاه میکردم اما بعد از مدال گرفتن در مسابقات استانی، داوران و مربیان مشهدی امید زیادی دادند که موفق میشوم و میگفتند "تو در مسابقه اولت عملکرد خیلی خوبی داشتی و تمرکز خیلی خوبی داری" و به من نوید دادند که به طور حتم در ادامه موفق می شوم. هر چه جلوتر رفتم به این رشته علاقهمندتر شدم. قبل از اینکه به تیراندازی گرایش پیدا کنم با مادرم به سالنها میرفتم اما بعد از حرفهای شدنم علاقهام بیشتر شد و با شوق بیشتری تیراندازی را ادامه دادم. شاید اگر مسابقات نبود به طور تفریحی ادامه میدادم.
موفقیتم را مدیون والدینم هستم
در این راه مادرم کمک زیادی به من کرد. در خانه تمرینهای ذهنی به من میداد و در باشگاه نیز تمرینات تکنیکی. همچنین اگر پدرم نبود در این راه موفق نمیشدم. اگر به این جایگاه رسیدم اول خدا بوده و بعد حمایتهای پدرم که از لحاظ مالی و روحی خیلی کمکم کرده است. من دو برادر کوچکتر از خودم دارم که یکی پانزده ساله و دیگری هشت ساله است. هیچکدام از آن ها ورزش حرفهای نمیکنند و بیشتر به درسشان توجه دارند.
در نانجینگ یک هفته بیکار بودم
از همان ابتدا در رده نوجوانان که بودم توانستم در بیشتر مسابقهها مدال بگیرم. اولین مسابقه برون مرزی که شرکت کردم رقابتهای قهرمانی آسیا در چین بود که به طلا رسیدم. سال بعد از آن هم در کویت نقره گرفتم و به سهمیه المپیک نوجوانان رسیدم. در حال حاضر در بخش جوانان تیر می زنم و نزدیک به یک سال است که در جوانان هستم. در المپیک نانجینگ سطح مسابقات نسبت به مسابقات بزرگسالان پایین بود اما به دلیل اینکه سلاحم شب قبل از مسابقه رسید نتوانستم خوب شلیک کنم و با اختلاف کمی به عنوان چهارمی رسیدم. در نانجینگ به مدت یک هفته اردو بودیم اما بیکار بودم زیرا سلاحی برای تمرین نداشتم!
پایم را در یک کفش کردم که به کره بروم!
قبل از بازی های آسیایی، در مسابقات قهرمانی جهان در اسپانیا شرکت کردم و اولین مسابقهای بود که در آن سهمیه المپیک توزیع میشد. لازلو میخواست من را در تیم بزرگسالان بگذارد که من خودم علاقه ای نداشتم و قبول نکردم که در بخش بزرگسالان شلیک کنم. در آن رقابتها در جوانان شرکت کردم و توانستیم اولین مدال جهانی تیمی را بگیریم. در بخش انفرادی هم چهارم شدم. برای بازی های آسیایی اینچئون پایم را در یک کفش کردم که باید به کره بروم زیرا دوست داشتم کشور کره را ببینم! بعد از بازیهای آسیایی اینچئون که طلا گرفتم شرایط تغییر کرد و توجهات بیشتری به من شد.
حاضر بودم هزینهام به اینچئون را خودم بدهم
به لازلو گفتم حاضرم به عنوان نفر ذخیره به بازیهای آسیایی بروم زیرا از قبل شرایط چنین مسابقاتی را می دانستم و دوست داشتم شخصا تجربه کنم. حتی حاضر بودم به عنوان ذخیره و با هزینه شخصی به مسابقات اعزام شوم که با مسابقه انتخابی که انجام شد توانستم در ترکیب اصلی قرار بگیرم. در اینچئون الهه احمدی به دلیل دوری از تمرینات نتوانست عملکرد خوبی داشته باشد و من و امام قلی نژاد به فینال رسیدیم. از تجربیاتم در المپیک نانجینگ و جام جهانی اسپانیا در اینچئون استفاده کردم و در بازیهای آسیایی به طلا رسیدم.
همه فکر میکنند که 180 سکه گرفتم!
برای مدال انفرادیام 150 سکه گرفتم اما برای مدال تیمی یک و نیم سکه به من تعلق گرفت. در حالی که خب برای مدال تیمی 30 سکه به تیراندازان داده میشد که البته همه فکر میکنند من 180 سکه گرفتهام!
به جام جهانی آمریکا میرفتیم سهمیه میگرفتیم
فروردین ماه در جام جهانی کره جنوبی شرکت کردم و با 0.4 امتیاز سهمیه را از دست دادم. بعد از آن هم به دلیل مشکلات مالی فدراسیون به جام جهانی آمریکا اعزام نشدیم در حالی که سطح جام جهانی آمریکا بسیار پایین بود. تیراندازانی که در آنجا سهمیه گرفتند با رکوردهای پایین به سهمیه رسیدند. به طور حتم در آن مسابقات به سهمیه المپیک میرسیدیم زیرا سطح مسابقات بسیار پایین بود. در آمریکا تیراندازان با امتیاز 410 سهمیه گرفتند در حالی که من در آذربایجان با امتیاز 418 سهمیه گرفتم. بعد از عدم اعزام به آمریکا در جام جهانی مونیخ شرکت کردیم که در آن رقابت ها فینال را از دست دادم و الهه احمدی هم با اختلاف کمی سهمیه نگرفت.
فشار زیادی برای کسب سهمیه المپیک وجود داشت
با گذشت چند رقابت کسب سهمیه، هنوز سهمیهای نگرفته بودیم و فشار زیادی روی ما بود و هر چه جلوتر میرفت استرسمان نیز بیشتر میشد. در جام جهانی آذربایجان که آخرین فرصت جهانی کسب سهمیه بود، همه کسانی که سهمیه نداشتند، آمده بودند. بسیاری از ورزشکاران مطرح تیراندازی در این رقابتها حضور داشتند. کشور چین مثل همیشه قدرتمند ظاهر شد و تیراندازان این کشور در خفیف مدال طلا و نقره را گرفتند. در بخش بادی من به همراه احمدی و جام بزرگ به فینال راه یافتیم. با توجه به اینکه سه نفر از ایران به فینال رسیدند و همچنین چند نفر از کسانی که در جام های جهانی قبل به سهمیه رسیده بودند در فینال حضور داشتند، احتمال کسب سهمیه خیلی بالا رفته بود و تا نفر پنجم هم به سهمیه می رسید که خداروشکر سهمیه گرفتم و اولین مدال جهانی را در بخش بزرگسالان کسب کردم..
عکس های الهه احمدی روی دیوار اتاقم بود
از همان سال 88 که تیراندازی را شروع کردم الگوی من الهه احمدی بود. عکسهای او در بازیهای آسیایی گوانگجو را دور تا دور دیوار اتاقم زده بودم و از همان ابتدا او را دوست داشتم. حتی حالا که به نوعی با هم رقیب هستیم از او الگوبرداری میکنم. هم به لحاظ اخلاقی و هم در تیراندازی چیزهای زیادی به من یاد داد و به من کمک شایانی کرده است و بین تیراندازان ایرانی الگوی من است.
بین خارجیها هم یک تیرانداز چینی به نام لی که در المپیک پکن بود تیراندازی اش برایم جذاب است. البته حالا بیشتر در نفرات ذخیره شلیک میکند.
تجربه حضورم در فینال از همه تیراندازان بیشتر است
از المپیک لندن به بعد کل قوانین عوض شد و من از همان زمان وارد تیراندازی شدم و در رده سنی نوجوانان شلیک کردم و در مسابقات زیادی به فینال رسیدم. تجربه حضورم در فینالها زیاد است و شاید تجربه حضورم در فینال های بزرگ بیشتر از بقیه تیراندازان حال حاضر ایران است. با همان قوانین جدید به خوبی در رده بزرگسالان هم شرکت کردم.
رکورد جهان را در تمرینات شکستهام
در حال حاضر بهترین رکوردها را در بین تیراندازان تیم ملی داشتهام و حتی در اردوی هانوفر رکورد جهانی را شکستم که چون در مسابقه رسمی نبود، رکوردم ثبت نمی شود.
رکوردم در قهرمانی آسیا ثبت نشد
در مسابقات قهرمانی آسیا در مهر ماه تیم ایران به مدال های زیادی رسید. من هم در بخش جوانان طلا گرفتم. تا چند سال قبل که در تیراندازی آسیا مدال میگرفتیم باعث حیرت مسئولان میشد اما حالا مدال های آسیایی عادی شده است. رکورد شکنی کردم که به دلیل رسمی نبودن مسابقات و تعداد کم نفرات شرکت کننده رکورد من ثبت نشد.
وزیر ورزش و رییس کمیته ملی المپیک من را "دخترم" خطاب می کنند
گودرزی وزیر ورزش و جوانان و هاشمی رییس کمیته ملی المپیک من را با عنوان دخترم خطاب می کنند وبارها جلوی دیگر مسئولان گفته اند که نجمه دختر ماست. آنها همیشه به من لطف داشته اند و این صحبت ها برای من ارزشمند و روحیه بخش است.
به خاطر جلسه کمیته المپیک به دانشگاه نرسیدم
بعد از مدت ها دوری از خانواده به بیرجند رفتم.. من در ترم جدید به دانشگاه نرفته بودم و یک روز که به دانشگاه رفتم دستور دادند که باید به تهران بیایم زیرا قرار بود یک جلسه ای با کمیته ملی المپیک برگزار شود. در یک روز که میتوانستم کنار خانواده باشم مجبور شدم به تهران برگردم. در این جلسه در خصوص المپیک ریو و مشکلات صحبت کردیم و من به دانشگاه نرسیدم. البته در این جلسه یک کوزه به ما هدیه دادند که صنایع دستی همدان بود.
حداقل مشکل صبحانه را حل کنند
حضور روانشناس برای رشته تیراندازی بسیار مهم است که آنطور که پیگیری شده مشکل عدم حضور روانشناس در اردوها حل می شود. مشکلات خوابگاهمان زیاد است که امیدوارم مرتفع شود. مشکل تغذیه مان یکی از بدترین معضلات ماست. کیفیت غذاها بسیار پایین است. شاید بشود ناهار یا شام را از بیرون مجموعه تهیه کرد اما حداقل مشکل صبحانه را درست کنند. نمی توانیم صبح زود صبحانه را جای دیگری بخوریم و به تمرین برویم!
امکاناتمان از رشتههای غیر المپیکی کمتر است
حتی تیم هایی که سهمیه نمی گیرند هم از ما امکانات بیشتری دارند و رشته های غیر المپیکی هم از ما شرایط بهتری دارند. نمیدانم چرا به ما توجهی نمیکنند. اگر شرایطمان مثل دیگر رشته ها باشد و مسئولان بین تمام رشتهها یکسان نگاه کنند و مشکلات ما را حل کنند شرایط تغییر خواهد کرد. شاید تابحال این حرفها را نزده باشیم اما دیگر داریم به المپیک میرسیم و برای موفقیت در المپیک هم که شده نمیخواهم سکوت کنم و مشکلات را نگویم.
به حداقل ها قانع هستیم
ما به حداقلها قانع هستیم و چیز زیادی از مسئولان نمیخواهیم. فقط مشکلات اولیه ما اعم از تغذیه و روانشناس و بدنساز را حل کنند.
کیومرث هاشمی از مشکلاتمان بی خبر بود
در خصوص مسائل و مشکلات موجود با هاشمی رئیس کمیته ملی المپیک که در مراسم رونمایی از سلاح های بادی حضور داشت، صحبت کردم که قول مساعدت دادند. البته رییس کمیته ملی در خصوص مشکلات ما اظهار بی خبری کرد و در جریان شرایط ما نبود. ایشان همیشه گوش شنوا برای صحبت های ما دارند و مشکلات مارا پیگیری می کنند. گرچه مهدی هاشمی رییس فدراسیون نیز همه ی مشکلات مارا درک می کند و حتی به خود من و پدرم گفته اند که هر وقت مشکلی بود حتی با تماس تلفنی هم شده مشکلات را مطرح کنید و همیشه پیگیر مشکلات انعکاس داده شده هستند.
از نظر تکنیکی مشکلی ندارم
من شخصا از لحاظ تکنیکی مشکلی ندارم. تنها چیزی که بین من و رقبایم تفاوت ایجاد میکند شرایط روانی است. البته در این میان حواشی هم گریبانگیر من شده که واقعا نیاز به روانشناس را احساس میکنم. بعد از جلسه ای که با مسوولان کمیته ملی المپیک داشتیم قرار بر این شد مشکل روانشناسمان حل شود.
دو بار به برزیل خواهیم رفت
ما مسابقات کسب سهمیه المپیک را پیش رو داریم که به احتمال زیاد در آن مسابقات سهمیه میگیریم زیرا تعداد سهمیه در این رقابتها زیاد است. در رشته خفیف هم جام بزرگ به احتمال زیاد سهمیه را میگیرد. با برنامه ریزی که شده اردویی در اسفند ماه در ریودوژانیرو خواهیم داشت. یک مسابقات جهانی هم خرداد ماه مجددا در این شهر خواهد بود که برای تست سالن های المپیک بسیار مهم است.
فشنگ باشد اردوی خارجی لازم نیست
لازلو برنامه های خود را تا مرداد سال بعد تنظیم کرده است و در برنامه او همیشه اعزامهای برون مرزی قرار دارد که البته بیشتر مواقع لغو میشود. ما خواسته زیادی نداریم. حتی اگر فشنگ ما را در ایران تامین کنند لزومی ندارد که در کشوری مثل آلمان اردو بزنیم زیرا ما بیشتر برای تامین فشنگ به اردوی خارجی میرویم.
می توانیم اولین مدال طلای مسلمانان جهان را بگیریم
شانس مدال آوری ورزشکاران ایران در المپیک تنها به چند نفر ختم می شود که در ورزش بانوان این تعداد کمتر است اما امیدوارم در المپیک مدال طلا بگیریم و تیراندازی بتواند اولین مدال طلای بانوان مسلمان جهان در بازیهای المپیک را بگیرد.
هزینه زیادی صرف تیراندازی کردم
اوایل که تیراندازی را شروع کرده بودم هزینه های زیادی صرف کردم. تفنگم و لباسم را خودم خریدیم. رفت و آمدم به بیرجند هر سری چهارصد هزار تومان هزینه دارد در حالی که از سوی فدراسیون تنها دویست هزار تومان در ماه به من هزینه ایاب و ذهاب می دهند. روزی بیست هزار تومان نیز حقوق میگیرم که اکثرا این را دو ماه یک بار می دهند. البته این حقوق زمانی که در اردو باشم به من تعلق می گیرد و به نوعی روز مزدم!(باخنده)
الهام هاشمی کمک زیادی به من کرد
از ابتدا که وارد تیم ملی شدم با الهام هاشمی کار می کردم زیرا انگلیسی من ضعیف بود و نمی توانستم با لازلو سوچک (سرمربی تیم ملی) به خوبی ارتباط بگیرم. از لحاظ روانشناسی و فنی هاشمی پشت من بود و کمک های شایانی کرد و او را خیلی دوست داشتم. او شبی که در اینچئون به مدال رسیدم به من گفت باید برای مربی گری تیم سنگاپور به این کشور برود.
در سنگاپور پنج مربی برای تیم تفنگ است و برای هر دو یا سه تیرانداز یک مربی حضور دارد. بعد از این که جریان رفتن هاشمی را فهمیدم خیلی بهم ریختم. بعد از بازیهای آسیایی خیلی افت کردم و حدود دو ماه نمی توانستم به تمرین بروم.
لازلو همیشه به خاطر ما حرص می خورد
بعد از رفتن هاشمی ارتباطم با لازلو و کادر فنی بیشتر شد. حالا با تقویت زبانم با لازلو راحتتر صحبت میکنم. لازلو همیشه نسبت به من خیلی مهربان است و من پیشرفت های کنونی را به واسطه توجه او کسب کردم.لازلو خیلی برای ما زحمت می کشد و از هیچ تلاشی دریغ نمیکند. یک پای او در فدراسیون است و پای دیگرش در تمرین. خیلی از مشکلات ما را او حل کرده و به خاطر ما همیشه حرص میخورد. اگر لازلو نبود خیلی از اردوها و مسابقات را نمیرفتیم.
لازلو فشنگ خارجیها را جمع میکند تا به ایران بیاوریم
اینکه بدون فشنگ تمرین میکنیم و فقط حالت گیری کنیم خیلی سخت است. وقتی با فشنگ تمرین می کنیم خستگی را زیاد حس نمی کنیم اما در تمرین خشک واقعا شرایط متفاوت است.
برخی از تیراندازان خارجی بر حسب قوانین کشورشان نمی توانند فشنگ های باقی مانده از مسابقات را بازگردانند و لازلو این فشنگ ها را برای تمرین ما در ایران جمع آوری میکرد. البته برخی از کشورهای دیگر هم این کار را می کنند و فشنگ های اضافی را جمع می کنند و این کار مختص ما نیست.
رقبا باور نمیکنند فشنگ نداریم
رقبای ما میدانند که ما مشکل فشنگ داریم اما باورشان نمیشود. به طور مثال در رقابت های یونیورسیاد ما چند مدال انفرادی و تیمی در خفیف گرفتیم در حالی که هیچ تمرینی با فشنگ نداشتیم. رییس فدراسیون هند در واکنش به عملکرد ما گفت که دروغ می گویید فشنگ ندارید و می خواهید که ما کم تمرین کنیم و روحیه ما را خراب کنید.
رقبا روزی 200 فشنگ میزنند ما هفتهای 200 فشنگ
رقبای ما روزی 200 فشنگ می زنند در حالی که ما اگر فشنگ باشد هفته ای 200 فشنگ شلیک می کنیم. اگر مشکل فشنگ ما حل شود می توانیم در خفیف هم مثل بادی نتیجه بگیریم. بعد از یونیورسیاد لازلو با توجه به نتایج مسابقاتم تصمیم گرفت من را در ترکیب اصلی تیم قرار دهد. البته من سلاحم را عوض کردم و با سلاح جدید بهتر میتوانم کار کنم.
شرکت آلمانی یک اسلحه به من هدیه داد
از شرکت والتر یک سلاح در شب تولدم هدیه گرفتم. برای این شرکت ها خیلی مهم است که با سلاح آنها مدال بگیری. روی تیراندازان تاثیر زیادی دارد و مهم است که ببینند تیراندازی که مدال گرفته با چه سلاحی شلیک کرده است. خود من هم سلاح تیراندازان مدال آور را چک می کنم. این شرکت ها به برخی از تیراندازان که مدال گرفته اند حتی برای تبلیغ سلاح پول داده و به نوعی اسپانسر شده اند.
اسم المپیک را می شنوم ذوق زده می شوم
وقتی اسم المپیک را می شنوم ذوق می کنم. البته خیلی دوست ندارم در مورد آن صحبت کنم زیرا هنوز هم هیچ چیز مشخص نیست. ما می توانیم در هر یک از بخش های بادی و خفیف دو سهمیه بگیریم که دو سهمیه بخش بادی را گرفته ایم. اگر دو سهمیه در خفیف هم کسب کنیم ممکن است کادر فنی انتخابی بگذارد و دو نفری که شانس بیشتری در مدال آوری دارند به المپیک بروند و در هر دو رشته شرکت کنند. یعنی مشخص نیست که من در ترکیب اعزامی به المپیک باشم. البته با توجه به نتایج، مدال ها و رکوردهایم حضور در المپیک را حق خودم می دانم و شک ندارم در ترکیب اعزامی به المپیک هستم.
آرزویم حضور در المپیک است
زمین المپیک به قدری بزرگ است که هر ورزشکاری آرزوی شرکت در آن را دارد. من هم مثل دیگر ورزشکاران آرزوی شرکت در المپیک را دارم و امیدوارم حالا که سهمیه گرفتهام حضور موفقی در المپیک داشته باشم. من تجربه حضور در المپیک نوجوانان، بازیهای آسیایی و یونیورسیاد را دارم که مسابقات بزرگی هستند.
نمیدانم چرا قرارداد آقایان در لیگ بیشتر از بانوان است
سال گذشته در لیگ تفنگ بادی بزرگسالان شرکت کردم که توانستم رتبه اول را کسب کنم. البته قرارداد سال گذشتهام هشت میلیون بود امسال تصمیم گرفتم که با قرارداد پایین تر از بیست میلیون شلیک نکنم که در نهایت به هجده میلیون تومان راضی شدم. با این حال که عملکرد تیراندازی در بخش بانوان طی سال های اخیر بهتر بوده اما نمی دانم چرا در لیگ آقایان مبلغ قرار دادها بالاتر است. البته با توجه به وضعیت مدال گیری بانوان نگاه مسئولان فدراسیون به بانوان ویژه تر است و در اعزام ها بیشتر تیراندازان خانم حضور دارند.
تمریناتمان روند متعادلی دارد
به مدت یک سال است که در بیرجند تمرین نمیکنم. کلا وسایل تیراندازیام در آزادی است. ما تقریبا روزی شش ساعت و در دو نوبت تمرین می کنیم که یک روز در میان تمرین بدنسازی داریم. تمرینات تیراندازی یک روند متعادل دارد و خیلی بالا و پایین ندارد. لازلو هیچگاه نزدیک مسابقات فشار تمرین را زیاد نمیکند.
شهرت محدودم کرد
تیراندازی به حدی وقتم را پر کرده که زمان تفریح ندارم. البته من با عشق تمرین میکنم و زمان تمرین لذت میبرم. من نمیتوانم مثل دوستانم تفریح کنم و البته شهرت نیز تا حد زیادی من را محدود کرده است. خیلی کارها را نباید بکنم و خیلی حرفها را نباید بزنم.
خبرها را دنبال می کنم
بیشترین سرگرمیام فعالیت در شبکه های مجازی است. بعد از کسب طلا در اینچئون بیشتر در نقطه توجه قرار گرفتم. همیشه هموطنان به من لطف داشتهاند و پیام هایشان انگیزه مضاعفی برای ادامه راه میدهد. رسانه ها را هم تا حد زیادی چک میکنم. البته پدرم همیشه پیگیر خبرهاست و تمام اخبار مربوط به من را دنبال می کند. اما خودم هم نگاهی به خبرها می اندازم.
بیشتر حمایت های مسئولان خراسان جنوبی معنوی است
بعد از مطرح شدن، تا حدودی همشهریهایم من را می شناسند زیرا از خراسان جنوبی اسمی برده نمیشود. بعد از بازگشت از بازیهای آسیایی مدیر کل اداره تربیت بدنی خراسان جنوبی به همراه مسئولان شهرداری و شورای شهر و اقوام خودم 30 سکه به من دادند. البته این آخرین هدیه مسئولان بیرجند بود و بعد از فوت مدیر کل تربیت بدنی خراسان جنوبی که دوست پدرم بود دیگر کسی از من خبری نگرفت. اصلا نمی دانند که من چه میکنم. حتی برای مدال برنز جهان تبریک هم نگفتند. من انتظار دارم در استان خودمان بیشتر به من توجه شود زیرا مسئولان استانی خودشان اذعان می کنند که طی دهههای اخیر ورزشکاری در سطح من در خراسان جنوبی نبوده است. حتی خودشان نیز گفته اند که حمایت هایشان از من بیشتر معنوی بوده است.
بعد از یونیورسیاد دانشگاه با من همکاری زیادی میکند
من دانشجوی تربیت بدنی در بیرجند هستم. مسئولان دانشگاهمان خیلی همکاری نداشتند و ترم گذشته چند واحد من حذف شد. اما بعد از بازیهای یونیورسیاد (دانشجویان جهان) که مدال آوردم دیگر مشکلی نداشتهام. بیشتر استادها نیز شرایط من را درک کرده و همکاری لازم را میکنند. بیشتر در اردوها هستم و وقت نمیکنم در کلاس ها حضور پیدا کنم. البته در دانشگاه های دولتی تهران سخت گیری بیشتر است و نمی توانم انتقالی بگیرم زیرا باید برای حضور در کلاس ها از تمرین بزنم. به دلیل حضور قهرمانان زیاد در دانشگاه های تهران با ورزشکاران کنار نمی آیند.
هدفم حضور در چند المپیک است
من هم مثل الهه احمدی دوست دارم مدت ها این رشته را ادامه دهم. در تیراندازی محدودیتی نیست و حتی ورزشکارانی هستند که در پنجاه سالگی شلیک می کنند. چه حمایت شویم چه نشویم من تمام تلاشم را می کنم که موفق باشم. هدف نهاییام شرکت کردن در چند المپیک و مدال آوری در این آوردگاه است که امیدوارم به این هدف برسم. از نظر سنی فرصت زیادی دارم و میتوانم در چند المپیک حضور داشته باشم.
گفتوگو از خبرنگار ایسنا، سمیه حسنزاده
انتهای پیام