شاهزاده شیرین‌گوی شهر من...

سعید آژده گفت: شیوه زنده‌یاد فتح‌الله بی‌نیاز در نوشتار متفاوت و مدرن‌تر از همنسلانش بود و برای همین خیلی زود توانست خودش را خاص جلوه دهد و خواص او را در کنار بزرگان داستان معاصر پذیرفتند.

سعید آژده گفت: شیوه زنده‌یاد فتح‌الله بی‌نیاز در نوشتار متفاوت و مدرن‌تر از همنسلانش بود و برای همین خیلی زود توانست خودش را خاص جلوه دهد و خواص او را در کنار بزرگان داستان معاصر پذیرفتند.

به گزارش خبرنگار ایسنا - منطقه خوزستان، این شاعر و منتقد ادبی و همشهری فتح‌الله بی‌نیاز ضمن تسلیت درگذشت این چهره فقید ادبیات معاصر ایران مطلبی در رثای او نوشت که در پی می‌آید:

«شاهزاده شیرین‌گوی شهر من، مسجدسلیمان، درگذشت! آخرین قصه مرگ شهرزاد و عصر نیازمندی ما به بی‌نیاز! در فقدان فتح‌الله!؟

برای تسلیت به دولت‌آبادی و وارثان واژه:

آه دریغا انسان...!

دریغا مهر بی‌مهر...!

دریغا متفکر...!

دریغا معاصران ما...!

دریغا پاییز پست...!

دریغا پناهندگان به لغت...!

دریغا پناه بی‌پناهان...!

دریغا مهر ماه مرگ...!

فتح‌الله بی‌نیاز یکی از معدود بازماندگان عصر شهرزادهای شیرین شهرآشوب ایران بود؛ ایرانشهر ادیبان و عالمان. او سال‌ها پیش به درک و دریافت لغت رسید و واژه‌ها برای او احترام خاصی قائل‌اند. این عصر، عصر بی‌نیازی ما نیست. عصر بی‌نیازی ما نبود. این عصر نیازمند فتح شهر شهرزادها است؛ فتحی فرشته‌وار، فتحی خداگونه!

فتح‌الله بی‌نیاز برای جاودان شدن آخرین قصه‌اش را با نام مرگ نوشت و به آقایان اساطیر ادب پیوست. بی‌نیاز راوی عصر مدرنیته در مسجدسلیمان بود که به احترامش تمام ایران ایستاد؛ شهری که دروازه مدرنیته شعر و داستان معاصر بود که همزمان با اکتشاف و جوشش نفت نام‌های زیادی به علم و ادب ایران افزوده شدند که موقعیت کشور را تغییر و توسعه دادند.

بی‌نیاز راز ماندگاری را مانند دیگر همنسلان و همشهریان دریافت و خیلی زود مطرح شد. او آمده بود تا مرگ و ناکامی همشهری جوانمرگش منوچهر شفیانی را جبران کند؛ منوچهری که شبی در خانه احمد شاملو و در کنار بهرام اردبیلی، هوشنگ چالنگی و الف بامداد در جوان‌ترین سن ممکن جان داد و جریان اقلیمی‌نویسی را به بهرام حیدری‌ها و بی‌نیازها هدیه داد.

شیوه او در نوشتار متفاوت و مدرن‌تر از خیلِ همنسلانش بود و برای همین خیلی زود توانست خودش را خاص جلوه دهد و خواص او را در کنار بزرگان داستان معاصر پذیرفتند. حالا دولت‌آبادی همچنان مانده و چندتایی درشت و کوچک از این نسل؛ بهرام حیدری، علی‌مراد فدایی‌نیا، یارعلی پورمقدم، قباد آذرایین و چندتای دیگر. اینان باید همچنان اجاق و شعله شهرزادهای ایران را روشن نگه دارند.

شعله شهرزادهایی همچون جمال‌زاده، هدایت، سیمین دانشور، بزرگ علوی، هوشنگ گلشیری، منوچهر شفیانی، محمود دولت‌آبادی، احمد محمود و... . این مرگ قصه تلخناکی از فتح‌اللهی بود که داستان معاصر همچنان نیازمند نوشتار او است. هر نویسنده‌ای که در گوشه‌ای از جهان می‌میرد بی‌گمان قله‌ای از قلل زمین فرو می‌رود. یا دار و درختی بلند شکسته می‌شود تا ما همچنان بی‌سایه به سجده سروها برویم و بگرییم. مرگ جسمانی او مصیبتی عظیم برای تاریخ ادبیات ایران و جهان است اما آثار درخشان و مانای این ماه مدار ما را روشن نگه خواهد داشت.

من فقدان این فرهیخته را به همه فاختگان فصول فهمیدگی و لغت، خاصه به محمود دولت‌آبادی بزرگ، تسلیت می‌گویم و همچنان دعاگو و قدرشناس بازماندگان این قبیله خواهم بود.

زنده باد نام نامیرای وارثان واژه.»

انتهای پیام

  • دوشنبه/ ۱۳ مهر ۱۳۹۴ / ۱۰:۴۹
  • دسته‌بندی: ادبیات و کتاب
  • کد خبر: 94071308243
  • خبرنگار :