پخش ثروت در چمن و بازی با اعصاب علم

ستاره‌ها بی‌ستایش هم می‌درخشند؛ خواه تالارهای باور ما، مزین به هزاران چراغ پرهزینه و بی‌مایه، با آن نورهای مصنوعی باشد یا نباشد. بهره‌مندی از درخشش ذاتی ستاره‌های علم، هنری می‌خواهد که قیمت آن در جهان به بی‌قیمتی رسیده است.

ستاره‌ها بی‌ستایش هم می‌درخشند؛ خواه تالارهای باور ما، مزین به هزاران چراغ پرهزینه و بی‌مایه، با آن نورهای مصنوعی باشد یا نباشد. بهره‌مندی از درخشش ذاتی ستاره‌های علم، هنری می‌خواهد که قیمت آن در جهان به بی‌قیمتی رسیده است.

به گزارش خبرنگار علمی ایسنا در جامعه‌ای که نرخ بیکاری تحصیلکرده‌ها فزونی تأسف‌برانگیزی بر غیرتحصیلکرده‌ها می‌یابد و بازار مکاره کالاهای وارداتی و واسطه‌گری‌ها، بر توان و دانش داخلی‌اش، تنه می‌زند؛ تخصص در مدیریت‌ها چندان معنایی ندارد؛ «حرافی‌های هنرمندانه» از «عملکردهای متعهدانه» برای خیلی‌ها چاره‌سازتر است؛ با آمارسازی‌ می‌توان افتخار کسب کرد؛ شعار حمایت‌های مالی از پژوهشگران سر داد و به همین بهانه، اساتید را به باد نصیحت گرفت، بی‌آنکه برگی از رنجهای آنها را در کارنامه خود داشت؛ گودالی از رقابت‌های بی‌سرانجام برای کسب امتیازات ارتقائات و درجات مثلا علمی کند و خلاقیت‌ها را به پای آن ذبح و تلاش کرد که از مایه‌ها و سرمایه‌ها، بی‌مایگی ساخت؛ سیاست پشت سیاست نوشت و بند بند سیاستها را قربانی سالها تفسیرهای پیچ‌در پیچ در ناکجاآباد کرد تا نیروهای خلاق و باانگیزه‌ی سرگردان، تقدیم سرزمینهای تشنه شوند؛ سخن گفتن از «حاکمیت علم در جامعه» سخت و دشوار است و سخنی از روی سرخوشی به نظر می‌رسد.

و نتیجه این سخت و دشواری آن که جامعه اکنون ما با آن پشتوانه عظیم علمی که مورد غبطه بسیاری از جوامع است، باور کنیم یا نه، با فرهنگ علم بیگانه است و با آن که علم، عَلَم قدرت‌نمایی در جهان امروز است، خرج کردن ثروت‌های بادآورده نفتی را خوب بلد است؛ اما راه تولید ثروت از علم را، نه آموخته است و نه با سرمستی از توهم پایان‌ناپذیری منابع طبیعی‌اش می‌خواهد که بیاموزد.

پس اگر در چنین جامعه‌ای، ما مسؤولیم، باید از خود بپرسیم چرا در هر همایش و مناسبتی که نیاز به نمایش عملکردهایمان داریم، سند افتخار دانشمندان بی‌ادعا را به نام دولت‌های خود می‌زنیم و از «رتبه تولید علم» که با ایثار محض محققان بی‌امکانات ما که کتابها در وصف این بی‌ادعایی و انگیزه‌های حقیقتا حیرت‌انگیز می‌توان نوشت، کسب اعتبار می‌کنیم؟

تجهیزات آزمایشگاهی نفس نمی‌کشند

گوش مسؤولان پر است از تمنای بودجه پژوهش برای محققانی که آزمایشگاه‌های آنها از بی‌پولی به تاریکخانه‌هایی با تجهیزات موزه‌ای تبدیل شده‌اند و این تجهیزات برای آن که موتورشان روشن بماند، روزها پژوهشگران را سرکار می‌گذارند و سبب می‌شوند بسیاری از محققان ما عطای تحقیقات را به لقایش ببخشند و به همان تئوری‌ها در کلاس‌های درس بسنده کنند.

کار محققان ما با آن همه تاکید ویژه رهبر معظم انقلاب، بر عقب‌نماندن از قافله علمی جهان، به جایی رسیده است که امروز توان تامین منابع مالی سفرهای علمی پژوهشی بین‌المللی و ارائه مقالات خود را در کنفرانس‌های جهانی ندارند و گواه این موضوع افت قابل توجه تعداد مقالات ارائه شده در سمینارهای بین‌المللی است که افت شتاب تولید علم را نیز به همراه داشت.

تجهیزات آزمایشگاهی اولین نیاز بدیهی دانشمندان است

چگونه می‌توان از اهمیت و اعتبار اجتماعی علم و دانشمندان سخن گفت اما شاهد بود که کمبود بودجه پژوهش و در نتیجه امکانات مناسب علمی و تحقیقاتی در دانشگاه‌ها، اشک محققان تراز اول کشور را براستی درآورده است؛ چرا که هیچ تناسب منطقی در صرف درآمدهای کشور و بویژه اختصاص اعتبار مناسب به پژوهش وجود ندارد.

بودجه‌ی کمرخمیده پژوهش همچنان در التماس سهمی از تولید ناخالص ملی است و هیچ گوش شنوایی برای جدی گرفتن تأکید ویژه رهبر معظم انقلاب بر اختصاص دست کم دو درصد از تولید ناخالص ملی به بودجه پژوهش تا رسیدن به سهم چهار درصدی بودجه تحقیقات تا افق 1404 در کار نیست!

اختصاص سهم بودجه پژوهش برای انجام تحقیقات و خرید تجهیزات آزمایشگاهی به عنوان اولین نیاز بدیهی دانشمندان کشورمان درحالی با موانع بلند و عجیبی مواجه است که گردش مالی توپ فوتبال، سالی یکهزار میلیارد تومان است

اختصاص سهم بودجه پژوهش برای انجام تحقیقات و خرید تجهیزات آزمایشگاهی به عنوان اولین نیاز بدیهی دانشمندان کشورمان درحالی با موانع بلند و عجیبی مواجه است که گردش مالی توپ فوتبال، سالی یکهزار میلیارد تومان است که از بودجه بیت‌المال به بازیکنان و کادر فنی با آن قراردادهای نجومی همواره حاشیه‌ساز تقدیم می‌شود. یعنی ما پذیرفته‌ایم که سالانه یکهزار میلیارد تومان را فدای توپ و چمنی کنیم که ثروتی برای کشور به همراه نداشته اما نتوانسته‌ایم اندکی بیشتر خرج نبوغ و تعهد نخبگانی کنیم که ماندن در کشور را به هر زحمتی که هست، بر رفتن به «سرزمین‌های تشنه سرمایه انسانی با انگیزه» ترجیح داده‌اند.، به معنایی دیگر، پهلوانان فکری، رها شده و صرفا به قهرمانان جسمی توجه شده است در حالی که، عدالت، پیشرفت و استقلال یک کشور مرهون جسم و جان ورزیده، فرهیخته و با نشاط شهروندانش بوده و باید هماهنگ و موزون به آنها پرداخت.

اگرچه قصد این گزارش به هیچ وجه پرداختن به مقایسه دستمزد استادان دانشگاه‌ها با فوتبالیست‌ها نیست اما شاید دانستن این واقعیت، برای خود هواداران فوتبال خالی از لطف نباشد: یک استاد تمام دانشگاه به عنوان کسی که از شروع تدریس در دانشگاه باید پلکان بسیار زیادی را طی 30 سال خدمت تا زمان بازنشستگی طی کند، پس از سه دهه خدمت آموزشی، پژوهشی و اجرایی طاقت‌فرسا و نوشتن صدها مقاله با تعداد زیادی از استنادات و کسب عالی‌ترین درجه دانشگاهی، برای دریافت دستمزد حدود ده میلیون تومان، باید با عبور از مقطع کارشناسی، کارشناسی ارشد و دکتری و سپس استخدام با مرتبه «استادیار»، «دانشیار» و نهایتا، «استاد تمام»، پله‌ها را یک به یک طی کند تا دست آخر،‌ در جایگاه یک «پروفسور» پس از یک عمر تلاش شبانه‌روزی سی ساله به دستمزد عالی! دست یابد.

با این همه، چشم پرآب استادان و محققان کشور که اگر سطر به سطر گلایه‌هاشان را مرور کنید، محال است به واژه «خستگی» برسید، نه از دستمزد ده میلیونی در برابر دستمزد 220 میلیونی ماهانه یک مربی فوتبال است که عدالت در توزیع بودجه را به خوبی نشان می‌دهد، بلکه از آزمایشگاه‌های خالی از امکانات مناسبی است که استاد دانشگاه برای روی پا نگه داشتن آن باید از جیب هم هزینه کند.

تولید علم کیفی با این تجهیزات چگونه ممکن است؟

همین بی‌عدالتی غیرقابل توجیه و ضعف امکانات آزمایشگاهی مراکز تحقیقاتی وقتی دو چندان می‌شود که چنین مراکزی، مربوط به پژوهشهای بنیادی به عنوان بستر گسترش مرزهای دانش و نیز علوم پایه باشد که در حالت طبیعی، بین توجه مسؤولان به نیازهای نخبگان علوم بنیادی و علوم پایه با سایر رشته‌ها تفاوت‌های زیادی احساس می‌شود و دانشمندان نخبه این رشته‌ها با القای این موضوع از سوی برخی مواجهند که یافته‌های علوم بنیادی مشکلی از جامعه را حل نمی‌کنند و نیازی به سرمایه‌گذاری در پژوهش‌های این حوزه نیست که این برچسب‌ها سبب می‌شود نخبگان این رشته‌ها مکان مناسب‌تری برای اهداف علمی خویش انتخاب کنند؛ یعنی کشورهایی که برای پژوهشهای بنیادی ارزش بیشتری قائل باشند.

حال آن که پژوهش‌های بنیادی مهم هستند و همان گونه که استادان این حوزه معتقدند بدون امکان استفاده از آزمایشگاه‌های مجهز، تولید علم کیفی مقدور نیست و بهره‌وری و مدیریت بهینه تجهیزات، بستر سخت‌افزاری لازم جهت تولید علم کیفی را محقق خواهد کرد و در نتیجه داشتن آزمایشگاه‌های مجهز در دانشگاه‌ها و پژوهشگاه‌ها ضروری است.

اشتباه نباید کرد؛ مسأله را باید درست فهمید؛ استادان، نه مخالف اعتبارات ورزش این مملکت هستند و نه در حسرت دستمزد دو میلیارد تومانی یک مربی فوتبال برای یک فصل مانده‌اند؛ اما سوال این جاست اگر قرار است صرفا در تعیین سقف قراردادهای فوتبالیست‌ها خود را مثلا شبیه کشورهای اروپایی کرده و برای آن پول خرج کنیم، آیا مثل همانها هم حرفه‌ای بازی می‌کنیم؟ آیا دستمزدهای نجومی در فوتبال ما مانند کشورهای اروپایی از جیب باشگاه‌های خصوصی می‌رود یا از جیب بیت‌المال، با آن حاشیه‌های همیشه تکراری‌اش؟!

از سویی دیگر درحالی که برخی بر این اعتقادند که بخش خصوصی باید وارد سرمایه‌گذاری بر روی پژوهش شود و اساسا مشتری پژوهش باید بخش خصوصی باشد و نه دولت که حرف قابل بررسی است این سوال مطرح است: در کشوری که برای داشتن باشگاه خصوصی فوتبال هیچ قدمی برداشته نشده، چرا حمایت دولت از بودجه پژوهش نباید ضرورتی داشته باشد و شعار سرمایه‌گذاری خصوصی را باید سرداد؟

اگر باور داریم که وزن اقتدار کشور در عرصه‌های جهانی اکنون بر شانه‌های دانشمندان این کشور استوار است، نمی‌توان دستمزدهای مازراتی‌سواران و انباشت ثروت در زمین چمن پرحاشیه را دید و به حال و روز علم کشور و دستان خالی محققان بی‌حاشیه افسوس نخورد

درست است که محققان در هیچ جمع رسمی و در هیچ تریبونی از آنچه بر سر آزمایشگاه‌های مراکز تحقیقاتی رفته است سخنی جز در محافل علمی خودمانی به بلندی نگفته‌اند اما اگر باور داریم که وزن اقتدار کشور در عرصه‌های جهانی اکنون بر شانه‌های دانشمندان این کشور استوار است، نمی‌توان دستمزدهای مازراتی‌سواران و انباشت ثروت در زمین چمن پرحاشیه را دید و به حال و روز علم کشور و دستان خالی محققان بی‌حاشیه افسوس نخورد!

پروفسور احمد رضا دهپور، چهره سرشناس علمی بین‌المللی ایران، استاد تمام فارماکولوژی دانشگاه علوم پزشکی تهران به عنوان قطب پزشکی کشور است که به دلیل سالها تلاش اثرگذار در حوزه تخصصی‌اش، تعداد مقالات و اخذ استنادات بالا در مقالات، جزء دانشمندان یک درصد برتر جهان در این رشته به شمار می‌رود. با این همه برخی معتقدند او پیش از آن که چهره سرشناس علمی برجسته در تخصص خود باشد، استاد ورزیده‌ای است که باید هنر نخست او را صبر، حوصله‌ و مهارتش در تربیت دانشجو دانست.

پروفسور دهپور، دانشمند برجسته و بین‌المللی ایران

دکتر آخوندزاده، قائم‌مقام معاون تحقیقات وزیر بهداشت و استاد دانشکده پزشکی درباره او چنین اعتقاد دارد: صرف نظر از جایگاه ویژه پروفسور دهپور در گسترش علم فارماکولوژی در ایران و خاورمیانه ، وی به معنای واقعی یک معلم (mentor) است و از نظر سبک و توانایی های آموزشی الگوی بی‌بدیلی برای بسیاری از دانشجویان است.

پروفسور دهپور، چهره مطرح علم فارماکولوژی در جهان

وی فقط یک نمونه‌ از دانشمندانی است که در کنج آزمایشگاه‌های فاقد تجهیزات که بعضا به انباری لوازم قدیمی و خارج از رده شبیه‌تر است تا به یک مرکز تحقیقاتی، عمر خود را در کنار دانشجویان بی‌شماری صرف کرده است که دست کم 200 تن از آنها که با وی کار پژوهشی داشته‌اند اکنون در ایران نیستند و ترک وطن کرده‌اند و البته بسیاری هم هنوز به امید آینده، با همین امکانات مشغول تحقیق و پژوهش‌اند.

وضعیت اسفبار تجهیزات آزمایشگاهی فارماکولوژی

پروفسور دهپور، در حالی که توصیف تاسف‌باری از وضعیت تجهیزات آزمایشگاهی «مرکز تحقیقات طب تجربی» و نیز تجهیزات آزمایشگاهی گروه فارماکولوژی دانشگاه می‌کند، آزمایشگاهی که حتی معطل قفسه‌بندی به خاطر کمبود اعتبارات دانشگاهی مانده است، در عین حال امیدوار است بتواند حتی فضای انباری گروه فارماکولوژی را هم به مرکز تحقیقات جدید تبدیل کند و به نتایج پژوهشهای دانشجویانش در آینده امیدوار باشد.

گروه فارماکولوژی دانشگاه تهران از سال 1346 در ساختمان جدید راه‌اندازی شده ،اما به گفته پروفسور دهپور، استاد گروه فارماکولوژی و رییس مرکز تحقیقات طب تجربی که از سال 57 به گروه فارماکولوژی وارد شده و مشغول تدریس و پژوهش بوده، تجهیزات آزمایشگاهی این گروه هفت کفن را هم پوسانده‌اند؛ به گونه‌ای که اکثر دستگاه‌ها از کار افتاده‌اند، و به خاطر سر و صداهای زیادی که هنگام کار کردن ایجاد می‌کنند فضای موجود شباهتی به فضای تحقیقاتی که نیاز به تمرکز و آرامش فکری پژوهشگران دارد نداشته و گاهی در میانه فعالیت تحقیقاتی از کار می‌افتند و دانشجویان را معطل می‌گذارند.

تجهیزات آزمایشگاهی هفت کفن پوسانده‌اند

این دانشمند برجسته علوم پایه کشور می‌گوید: تمام دستگاه‌ها از رده خارج شده‌اند و نخبگان فارماکولوژی در قطب پزشکی کشور با همین دستگاه‌ها مشغول به تحقیق و پژوهش هستند و نتیجه بخشی تحقیقات چیزی شبیه معجزه است!

آزمایشگاه فارماکولوژی دانشگاه علوم پزشکی تهران با آن فضای بسیار فرسوده، تاریک و بعضا با اتاق‌های نمور کنده کاری شده، نمونه روشنی از وضعیت اعتبارات اختصاص یافته به دانشگاه‌ها و تجهیزات آزمایشگاهی است که برای نخبگان علمی فراهم کرده‌ایم و سایه هیچ مسوول و دوربین رسانه‌ای هم از آن جا رد نشده است.

کدام بهای سنگین را برای حفظ نخبگان پرداخت کرده‌ایم؟

کار این ستاره‌ها التماس کردن است؟

در شرایطی که کشورهای پیشرفته برای «حاکمیت علم در جامعه» و باور داشتن به ثروت آفرینی علم، بهای بسیار سنگینی را پرداخته‌اند و قدرشناسی از سرآمدان علمی خود را صرفا به معرفی برگزیده‌ها در همایشها و مناسبتها خلاصه نکرده‌اند و تمام همت خویش را بر آن صرف کرده‌اند که زمینه‌ کارهای تحقیقاتی نخبگان خود را فراهم کنند، آیا کار ستاره‌های علمی ما التماس کردن است؟

درحالی که ما به رتبه تولید علم ، آن هم فقط تولید مقاله، دل خوش کرده‌ایم و در دادن پاسخی درست به نیازهای اولیه دانشمندان برای کارهای تحقیقاتی، مانده‌ایم، کشوری همچون سوئد، عالی‌ترین سهم را در جهان به تحقیق و پژوهش اختصاص می‌دهد و نتیجه آن که، اگرچه در تولید مقاله از ما نیز عقب‌تر می‌ماند اما کیست که نداند که این کشور بی آن که به تولید مقاله دل خوش کرده باشد، به واسطه بودجه تحقیقاتی عالی و داشتن مراکز پژوهشی توسعه یافته، توانسته در مقالات پراستناد، گوی سبقت‌ ربوده و بخشی از مهمترین شرکتهای دارویی و فناوری جهان را در اختیار داشته باشد؛ همچنین است کشورهای فنلاند، ژاپن، آمریکا، چین، کره جنوبی، دانمارک، آلمان، فرانسه، اتریش و حتی سنگاپور!

ضعف تجهیزات اشک محققان را درآورده است

با این که بودجه کافی جزو آرزوهای محققان ما شده است اما غصه‌های دانشمندانی امثال پروفسور دهپور با آن سابقه درخشان علمی که ماندن در کشور را به ترک وطن ترجیح داده‌اند، تنها نداشتن تجهیزات آزمایشگاهی پیر و فرسوده و از کار افتاده نیست، بلکه به گفته وی محققان بسیاری و از جمله او و همکارانش برای تصویب طرح‌های پژوهشی دانشجویان تحصیلات تکمیلی (کارشناسی ارشد و دکتری تخصصی) با چنان حجم عظیمی از بوروکراسی مواجهند که گاهی از پذیرش دانشجو برای کار تحقیقاتی پشیمان می‌شوند.

وجود مشکلاتی در زمینه تحقیقات بویژه ضعف و کمبود امکانات آزمایشگاهی محققان تراز اول کشور که سرمایه‌گذاری بر روی آنها می‌تواند ما را به ثروت برساند در حالیست که امروزه کشورهای پیشرفته دنیا با آگاهی از هزینه‌های سرسام‌آور آموزش عالی، برنامه‌های گسترده‌ای برای شکار مغزها دارند. کشورهایی که بودجه‌های کلانی را صرف تحقیق و توسعه و بستر مناسبی را برای پذیرش نخبگان کشورهای مختلف فراهم می‌کنند.

شیوه‌های نادرست برخورد با علم از علل خروج نخبگان است

شیوه‌های نادرست برخورد با علم در کشور که امروز به یکی از علل مهم خروج تحصیل کرده‌های نخبه انجامیده است، کم اهمیت شمردن جایگاه علم و از جمله علوم پایه، ضعف ساختارهای علمی، کاغذ بازی گریبانگیر پژوهش در نهادهای علمی، بی‌توجهی به حفظ منزلت استادان و تامین رفاه و نیازهای مادی و معنوی آنها، گرانی تکنولوژی پژوهش و عدم اختصاص بودجه‌های کافی به دانشگاه‌ها و مراکز تحقیقاتی ما را به این اعتقاد راسخ می‌رساند که مسؤولان دچار یک مشکل مزمن هستند و آن عدم باور به اهمیت جایگاه علم و تحقیق و پژوهش در کشور است.

بودجه کافی نمی‌دهیم، چرا بروکراسی را بر سر پژوهش آوار می‌کنیم؟

فقر امکانات مالی و تجهیزاتی در حالی محققان کشور را به رنج افکنده است که بر اساس یک پژوهش انجام شده از دانشجویان و استادان دانشگاه، نقش کمبود امکانات پژوهش و بودجه تحقیقات از نظر 80 درصد افراد مورد بررسی، از جمله عوامل بسیار مهم مهاجرت نخبگان بوده است.

و مسؤولانی که زیبا و سخاوتمندانه از بودجه عمومی کشور، پاداش‌های چند صد میلیونی به بازیکنان برای برد در رقابت‌های بین‌المللی اختصاص می‌دهند لابد می‌دانند که اگر سابقه تقدیر از دانشمندان که قدرت کشور در دستان متواضع آنهاست را بررسی کنیم، می‌بینیم که برای تامین اعتبار یک جایزه علمی بین‌المللی هم درمانده‌ایم و بدتر از آن آوار بوروکراسی را هم بر سر فعالیت‌های پژوهشی‌شان فرود آورده‌ایم.

بر مسؤولان بودجه کشور است که قدر علم و دانشمندان این کشور را نه به حرف و همایش که در عمل بدانند. علم ایران، عزت‌آفرین غریبی است که اگر نبود، جرأت صحبت در جهان را نداشتیم و اگر چندان قدردان دانشمندان خود نیستیم که موفقیتهای سیاسی و بین‌المللی را همگی مرهون همین چهره‌های بی‌ادعا بدانیم و حتی شایسته بدانیم که خیابانهایمان را به نام دانشمندان در قید حیاتمان مزین کنیم، دست کم، با دیده عدالت، در توزیع بودجه عمومی کشور بنگریم.

شاید توصیف دکتر آخوندزاده، قائم‌مقام معاون تحقیقات و فناوری وزیر بهداشت از میزان نبوغ جامعه علمی ایران، همین جا به کار آید که «در حال حاضر به دلایل مختلف در بسیاری از موارد در صنعت و حتی کشاورزی قابلیت رقابت با کشورهایی حتی مانند ترکیه را نداریم؛ برای مثال یک کیلو هندوانه در مرکز تهران 1400 تومان و در مرکز استانبول 800 تومان است و عنوان می‌شود که حتی با این قیمت هزینه حمل و نقل در ایران، صرف نمی‌کند! در حالیکه در ترکیه، بنزین شش برابر قیمت ایران است؛ این درحالیست که در مقایسه، در ایران با یک دهم اعتبارات پژوهشی در ترکیه ما در بسیاری از موارد جلوتر از ترکیه حرکت می‌کنیم و این گواهی بر پتانسیل نیروی انسانی ما در ایران است؛ همان نسلی که توسط دانشمندانی همچون پروفسور دهپور تربیت می‌شوند»

درک عمق فاجعه در همین مثال ساده، در گرو باور به این ویژگی ممتاز و منحصربه‌فرد جامعه علمی ایران است که از کاه بودجه‌ای که به آن بخشیدیم، چه کوهی از افتخار ساخته است! و ما تاخیر در پذیرش یک تفاهم جهانی در اصل «سپردن تولید ثروت پایدار به دستان پرتوان دانشمندان و نبوغ نخبگان» را چگونه برای نسل آینده توجیه خواهیم کرد؟!

تهیه و تنظیم:فرشته هاشمی

انتهای پیام

  • دوشنبه/ ۵ مرداد ۱۳۹۴ / ۰۰:۰۷
  • دسته‌بندی: علم
  • کد خبر: 94050501999
  • خبرنگار : 90077