یک شاعر گفت: شاعر امروز ملجأیی ندارد. شاید ما هم باید جامه دیگری به تن کنیم و همرنگ دلالان شویم!
سعید آژده در گفتوگو با خبرنگار ایسنا - منطقه خوزستان اظهار کرد: من هر سال در نمایشگاه کتاب تهران حضور پیدا میکردم و کودکانه مطالعه و جستوجو میکردم و حتی در بدترین شرایط اقتصادی بیشتر از چندین نفر کتابخوان حرفهای کتاب میخریدم. اما هر سال نه تنها با رشد کمی و کیفی نمایشگاه روبهرو نبودیم بلکه با افت مواجه شدیم. هر سال هم میگفتیم که سال بعد بهتر میشود اما بهتر که نشد هیچ بلکه بدتر هم شد.
او با اشاره به ناشران گفت: درباره پدیده نشر و پخش در حوزه کتاب باید بگویم اغلب آنها دلال هستند. من بعد از 10 سال به خودم اجازه دادم که کتابم را منتشر کنم اما ای کاش انتشار پیدا نمیکرد چراکه ناشر دلال از من پول گرفت اما درست آن را توزیع نکرد.
این شاعر ادامه داد: من در نشر کنونی ایران شخصی را نمیبینم که بگوید فلان اثر قابلیت چاپ دارد یا خیر. اصلا ملاک چاپ و نشر کتاب چیست؟ ناشران هر کتابی را چاپ میکنند و فرقی ندارد نویسنده یا شاعر چه کسی باشد. حتی بزرگترین ناشران ما هم این کار میکنند.
او اظهار کرد: پشت هر نشر چند نفر خاص قرار دارند. فقط اثر را چاپ میکنند و در دست مولف قرار میدهند و حتی آن را پخش نمیکنند. یا تعداد زیادی از کتابها را در انبار انتشارات نگه میدارند و میگویند که کتاب به فروش نرفته است در حالی که اصلا کتاب پخش هم نشده است.
آژده افزود: علت این معضل نبود نظارت است. شورای نظارت بر نشر و پخش آثار کجا است؟ راه دلالی و فساد باز است. امروز روز شرایط برای این که یک میرزابنویس را شاعر کنیم و یک بقال را رماننویس فراهم است. پول که باشد هر کاری میتوان کرد.
او همچنین بیان کرد: یک وقتهایی در نوجوانی سوال من این بود که چرا هوشنگ چالنگی 40 سال است کتاب چاپ نکرده است؟ اما امروز در 32 سالگی متوجه شدهام که چرا این شاعر چندین سال سکوت کرد. مطمئنا او هم همین مسائل را دیده بود.
شاعر «ولنتاین؛ چهارشنبه بیست و یکم» گفت: هوشنگ چالنگی که میرفت به شاملوها تنه بزند چهار دهه سکوت میکند. آیا میدانید یک روز سکوت یعنی چه؟ آن وقت یک شاعر چهار دهه سکوت کند و هیچ چیز چاپ نکند. از پرنده پرواز را بگیرید چه میماند برایش؟
این شاعر ادامه داد: هوشنگ چالنگی میخواست به شاعری ملی تبدیل شود اما به علت این دست مشکلات چهار دهه به محاق رفت. غول دیگر ادبیات ما یعنی بیژن الهی نیز به چنین سرنوشتی دچار شد.
او با اشاره به نقش شورای نظارت بر آثار اظهار کرد: شورای نظارت بر آثار چه نقشی را ایفا میکند؟ اصلا ما شورای نظارت داریم؟ نقش وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی چیست؟ آیا ما فقط از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی باید ممیزی را ببینیم؟
آژده گفت: ما شنیدهایم که وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی موظف است تعدادی از آثار شاعران و نویسندگان را خریداری کند. پس چه شد؟ آنها حتی 10 نسخه از اثر من را نخریدند.
او در ادامه بیان کرد: متاسفانه وقتی با یک شورای نظارت قاطع مواجه نباشیم و قانون کپی رایت هم رعایت نشود بستر رشد برای ناشاعران مهیا میشود.
این شاعر تصریح کرد: پیشنهاد میدهم یک شورای نظارت متشکل از شاعران و نویسندگان ایجاد شود و در این شورا نویسندگان مستقل و آزاداندیش آثار را بررسی کنند و ببینند چه اثری قابلیت انتشار و ارزش خواندن دارد که حتی اگر در سال 10 کتاب چاپ کند آن 10 کتاب خوب باشند. در حال حاضر به خاطر نبود چنین وضعیتی مخاطب از کتاب استقبال نمیکند و شعر ما نیز خوانده نمیشود.
شاعر «بوسه بر جنوب» توضیح داد: تشکیل شورای نویسندگان مستقل و آزاداندیش از چند جهت به سود ما است. با این کار معضل کتاب خوب خواندن را میتوانیم مرتفع و حداقل کم کنیم. در نتیجه مخاطب به شورای نظارت اطمینان میکند و میداند که چه کتابی را بخواند.
او یادآوری کرد: شورای نظارت باید حداقل در بخش شعر از پنج شاعر تراز اول ایرانی تشکیل شود؛ شاعرانی که در طول چندین دهه تثبیت شدهاند. در این حالت علاوه بر این که مخاطب اطمینان میکند رقابتی نیز بین شاعران به وجود میآید.
این شاعر عنوان کرد: این چه افتخاری است که میگویند سالانه چندین درصد به کتابهای ما افزوده شده است؟ وقتی کیفیت نباشد کمیت چه معنایی میتواند داشته باشد؟ این رشد مثبت نیست بلکه رشد کاذب است و مثل قارچ سمی است که باید جلو رشد آن گرفته شود.
آژده با بیان این که از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی به شاعران و نویسندگان فقط ممیزی رسیده است توضیح داد: شاعران و نویسندگان معاصر آنقدر بیچاره هستند که نمیدانند به چه کسی دلخوش باشند. وقتی وزارتخانه حمایت نمیکند ناشر هم شاعر و نویسنده را سرکیسه میکند. ما به کجا پناه ببریم؟ شاعر امروز ملجأیی ندارد. شاید ما هم باید جامه دیگری به تن کنیم و همرنگ دلالان شویم!
سراینده مجموعه شعر «ضمایر زهرا؛ مشتری در چهارشنبه بیست و یکم» خاطرنشان کرد: زمانی مجلهای به نام "کارنامه" داشتیم که منوچهر آتشی در آن دست داشت. شاعرانی که در دهه 40 شمسی میتوانستند به یک باره ظهور کنند و تمام ادبیات ایران را تحت شعاع خود قرار دهند چگونه تا آخر عمر سکوت میکنند؟ منتقدان معاصر بیایند و این موضوع را آسیبشناسی کنند. مثلا بیژن الهی که در دهه 40 تمام شعر معاصر و مدرن ایران را با اشعار و ترجمهها تحت شعاع قرار میدهد چه میشود که تا پایان عمر سکوت میکند و یک اثر هم منتشر نمیکند؟
وی همچنین با اشاره به تاثیر ادبیات الکترونیکی اظهار کرد: با ظهور فرهنگ و ادبیات الکترونیکی مخاطب ما دیگر مخاطب یک دهه قبل نیست. ظهور ادبیات الکترونیکی رویدادی باسعادت و عطیه الهی بود اما در برابر آن چه کردیم؟ ما ناگزیریم در این پیوند جهانی با مخاطب امروز جهان حرف بزنیم ولی متاسفانه اسباب و ابزار بیان نداریم. حرف و شعر داریم ولی ابزار بیان نداریم. برای همین ساقط شدهایم.
آژده گفت: ما به خاطر نداشتن شورای نظارت نمیتوانیم آثار خوبمان را به جهان معرفی کنیم و آثار ما ترجمه نمیشوند. وقتی با جهان گفتوگو نکنیم فکر میکنند عقیم و لال ماندهایم. ما فعلا فقط حرفهای جهان را میشنویم و فقط نگاه میکنیم و هنوز به مرحله سخن نرسیدهایم. جهان منتظر شنیدن صدای ماست. آیا در این دهه ما با جهان گفتوگو خواهیم کرد؟ آیا صدای تازهای را به جهان معرفی خواهیم کرد؟
این شاعر ادامه داد: ما در کشورمان جوانان مستعدی داریم که اگر جهان صدای آنها را بشنود متوجه میشود که اینها فرزندان حافظ و مولانا هستند. جهان منتظر شنیدن صدایی از ایران است. ما در تکنولوژی و سیاست و انرژی هستهای پیشرفتهای قابل توجهی کردهایم اما ایران را به عنوان کشوری فرهنگی و شاعرخیز میشناسند. اکنون دیگر وقت آن است که جهان صدای این نسل را بشنود.
انتهای پیام