خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا) - یاداشت روز
حمیدرضا حسینی - روزنامهنگار و پژوهشگر تاریخ
موزه ملی ایران روز گذشته (شنبه) شاهد رونمایی از آثار تاریخی خوروین بود که اخیرا با حکم دادگاهی در بلژیک به ایران بازگشتهاند. این آثار در دهه 1340 از کشور خارج شده بودند و استرداد آنها یک دستاورد بزرگ حقوقی برای سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری به شمار میرود. شاید کج سلیقگی باشد که بخواهیم در چنین موقعیتی، شادمانی برخاسته از بازگشت آثار چند هزار ساله خوروین را با نقد عملکرد موزه ملی ایران به تلخی بدل کنیم؛ اما نمایش این آثار و در پی آن توجه افکار عمومی به موزه ملی، فرصت دیریابی را فراهم آورده است تا پارهای مسائل بنیادین از نو مورد بررسی قرار گیرد؛ خصوصا که حل و فصل این مسائل تا حد زیادی از حیطه اختیار و عمل مدیران و کارکنان کوشای موزه ملی خارج است و عزم و اراده بالاترین سطوح سازمان میراث فرهنگی را طلب میکند.
وقتی به وضع موزه ملی ایران به عنوان مادر موزههای کشور و میزبان آثار مسترد شده نظر میافکنیم، خود را در برابر این پرسش مییابیم که در وضع کنونی، بازگشت آثار تاریخی به کشور جز چند صباحی شادمانی مردم و مفتخر شدن مدیران مربوطه، چه دستاورد دیگری در پی خواهد داشت؟
به عبارت دیگر ما برای آثار موجود در موزه ملی ایران چه کار فوقالعادهای کردهایم که بخواهیم همان را در حق آثار تازه رسیده تکرار کنیم؟ اگرچه دیدن آثار ایرانی، پشت ویترین موزههایی چون لوور، ارمیتاژ، متروپولیتن و موزه بریتانیا برای هر ایرانی میهندوست آزاردهنده است اما باید به این واقعیت تلخ اذعان کرد که این آثار در موزههای مورد اشاره و گاه حتا در مجموعههای خصوصی، از هر نظر در شرایط به مراتب بهتری قرار دارند. از اینرو، به همان اندازه که استردادشان به کشور اهمیت دارد، شرایط حفاظت، پژوهش، معرفی و نمایش آنها نیز حائز اهمیت است. با این حال، به استناد موارد ذیل میتوان ادعا کرد که این مهم مورد غفلت قرار گرفته است:
1- گفته میشود که در انبارهای موزه ملی ایران بیش از 300 هزار شیء تاریخی نگهداری میشود. در دولت گذشته وقتی یک دانش آموخته رشته میکروب شناسی، ریاست موزه ملی را برعهده گرفت و با اعتراض شدید کارشناسان میراث فرهنگی روبرو شد، درب انبارهای موزه را به روی خبرنگاران گشود تا با ملاحظه وضع اسفبار آثار موجود، بگویند که آیا یک میکروب شناس – هرقدر کممایه و بیتجربه - میتواند وضع موزه ملی را از آنچه هست بدتر کند؟! و امروز به رغم بهبود محسوس وضعیت انبارها، این پرسش همچنان باقی است که اگر موزه ملی ایران به علت کمبود فضا، نتوانسته بخش عمده آثار خود را در معرض نمایش بگذارد، آیا دستکم امکان بهرهگیری پژوهشگران را فراهم آورده؟ یا حتا از این هم کمتر: آیا فهرستی از تمام آثار موجود در موزه ملی را منتشر ساخته است؟
2- گذشته از موضوع نمایش آثار یا دسترسی پژوهشگران، این دغدغه همواره وجود داشته که آیا ساختمان موزه ملی ایران از جهات مختلف (مقاومت در برابر زلزله، سیستم اطفای حریق، سیستم کنترل دما و رطوبت، سیستم ضد سرقت و...) جای امنی برای نگهداری آثار تاریخی است؟ و آیا در صورت بروز رخدادهای ناگوار، آثار موجود از پوشش بیمهای مناسب برخوردارند؟ نگاهی به تالار نمایش گنجینه ایران باستان و مقایسه آن با برخی از موزههای پیشتاز داخلی – و نه موزههای معتبر بینالمللی – نشان میدهد که مادر موزههای ایران تا چه حد از استانداردهای موزهداری دور افتاده است.
3- در سال 1382 هیأت وزیران در مصوبهای، رأی به توسعه موزه ملی ایران داد و مقرر ساخت که تمام محوطه موسوم به «میدان مشق» به کاربری موزهای اختصاص یابد و فضای نمایشی موزه ملی به 41 هزار متر مربع افزایش پیدا کند. اگرچه اجرای این مصوبه با توجه به مشکلات ناشی از تملک 156 قطعه زمین موجود در محدوده میدان مشق و نیز مسأله بسیار پیچیده انتقال وزارت امورخارجه، در پرده ابهام قرار داشت اما دستاویز قانونی مهمی بود در اختیار سازمان میراث فرهنگی که اگر نتواند همه میدان مشق، لااقل بخشهایی از آن را ضمیمه خود کند. اما این سازمان حتا نتوانست ساختمان سابق کتابخانه ملی را که در اصل برای موزه ملی ساخته شده است، باز پس گیرد!
4- موزه ملی ایران در دهه گذشته نه تنها گسترش نیافته بلکه نیمی از ظرفیت نمایشی خود را از دست داده است. در سال 1385 یکی از دو رکن مهم این موزه، یعنی گنجینهی دوران اسلامی، به علت پارهای مشکلات تأسیساتی موقتا تعطیل شد، سپس تصمیم گرفته شد که همزمان با رفع اشکالات، فضای داخلی آن از نو طراحی شود. اکنون هشت سال است که هزاران اثر تاریخی – فرهنگی متعلق به ایران دوران اسلامی به انبار موزه منتقل شدهاند تا جای مهمترین ادوار تاریخ ملی در موزه ملی خالی باشد.
5- موزه ملی نه تنها در بعد فیزیکی بلکه در فضای مجازی نیز از وضع مناسبی برخوردار نیست. وب سایت موزه چه از نظر محتوا، چه از نظر ساختار فنی و چه از نظر گرافیکی، کیفیت بسیار نازلی دارد؛ و این مدعا فقط با یک بار مراجعه به وب سایت مذکور و چند دقیقه گردش در آن به اثبات خواهد رسید. آیا وجود یک وب سایت متوسط – و نه عالی - توقع زیادی برای بزرگترین و معتبرترین موزه کشور است؟ آیا اگر امکان نمایش همه آثار موزه ملی ایران در نمایشگاههای دایمی و ادواری فراهم نیست، نمیتوان فهرست کامل و اطلاعات گزیده آنها را از طریق مجازی در اختیار پژوهشگران و علاقمندان قرار داد؟
بیتردید مدیران سازمان میراث فرهنگی برای هریک از این پرسشها، پاسخی مفصل دارند. میتوان حدس زد که پاسخ آنان حاوی دو نکته کلیدی خواهد بود: خرابکاریهای دولت گذشته و کمبود امکانات و اعتبارات. هر دو مدعا تا حد زیادی درست است اما لاجرم پرسشهای دیگری مطرح میشوند: آیا برای فایق آمدن بر مشکلات موجود، برنامه دقیق و همه جانبهای تدوین شده است؟ و اگر شده، مفاد آن چیست؟ اجرای آن در چه مرحلهای است و چرا از کم و کیف آن اطلاعی در دست نیست؟
به آغاز سخن بازگردیم: بعد از سالها مجادله حقوقی نفسگیر و پس از یک پیروزی جانانه در دادگاههای بلژیک، آثار تاریخی خوروین به ایران بازگشتهاند. امید میرود که این آثار پس از یک، چند نمایش در تالارهای موزه ملی، به انبارهای این موزه منتقل نشوند؛ و اگر به آنجا رفتند، لااقل برای پژوهشگران قابل دسترسی باشند؛ و اگر به دلایلی در دسترس قرار نمیگیرند، دستکم نام و نشان و تصاویرشان در وبسایت موزه قابل مشاهده باشد. حتا اگر این خواسته نیز اجابت نشد، به همین مقدار راضی خواهیم بود که مطمئن شویم در شرایط مناسب نگهداری میشوند.
انتهای پیام