عشاق دهر ناله کنند از فراق یار

مجموعه‌ای از شعرهای عاشورایی یک شاعر آیینی پس از چند دهه، با تصحیح و ویرایش جدید، در قالبی نو بازنشر می‌شود.

مجموعه‌ای از شعرهای عاشورایی یک شاعر آیینی پس از چند دهه، با تصحیح و ویرایش جدید، در قالبی نو بازنشر می‌شود.

به گزارش بخش ادبیات و نشر ایسنا، در مقدمه‌ی کتاب ایده‌آل فرقانی (دیوان محبی) که به‌مناسبت تاسوعا و عاشورا زیر چاپ رفته، آمده است:

«در تاریخ فرهنگ و ادبیات این مملکت، بسیاری از افراد بوده‌اند که از فرط علاقه‌ای درونی به هنر و زیبایی، به شعر و ادبیات پرداخته، اما بسیاری هم از این گونه‌ی هنری مرتبط با اندیشه، به‌عنوان وسیله‌ای برای دست یافتن به هدفی دیگر استفاده کرده‌اند. گروه دوم، گاهی برای کسب وجهه‌ای محدود، گاهی در پی مکنت و مال، گاهی برای جلب توجه افرادی خاص و گاهی هم برای ابراز ارادتی عقیدتی، از صنایع ادبی و ظرفیت‌های شعر فارسی بهره گرفته‌اند. مرحوم حاج محمد آقا فرقانی بی‌شک از گروه اخیر بوده که خواندن شعرهای آیینی‌اش بیان‌گر آن است که روح او بیش از آن‌که در پی دستیابی به پله‌های رفیع وجه هنری ادبیات باشد، در پی آن بوده که با این ابزار، ارادت‌های عقیدتی خویش را ابراز کند و به حلاوت‌هایی دست یابد.

مرحوم فرقانی که «محبی» تخلص می‌کرد، بیش از صد سال پیش در اواخر دوره‌ی قاجاریه، در شهر تبریز پا به عرصه گذاشت و در دوره‌ی پهلوی به تهران کوچ کرد. می‌توان گفت او قواعد سرایش شعر فارسی را آموخت تا برای واقعه‌ی عاشورا و آن‌چه که بر حضرت امام حسین (ع) و نزدیکان و یارانش رفت، شعر بگوید، یا وقتی که قواعد سرودن شعر فارسی را آموخت، جز این موضوع و شعرهایی در منقبت اهل بیت (ع)، کمتر توانست چیزی بسراید».

در یکی از شعرهای این مجموعه که با تصحیح و مقدمه‌ی علیرضا بهرامی در نشر آرادمان منتشر می‌شود، در تضمینی از غزل حافظ و از زبان حال حضرت سکینه خطاب به حضرت علی‌اکبر (ع) آمده است:

زان پیش‌تر که خواهر تو در به در شود

کاش این سپهر دون همه زیر و زبر شود

از عشق من کجاست کسی باخبر شود

عشقت نه سرسری است که از سر به‌در شود

«مهرت نه عارضی است که جای دگر شود»

این شد به عمر خویش از این دیر حاصلم

در بزم وصلم و به فراق تو مایلم

اما ز سیل اشک خودم پای در گلم

عشق تو در وجودم و مهر تو در دلم

«با شیر اندرون شده با جان به‌در شود»

مهجور صبح و شام کند وصلت آرزو

یاللعجب که وصل و فراقست روبه‌رو

شادم ز وصل و لیک دهد فرقت آبرو

دردی است درد عشق که اندر علاج او

«هر چند سعی بیش نمایی بتر شود»

عشاق دهر ناله کنند از فراق یار

لیلی ولی به بزم وصالت در آه و زار

آیا سبب چه بود کز آن سرو گلعذار

از عالم وصال کند فرقت اختیار

«زان صورتی که صورت خیرالبشر شود»

دارم هزار ادله به اظهار مطلبی

چون تو جهان ندیده دل‌آرا مؤدبی

دایر شود گر از غم آفاق مکتبی

اول منم که در همه روزی و هر شبی

«دود دلم به گنبد افلاک بر شود»

بعد از تو می‌روم به دمار فراق تو

در هر بلا به یاد تو و اشتیاق تو

ای ماه طاقتم نبود در محاق تو

دارد «محبی» حسرت قبر و رواق تو

«روزی شود به قبر تو وی را سفر شود»

انتهای پیام

  • سه‌شنبه/ ۱۳ آبان ۱۳۹۳ / ۰۰:۱۰
  • دسته‌بندی: ادبیات و کتاب
  • کد خبر: 93081305964
  • خبرنگار : 71039