لوگوها را هر روز میبینیم. در خانه، محل کار، خیابان و حتی روی شخصیترین وسایلمان. آنها تنها یک تصویر نیستند، لوگوها در زندگی ما جای خود را پیدا کردهاند و به حافظه تصویریمان پیوستهاند.
در دنیای سرعت و صنعت و تجارت، طراحی یک نشان که بتواند معرف مناسبی برای یک شرکت، موسسه یا شخص باشد اهمیت زیادی پیدا کرده است. از زمانی که طراحی لوگو رایج شد، نشانهایی وارد دنیای تجارت شدند که توانستند در ذهن مردم جای خود را پیدا کنند.
ابراهیم حقیقی، طراح و گرافیست پیشکسوت، در گفتوگو با خبرنگار بخش هنرهای تجسمی خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا)، درباره تعریف لوگو و ویژگیهای آن اظهار کرد: از قدیم در ایران به لوگو «آرم» میگفتند. در دانشکدهها و مسابقهها هم همینطور. مرتضی ممیز برای لوگو کلمه «نشان» و برای لوگوتایپ «نامنوشته» را انتخاب کرد. من هم به شخصه وقتی میخواهم با سفارشدهنده لغتی را در این باره رد و بدل کنم، از همین عناوین انتخاب شده توسط مرتضی ممیز استفاده میکنم.
او افزود: نشان تصویری در حقیقت شناسه یا شناسنامه تصویری یک موسسه، محصول یا حتی یک شخص است. کلمه موسسه در اینجا بخش گستردهای از موسسات، کارخانجات، شرکتها، وزارتخانهها و... را دربرمیگیرد. نشان باید ظرفیت تصویری روایت شخص و عملکرد یا کاربرد آن چیزی را که مسوولیت آن را بر عهده گرفته انجام بدهد. هر نشانی که درست طراحی شده باشد در این باره موفق خواهد بود.
این طراح ادامه داد: گاهی نشانها در رفتار حضور اولیهشان یا ایماژی که به محض دیدن درست میکنند، ممکن است خارج از این تعریف باشند؛ مثل نشان نایک (Nike). این نشان مربوط به کارخانهای است که محصولات ورزشی تولید میکنند و لاغیر و همه دنیا هم این را میدانند. حتی بچههای سیاهپوست پاپتی آفریقا هم میدانند. این نشانه تصویری نه علامتی از ورزش دارد و نه از محصولات ورزشی و به دلیل تعدد مصرف و تکرار به اندازه (نه بیش از اندازه) برای تبلیغات توانسته در اذهان رسوخ کند.
حقیقی درباره مثال ایرانی این موضوع گفت: سیمرغ جشنواره فجر مثال ایرانی این موضوع است. همه به عنوان یک ایرانی آن را میشناسند که به خاطر تعدد تکرار و تداوم است.
تداوم در رفتار درست اهمیت زیادی در موفقیت یک نشان دارد. اگر به جامعه سینماروی ایران نشان سیمرغ را نشان بدهید، اولین چیزی که به ذهنشان میرسد جشنواره فیلم فجر است، اما در مورد نشان خانه سینما ممکن است این اتفاق نیفتد و تنها اهالی حرفهایتر آن را شناسایی میکنند. در این موارد یا باید توضیح داد یا یک نامنوشته در کنارش آورد.
این گرافیست به عوامل موفقیت یک نشان اشاره و اظهار کرد: ممکن است موفقیت یک لوگو لزوما در خودش نباشد. مثل نشان اتومبیلهای مرسدس، بنز و...
این نشانها به دلیل حضور موفق شرکتشان در جامعه و صنعت به نشانهای موفقی تبدیل شدند. البته در این بین بعضی نشانها هستند که ظرفیت بصری در خودشان دارند. مثل نشان سیب گاز زده شرکت اپل (Apple). این نشان چون از روز اول سوالبرانگیز بود نشان موفقی شد و چون شرکت اپل در حضورش در صنعت و حرفه خود درست عمل کرد در یاد جهانیان به ثبت رسید.
حقیقی در ادامه گفت: زمان یکی از فاکتورهای اثبات موفقیت یک نشان است. فاکتور اصلیتر حضور و شناساندن آن در جامعه است. اگر من فرزند زیبا و دانشمندی داشته باشم و آن را در خانه نگه دارم و معرفیاش نکنم جامعه او را نمیپذیرد. پس باید اول به تداوم و حضور توجه کرد و بعد به زمان.
او همچنین عنوان کرد: نشانهای دیگری هستند که به صورت علائمی که ما با آنها سر و کار داریم آنها را میشناسیم. این نشانها باید آموزش داده شوند، مثل نشانهای راهنمایی و رانندگی.
به عنوان مثال نشان «ورود ممنوع» که یک دایره قرمز با یک خط سفید در درونش است هیچ ظرفیت بصری ندارد اما همه ما میدانیم که این علامت نشانه ورود ممنوع است، چون آن را آموزش دیدهایم.
حقیقی افزود: یکسری نشانها هم هستند که به آنها «دیکتوگرام» میگویند. این نشانها بدون آموزش دادن اطلاعدهندگی خود را بروز میدهند و همه مردم از هر ملیت و کشوری آنها را میشناسند؛ مثلا تصویر بدون جزئیات یک زن و مرد در یک قاب نشان دهنده توالت است یا آدمی که دارد از یک سمت به سمت دیگر میرود نشان دهنده مسیر خروج است، یا یک شیر آب ساده، نشانه آبخوری است. این علامتها نشانههایی هستند که هر آدمی بدون در نظر گرفتن سواد زبانیاش آنها را میفهمد.
این طراح در توضیح بیشتر بر این نشانها گفت: سواد لازم برای فهمیدن اینها سوادی است که در طی حضور در یک جامعه مدنی به دست میآید. تمام اینها مربوط به مدنیت است. مثلا آنهایی که در جنگلها به صورت قبیلهای و بومی زندگی میکنند و هنوز با شکار حیوانات تغذیه میکنند و ارتباطی با مدنیت نداشتهاند، نمیتوانند معنی این علامتها را بفهمند. یعنی لوگوها لزوما وابسته به زبان محاورهای نیستند و میتوانند تنها در حوزه بصری طراحی شوند.
او ادامه داد: بعضی لوگوتایپها هم با دارا بودن تمام شرایطی که گفته شد تصویری کار نمیکنند، بلکه در حوزه زبان هستند. مثل نوشته «آدیداس» (adidas)، «ایرانخودرو» یا «خانه سینما» که تنها در حوزه زبان هستند و اگر کسی زبان بلد نباشد نمیتواند آنها را بخواند.
حقیقی درباره تایپوگرافی نیز اظهار کرد: در تایپوگرافی به نامنوشتهها ظرفیت بصری اضافه میکنند، مثلا یک طرحی بود که برای Mother & child طراحی شده بود کلمه child را درون O، Mother گذاشته بودند. در واقع کلمه child تبدیل به یک جنین شده بود که در O کلمه Mother که حالت رحم داشت قرار گرفته بود.
این گرافیست به تاثیر رواج زبان انگلیسی در دنیا بر طراحی نشان اشاره کرد و گفت: به دلیل رواج زبان انگلیسی بعد از حضور پررنگ انفورماتیک و رایانهها برای تمام افراد بشر، لوگوتایپهایی که در حوزه زبان انگلیسی باشند بیشتر مورد توجه قرار میگیرند؛ آنچنان که لوگوتایپ ژاپنی نمیتواند این موفقیت را داشته باشد. مثلا شرکتهای «سونی» و «هیتاچی» حروفشان را به انگلیسی مینویسند و جایگزین نشانههای تصویری میکنند.
او همچنین گفت: طراحی فارسی نشانها بر مبنای حروف لاتین یکی از رایجترین کارهایی است که صاحبان صنعت و تجارت به طراحان سفارش میدهند. آنها برای حضور موفق در بازارهای جهانی و بخش صادرات نشان اصلی را به زبانهای دیگر منتشر میکنند تا ملیتهای دیگر نیز با زبانهای مختلف آن را بشناسند. این کار برای آشنا شدن مخاطب با کالا و ارتباط برقرار کردن با آن صورت میگیرد. شرکتهای «سونی» و «هیتاچی» برای مثالهای آشنایی برای این موضوع هستند. یکی از کارهایی که من در این زمینه انجام دادم طراحی لوگوتایپ فارسی «تفال» بود.
حقیقی که خود نشانهای مختلفی را برای موسسات مختلف طراحی کرده، درباره سابقه فعالیت خود در این زمینه اظهار کرد: من در سال 50 از طریق ساختن فیلم هشت میلیمتری به سینما نزدیک شدم و با دوستان و همکاران آن زمان مثل کیانوش و داریوش عیاری، همایون پایور، ایرج رامینفر و ناصر غلامرضایی که الان جزو بدنه اصلی سینمای ایران هستند، شروع به کار کردم.
من در دانشکده هنر تحصیل میکردم و کار گرافیک را هم در کانون فکری کودکان و نوجوانان در کنار فرشید مثقالی و مرتضی ممیز آغاز کرده بودم و چون به سینما و گرافیک علاقهمند بودم آنها را به یکدیگر پیوند زدم.
او افزود: قبل از تأسیس انجمن صنفی گرافیک ایران، اولین نشانهام را در سال 50 و برای سینمای آزاد کار کردم. بعد از آن هم در بین سالهای 50 تا 54 نشانههایی برای یک موسسه سینمایی دیگر به اسم «هرمزگان» و یکی دوتا هم برای انتشاراتیها طراحی کردم. در آن زمان همانطور که در کارهای ممیز هم فراوان دیده میشود، نیاز و خواست جامعه بیشتر تصویر بود تا زبان.
قبل از تأسیس انجمن، دانشگاهها رشته گرافیک را تخصصیتر کرده بودند و دانشجو بیشتر میپذیرفتند؛ بنابراین آدمهای حرفهای بیشتری مشغول به این کار شدند. در آن دوره به دلیل رشد و توسعه نظام اقتصادی بیشتر در زمینه طراحی لوگو کار میشد.
او درباره رابطه این حرفه و رشد نظام اقتصادی گفت: گرافیک حرفهای است که به شدت وابسته به سفارش است و من در حوزه ارتباط تصویری بر این مدعا پافشاری میکنم که تا وقتی سفارش نباشد نمیتوان برای دل خود کاری کرد. نمیشود یک طرحی زد و گفت شما مجبوری بپذیری و دوست داشته باشی. باید سفارش باشد و این سفارش هم به توسعه اقتصادی مملکت مربوط است.
اگر تجارت رشد بکند کار طراحان هم بیشتر میشود و برای موسسات، شرکتها و بستهبندی محصولات چه در صادرات و چه در فروش لوگوهایی طراحی میشود.
این طراح افزود: این موضوع نه تنها برای محصولات تجاری بلکه در محصولات فرهنگی مثل کتاب، مجله، روزنامه، فیلم، تئاتر و... هم صدق میکند. هنر گرافیک میتواند نمایشگاهی هم باشد، اما بیشتر در حوزه پوستر. طراح میتواند برای دل خودش پوستر طراحی کند و نمایشگاه خصوصی هم بگذارد که از حوزه ارتباط تصویری خارج میشود و به حوزه هنر میپیوندد.
البته باید به این نکته هم توجه کرد که هر محصول گرافیکی هنر نیست. همانطور که هر فیلمی که تولید میشود اثر هنری نیست و فقط یک نوار متحرک است.
حقیقی درباره وضعیت طراحی نشان در ایران گفت: نشانههایی که مرتضی ممیز طراحی کرد جزو شاخصترین نشانههای طراحانه حرفهای است، اما امروز هم دوستان و هنرمندان جوانی داریم که در این حوزه خیلی خوب کار میکنند.
ابراهیم حقیقی متولد ۱۳ مهر سال ۱۳۲۸ در تهران و فارغالتحصیل کارشناسی ارشد رشته معماری از دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران است. او عضو انجمن بینالمللی طراحان گرافیک، انجمن تصویرگران کتاب کودک و انجمن فیلمسازان مستند ایران است.
حقیقی از سال ۱۳۴۷ تا کنون طراح کتب و مجلات گوناگون بوده است. برای فیلم، سریال و نمایشهای مختلف صحنه را طراحی کرده برای فیلمها و سریالهای زیادی تیتراژ ساخته است. نمایشگاههای متعددی را برگزار کرده و جوایز زیادی نیز به دست آورده است.
انتهای پیام