جایزه بیهقی با امیدواری دولت‌آبادی و شوخی‌های شمس برپا شد

آیین پایانی جایزه داستان «بیهقی» با انتقادهای طنزآمیز شمس لنگرودی از فضای ادبی و هنری ایران و ابراز امیدواری محمود دولت‌آبادی نسبت به حضور جوانان در عرصه ادبیات پس از دوره فترت، برگزار شد.

آیین پایانی جایزه داستان «بیهقی» با انتقادهای طنزآمیز شمس لنگرودی از فضای ادبی و هنری ایران و ابراز امیدواری محمود دولت‌آبادی نسبت به حضور جوانان در عرصه ادبیات پس از دوره فترت، برگزار شد.

کسانی که به نظر دولت‌آبادی کوشش بیهوده می‌کنند

به گزارش خبرنگار ادبیات خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا)، در مراسم پایانی دومین دوره جایزه داستان «بیهقی» که روز جمعه 23 اسفندماه در تالار ایوان شمس برگزار شد، محمود دولت‌آبادی که به تازگی بازخوانی و تحلیل «وزیری امیر حسنک» را بر اساس «تاریخ بیهقی» منتشر کرده در سخنانی گفت: از جوانان سپاس‌گزارم. نیرویی که در جامعه ما می‌جوشد، همیشه امیدبخش است. علاقه به هنر و ادبیات و فرهنگ این سرزمین به رغم همه مشکلات همواره پویا خواهد ماند و کسانی که می‌خواهند جلو این امر مقدس را بگیرند، کوشش بیهوده می‌کنند و به قول آن که گفت «زحمت ما می‌داری»، کار دیگری انجام نمی‌دهند.

این نویسنده پیشکسوت در ادامه اظهار کرد: من فکر نمی‌کردم وقتی وارد دوره فترت در ادبیات شدیم، بار دیگر ادبیات در میان جوانان ما شناخته و ارج نهاده شود و در آن کوشش و پیگیری و فراگیری مستمر و متداوم شود. بسیار خرسندم که این بخش از جوانان ما به سمت دیگری رفته‌اند که یکی از مهم‌ترین نام‌ها و عزیز‌ترین آثار ادبی ایران یعنی نام و اثر ابوالفضل بیهقی را انتخاب کرده‌اند. به این شکل این جمع پیشنهاد می‌کنند که بیهقی خوانده شود که دشوار است اما بسیار لازم است.

دولت‌آبادی همچنین گفت: کاری که فردوسی در اسطوره پهلوانی و تاریخ انجام داد، بیهقی در تاریخ و نثر انجام داده است. خواندن بیهقی به ما کمک می‌کند که بدانیم در کجا بوده‌ایم و کجا هستیم. کار او در نوشتن از مناسبات انسانی و پرورش شخصیت‌ها بدون این‌که فکر کند هنر بزرگی انجام می‌دهد، بسیار مهم است. تواضع که اخلاقی پذیرفته‌شده در فرهنگ ایران است و در آثار فردوسی هم تجلی یافته، در کار بیهقی ادامه پیدا می‌کند. او در کمال تواضع کار بسیار مهمی انجام داده است.

محمود دولت‌آبادی

این نویسنده سپس عنوان کرد: کار بیهقی برای من بسیار آموزنده بوده است از جهت انصاف و نگاه غیرجزمی به واقعیت تاریخی و جذاب‌تر از آن نویسندگی کردن در تاریخ. بیهقی تاریخ می‌نویسد و در عین تاریخ مشاهدات را می‌نویسد، در عین مشاهدات روابط انسانی را می‌نویسد و در عین نوشتن مناسبات انسانی تداعی‌های خود را می‌نویسد. در نتیجه بیهقی به آن‌چه در سنت ادبی قدیمی ما با عنوان داستان در داستان وجود دارد، عمل می‌کند. این موضوع در ادبیات منثور ما بسیار دیده می‌شود و بیهقی هم برای این‌که برای بیان مسائلش شواهد بیاورد‌، در داستان «حسنک وزیر» سه مورد دیگر را نقل کرده است که یکی از آن سه مورد را این‌جا برای‌تان می‌خوانم.

دولت‌آبادی در ادامه گفت: پیش از این بنا داشتم «خبر رسیدن رسول خلیفه» را بخوانم، برای این‌که شاهدی باشد که آن نویسنده چنان وصف می‌کند که ما نویسندگان قرن نوزدهم را به این صفت می‌شناسیم و بخصوص بالزاک در این زمینه نمونه بود از این جهت، و این توصیف آن‌قدر دقیق است که شخص فکر می‌کند نویسنده‌ای 60 سال پیش این‌ها را نوشته است.

دولت‌آبادی در حالی که به دنبال متنی که می‌خواست بخواند می‌گشت،‌ به شوخی گفت: «بیا دیگه! اگه نیایی همون رسول را می‌خوانم ها!»

او در ادامه بخش‌هایی از «حسنک وزیر» را خواند.

انتقادهای طنزآمیز شمس لنگرودی از فضای ادبی

همچنین محمد شمس لنگرودی با بیانی طنزآمیز به انتقاد از فضای ادبی و هنری ایران پرداخت.

به گزارش ایسنا، این شاعر پیشکسوت در سخنانی گفت: لابد دوستان از دیدن من تعجب می‌کنند و فکر می‌کنند چرا من به این‌جا آمده‌ام؛ چراکه شعر ربط چندانی به داستان ندارد. قضیه از این قرار است که در دوره‌ای من در دانشگاه به عده‌ای از دوستانی که این برنامه را اجرا می‌کنند، داستان‌نویسی تدریس می‌کردم و این‌ها فکر کرده‌اند من داستان بلدم. در کلاس می‌توانستم صحبت کنم چون کسی نبود، اما این‌جا نمی‌توانم. من حالم زیاد مساعد نیست؛ به دلیل بعضی خلاف‌های عرفی قرص خورده‌ام، برای همین است که نفسم خوب درنمی‌آید و کارم از آب هم گذشته است.

شمس لنگرودی

شمس لنگرودی که شوخی‌هایش با استقبال و تشویق حاضران مواجه شد، در ادامه اظهار کرد: به چند نکته اشاره می‌کنم که به هنر مربوط است و به داستان هم مربوط می‌شود. هرچند گفتن من به درد نمی‌خورد، اما درد دل است. ما اهل هنر دو مشکل داریم؛ یکی از آن‌ها این است که ما، ملت بزرگ ایران، بسیار متوهم هستیم. نمی‌دانم این توهم از کجا آمده است. این را آقای مخبر باید بگوید که اسطوره‌شناس است.

او ادامه داد: یک شعر در 16 سالگی می‌گوییم و بعد از شاملو انتقاد می‌کنیم. من 20 ساله و دانشجو بودم و تازه با شاملو آشنا شده بودم، با یکی از دوستان در حیاط دانشگاه قدم می‌زدم، به او گفتم شاملو شاعر خوبی است، گفت شاملو که مرده! من باور کردم و فکر کردم شاملو واقعا مرده است، با تعجب گفتم کی؟ گفت نه به لحاظ ادبی می‌گویم! الآن این آقا لابد 63 سال دارد و نمی‌دانم در کجای دنیا زنده است یا مرده. می‌خواهم بگویم تو در این سال‌ها چه کردی؟ ما شعر نگفته یا گفته، می‌گوییم از لورکا که کوچک‌تر نیستیم، اشکالش این است که دیرتر به دنیا آمده‌ایم!

شمس لنگرودی افزود: در داستان‌نویسی هم همین‌طور است. زمانی که «کلیدر» (محمود دولت‌آبادی) تازه منتشر شده بود، یکی از مدعیان را در خیابان دیدم، گفت چه می‌کنی؟ گفتم دارم «کلیدر» را می‌خوانم، فوق‌العاده است، گفت کجایش فوق‌العاده است؟ وقتی بحث‌مان ادامه پیدا کرد، متوجه شدم که او اصلا کتاب را نخوانده و می‌گوید چنین کتابی مگر خواندن دارد؟!

این شاعر و پژوهشگر اظهار کرد: ما چنین توهم عجیب و غریبی داریم. در حالی‌که تجربه من این است و به شما می‌گویم ای کسانی که به من گوش می‌دهید، هنر راه فرعی ندارد. این کارها از تونل‌های ناممکن می‌گذرد. خیلی‌ها در این مملکت نوشتند، اما دولت‌آبادی و گلشیری نشدند. شاملو وقتی زنده بود، حمله می‌کرد و هیچ کس جرأت نداشت درباره‌اش چیزی بگوید. بعد از این‌که رفت، همه مجله‌ها شروع به انتقاد از او کردند و گفتند او شاعر مدرن نبوده است. چرا تا زنده بود این حرف‌ها را نمی‌گفتند، چون شاملو فحش می‌داد، سهراب سپهری نبود که ساکت بنشیند. هرچه بود الآن که از مرگ شاملو این همه سال گذشته است، آن‌ها چه کرده‌اند؟

او در ادامه گفت: بعضی برای جبران ناکاری خود مدام در حال انکار دیگران‌اند؛ به همین دلیل است که من به این جمع احترام می‌گذارم، چون راحت‌ترین کار، کارنکردن و انتقاد از دیگران است. به خاطر دارم که آقای دولت‌آبادی زمانی نکته‌ای گفته بود، که اگر اشتباه می‌کنم بهتر است به من نگوید. ایشان گفته بود که برای نوشتن کلیدر 40 انسان لازم است که آخرین نفر آن را به پایان برساند. همین‌طور هم هست، البته هیچ کاری بدون ایراد نیست.

شمس لنگرودی افزود: مشکل ما توهم است. همه فکر می‌کنیم ملک‌الشعرا هستیم. مشکل دیگرمان این است که نه تنها از یکدیگر حمایت نمی‌کنیم بلکه مرتب یکدیگر را انکار می‌کنیم. مگر در این مملکت چند نفر کتاب می‌خوانند که مدام می‌گویند این کتاب را نخوانید؟ شخصی مانند آقای دولت‌آبادی ستم فراوانی کشید تا به این قله رسید. منتقدان ارجمندی که می‌گویند کتاب خوب و موسیقی خوب در این مملکت نیست و می‌نویسند همین را هم نخوانید ها! این به این دلیل است که انکار دیگران جبران ناکاری خودشان است و این حرف‌ها را در حالی مطرح می‌کنند که کتاب‌های زیادی وجود دارد که ارزشمند است و دیده نمی‌شود، ولی اگر خارجی باشد... . شعرهای براتیگان را ترجمه می‌کنند که یک شاعر درجه شش است؛ اصلا شاعر نیست. در همین فیس‌بوک‌ها که انگار قرار است به زودی آزاد شود، شعرهای درخشانی می‌بینیم که صد برابر از کار براتیگان بهتر است. این‌ها را رد می‌کنند، اما مثلا کار بوکوفسکی را ترجمه می‌کنند که درجه هشت است. تمام تلاش‌شان را می‌کنند که ببینند آثار وطنی ایرادی دارد یا نه.

او همچنین گفت: درباره کتاب «انتری که لوطی‌اش مرده بود» که واقعا یک شاهکار از صادق چوبک است، یک جامعه‌شناس آمریکایی تحلیل جالبی ارائه داده است. اما کدام‌یک از منتقدان ما این‌طور نگاه کرده‌اند؟‌ همین «کلنل» (دولت‌آبادی) اگر ترجمه نشده بود، آیا الآن 50هزار نفر از آن صحبت می‌کردند؟ بیژن نجدی از دنیا رفته است، اما کتاب «یوزپلنگانی که با من دویده‌اند» واقعا شاهکار است. ببینید چند نفر درباره این اثر صحبت می‌کنند؟ حتا مولانا اگر در آمریکا مطرح نشده بود، کسی کارهایش را نمی‌خواند. الآن همه مولوی‌شناسی دارند و لباس سفید می‌پوشند و... . اما مولانا از وقتی که مرده تا الآن، به اندازه این سال‌های اخیر اثرش چاپ نشده است.

اختتامیه جایزه داستان بیهقی

شمس در ادامه اظهار کرد:‌ نوعی خودکوچک‌بینی تاریخی در ما هست که اعتماد به نفس کافی نداریم. نمی‌دانم چون همیشه توی سرمان زده‌اند، این‌طور شده‌ایم. این همه سال بهرام صادقی فعالیت کرده است که نویسنده بزرگی است و کسی به آثارش توجه نمی‌کند، اما اگر یک اثرش در آلمان چاپ شود همه سیگار روشن می‌کنند، اخم‌های‌شان را توی هم می‌کنند و در مورد پست‌مدرن‌ بودن آثارش حرف می‌زنند. جالب است که این‌ها مد هم می‌شود. من به آمریکا می‌رفتم همه فرمالیست بودند، وقتی برگشتم همه ساختارشکن شدند.

این شاعر در حالی‌که همچنان با خنده و لبخند صحبت می‌کرد گفت: هیچ چیز مهم‌تر از صمیمی‌بودن هنرمند نیست، اما اگر شعری ساده‌ هم باشد می‌گویند این‌که کاری ندارد این را عمه من هم می‌تواند بگوید. یک نفر یک کتاب و نصفی شعر گفته که برای من می‌آورد. وقتی می‌گویم وزنش ایراد دارد، می‌گوید تعمدی بوده است. ما 40 سال پدرمان درآمد تا وزن را یاد گرفتیم، حالا می‌گویید تعمدی بوده؟ بعد می‌گوید دوره شما و شاملو گذشته است. اول این‌که غلط می‌کنی من را با شاملو مقایسه می‌کنی، او خیلی بزرگ بوده است. دوم این‌که اگر دوره ما گذشته پس چرا کارت را برای من آورده‌ای؟ بعضی چیزها را می‌خواهم بگویم اما تازه از ممنوع‌الخروجی درآمده‌ام. باید بگویم ما توهم داریم و همین است که می‌خواهیم دنیا را تغییر بدهیم.

او ادامه داد: من زیاد حرف زدم، اصلا نمی‌خواستم حرف بزنم، اما تأثیر قرصی است که خورده‌ام. البته قرص بدی نبوده، مال معده است. من دوست دارم با جوان‌ها کار کنم چون آن‌ها پرانرژی هستند، اما باید توجه کنند که برای این‌که یاد بگیرند بدون استفاده از دست، دوچرخه‌سواری کنند، باید اول دوچرخه‌سواری را به طور کامل یاد بگیرند، بعد دست‌های‌شان را رها کنند. عده‌ای از جوان‌ها آمدند از من فیلم بسازند، فیلمی مسخره و مزخرف ساختند که من هی نگاه می‌کردم و می‌گفتم این منم یا صادق هدایت یا صادق چوبک؟ من در تمام عمرم یک بار سیگار کشیده‌ام، اما در همه جای این فیلم داشتم سیگار می‌کشیدم. وقتی هم به آن‌ها می‌گویم کار اشکال دارد، دیگر تلفنم را هم جواب نمی‌دهند.

شمس لنگرودی سپس گفت: ما باید از جایی این توهم بیمارگونه‌ را تمام کنیم. ادبیات و هنر ما شوخی نیست؛ جدی است. جدی بگیریم. همام تبریزی می‌گوید: «همام را سخنی دلپذیر و شیرین است/ ولی چه سود که بیچاره نیست شیرازی» ما هم بیچاره نیستیم ژاپنی! موراکامی را چنان می‌خوانند که... من نمی‌گویم موراکامی بد است، اما کارش با آثار گلشیری و دولت‌آبادی قابل مقایسه نیست. ما توهم و خودکوچک‌بینی داریم که ان‌شاءالله بعد از حرف‌های من در این جلسه برطرف می‌شود!

امیدواری برای برگزاری کتاب سال بیهقی

بهاءالدین مرشدی، دبیر جایزه داستان بیهقی، نیز با ارائه گزارشی از این جایزه گفت: در دوره اول جایزه، آثاری از 480 نویسنده دریافت کرده بودیم و در این دوره آثاری از 560 نویسنده دریافت کرده‌ایم. تعداد داستان‌نویسان ما بیش‌تر از گذشته بود. این آثار در دو دوره داوری شدند و امروز از برگزیدگان تقدیر می‌کنیم.

او ادامه داد: ما استقلال خود را در داوری و برگزاری جایزه حفظ کردیم، اما معاونت اجتماعی فرهنگی شهرداری تهران در برگزاری جایزه به ما کمک کرد. امیدوارم با حرکتی مضاعف و شوقی که در انجمن داستان بیهقی دیده‌ام، این حرکت گسترده‌تر شود و بتوانیم سال آینده کتاب سال بیهقی را هم برگزار کنیم.

اختتامیه جایزه داستان بیهقی

در سلامت داوری شک نکنید

همچنین احمد اکبرپور، از اعضای هیأت داوران مرحله نهایی دوره دوم جایزه داستان بیهقی، در سخنانی گفت: در مورد مسأله داوری من همیشه می‌گفتم معمولا فقط یک نفر از داوری راضی است و آن هم نفر اول است، اما به‌تازگی فهمیده‌ام نفر اول هم می‌گوید گرفتن جایزه حق مسلم من بوده و داوران کاری نکرده‌اند. شما حق دارید در مورد بی‌سوادی و بی‌سلیقگی داوران انتقاد کنید، اما در سلامت داوری شکی نداشته باشید، در بقیه مسائل حق با شماست. من ساکن شیرازم. در جلسات داستان مرا به عنوان داور جایزه بیهقی معرفی می‌کنند. امیدوارم در آینده این جشنواره به یک جریان تبدیل شود.

او در ادامه به نمایندگی از هیأت داوران مرحله نهایی بیانیه این هیأت را خواند.

محبوبه آب‌برین هم بیانیه هیأت داوران مرحله اول‌ دومین دوره جایزه بیهقی را خواند.

معرفی برگزیدگان دومین دوره جایزه داستان بیهقی

به گزارش ایسنا، در بخش پایانی مراسم با اهدای تندیس دومین دوره جایزه بیهقی، جایزه نقدی پنج میلیون ریالی از سوی معاونت اجتماعی فرهنگی شهرداری تهران و یک جلد کتاب «وزیری امیر حسنک» با امضای محمود دولت‌آبادی به افراد برگزیده، از آن‌ها تقدیر شد. به افراد شایسته تقدیر هم در کنار تندیس و کتاب، جایزه نقدی دو میلیون ریالی اهدا شد.

جایزه برگزیدگان با حضور محمود دولت‌آبادی، جواد مجابی، شمس لنگرودی و داوران جایزه، ابوتراب خسروی، احمد اکبرپور و شهریار وقفی‌پور، و همچنین پورسینا، مدیر روابط عمومی معاونت اجتماعی فرهنگی شهرداری تهران، اهدا شد.

برگزیدگان دومین دوره جایزه داستان کوتاه بیهقی به این شرح اعلام شدند:

آثار برگزیده:

داستان برگزیده اول: «نخجیر» نوشته نسیم مرعشی

داستان برگزیده دوم: «آدم‌ها که حرف نمی‌زنند» نوشته حسین شیخ‌الاسلامی

داستان برگزیده سوم: «هراس از تماشای کبوتر با چشمان باز» نوشته مسعود لک

آثار شایسته تقدیر:

«شوهر دلخواه تو» اثر آرمان معراجی

«توی برف می‌چسبد» اثر مصطفی میرزایی پیهانی

«کاش بچه‌ام را...» اثر مریم منوچهری

«گاو ماده‌ای که زیر دست سلاخ ماغ می‌کشید» اثر ژیلا رفیعی

همچنین هیأت داوران مرحله اول از دو نویسنده کم‌سن و سال تقدیر کردند:

رضا سلیمانی، 11ساله از خرم‌آباد، به خاطر داستان «انگشت شست روی دماغ مامان»

تارا فرساد، نوجوان از تهران، به خاطر داستان «من، لونه و رومریا»

در حاشیه مراسم نیز محمود دولت‌آبادی که به تازگی بازخوانی و تحلیل «وزیری امیر حسنک» را بر اساس «تاریخ بیهقی» در انتشارات فیروزی منتشر کرده و فعلا فروشش اینترنتی است، این اثر را برای علاقه‌مندان امضا کرد.

طبق اعلام مجری، از داوران جایزه، علی خدایی به دلیل مشکلی که داشته و ناهید طباطبایی به دلیل بستری بودن فرزندش در بیمارستان در مراسم پایانی دومین دوره جایزه بیهقی حضور نداشتند.

مراسم پایانی جایزه «بیهقی» با حضور افرادی همچون احمد پوری، فرزانه طاهری، شهاب مقربین، اسدالله امرایی، رسول یونان، علی عبداللهی و سارا سالار همراه بود.

اختتامیه جایزه داستان بیهقی

اختتامیه جایزه داستان بیهقی

انتهای پیام

  • شنبه/ ۲۴ اسفند ۱۳۹۲ / ۱۲:۱۲
  • دسته‌بندی: ادبیات و کتاب
  • کد خبر: 92122415665
  • خبرنگار :