کوروش صفوی معتقد است مسأله اقوام مختلف به شرایط اجتماعی و اقتصادیای که برای اقوام درنظر گرفته میشود مربوط است، نه به زبان.
او همچنین میگوید تصور اینکه آموزش زبانهای بومی به تضعیف زبان فارسی بینجامد تنها یک خواب و خیال است.
استاد زبانشناسی دانشگاه علامه طباطبایی و نایبرییس انجمن زبانشناسی ایران در گفتوگو با خبرنگار ادبیات و نشر خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا)، درباره بحث آموزش زبانهای بومی که این روزها از سوی دولت مطرح شده، گفت: در کشورهای وسیعی همچون ایران ما با موزهای از زبانهای مختلف روبهرو میشویم. نگاهی به این زبانهای مختلف به ما نشان میدهد که با چه تنوعی از مردم، اقوام و فرهنگهای مختلف سروکار داریم. آگاهی از نوع نگاه مردم یک سرزمین به مثابه شناخت اقوام گوناگونی است که در کنار هم زندگی میکنند و همه خود را ایرانی میدانند.
او افزود: یک ترکیزبان ایران به همان اندازه ایرانی است که یک کردیزبانمان و یک ساکن استان فارس یا دیگر استانهای ایران. مسلما آموزش زبانهای مورد استفاده در ایران صرفا آموزش یک زبان نیست، بلکه شناخت فرهنگهای متنوع اقوامی است که به زبانهای مختلف تکلم میکنند. من اساسا با چنین نگاهی به زبانهای ایرانی و غیرایرانی مورد استفاده در ایران بسیار موافقم؛ زیرا وقتی من درکی از زبان اقوام ساکن ایران بیابم، به نوبه خود درکی از دیگر ساکنان این خانه خواهم یافت و احترام این اهل خانه نسبت به هم صدچندان خواهد شد.
صفوی درباره مقدمات آموزش زبانهای بومی در ایران، اظهار کرد: در گام نخست باید به مطالعه گویشهای ایرانی و زبانهای مورد استفاده در این مرز و بوم بپردازیم تا مشخص شود برحسب تعداد سخنگویان هریک از این زبانها اولویت با کدام زبانهاست. ما در ایران زبانهایی داریم که بیش از یک میلیون نفر سخنگو دارند و در مقابل با زبانهایی نیز مواجه میشویم که سخنگویان آنها فقط در چند روستا پراکندهاند. مسلما باید پژوهشی آماری و منسجم در مورد زبانهای ایران و ردهشناسی آنها انجام شود.
او ادامه داد: بحث بر سر این نیست که تمامی زبانهای ایرانی و غیرایرانی مورد استفاده در کشورمان آموزش داده شوند. بحث بر سر میزان اطلاعاتی است که میتوان از طریق شناخت این زبانها به دست آورد. به همین دلیل نمیتوان انتظار داشت که اهمیت زبان کردی مثلا به اندازه زبان شهمیرزادی باشد. بنابراین ابتدا باید تعداد سخنگویان هر زبان، تنوع گویشهای هر زبان و گونههای مختلف این زبانها مشخص شود و در جدولی معلوم شود که تا چه میزان سخنگویان هر زبان، فرهنگ خاص خود را به کمک زبانشان مینمایانند.
صفوی سپس گفت: من بر این باورم که اگر پس از بررسیهای علمی دقیق و تعیین مختصات زبانهای بومی ایران قرار باشد این زبانها آموزش داده شوند، باید آموزگاران این کار از میان بومیان متخصص انتخاب شوند. متن درسی و درسنامههای واحد درسی باید برای همه زبانهای بومی کشور به صورت هماهنگ آماده شود.
او همچنین عنوان کرد: روزی روزگاری ما در ایران روستاهایی داشتیم که کودکانشان تا زمان رفتن به مدرسه غیر از زبان مادری هیچ زبانی به گوششان نخورده بود. این مطلب مربوط به دهها سال پیش است که هنوز متخصصان به آن استناد میکنند. من بعید میدانم که امروز در هیچکدام از نقاط کشور چنین شرایطی اساسا قابل طرح باشد.
صفوی درباره کودکانی که هنوز در برخی مناطق کشور تا قبل از رسیدن به سن مدرسه با زبان فارسی آشنا نشدهاند، گفت: این مشکل پدران و مادران این کودکان است؛ مشکل آموزش و پرورش نیست. پدر و مادر چنین کودکانی با تعصب نگذاشتهاند فرزندانشان فارسی یاد بگیرند. این یک مشکل فرهنگی است. امروز در سوییس پدر و مادرها سعی میکنند فرزندانشان دوزبانه یا چندزبانه بزرگ شوند؛ چون میدانند بچه دوزبانه وقتی رشد کرد، دوفرهنگی میشود و دو شعور پیدا میکند. در مورد این موضوع باید فرهنگ خانوادهها را درست کرد.
این زبانشناس اضافه کرد: در دوره ابتدایی آموزگاران به صورت خودکار، دوزبانه در کلاس حاضر میشوند تا کودکانِ تکزبانه بتوانند در مسیر دوزبانگی قرار بگیرند. در دوره راهنمایی میتوان یک درس به دروس دانشآموزان این دوره اضافه کرد تا فرهنگ و ادبیاتِ زبان مادریشان را بیاموزند. در دبیرستان نیز میتوان به این درسها افزود، ولی نباید تصور کرد که میتوان به یکی از زبانهای بومی علم را نیز آموزش داد. آموزش علم به «زبان علم» نیاز دارد و برای اینکه بتوان به زبانی علم را تدریس کرد این زبان باید با برنامهریزی دقیق و در طول زمانی طولانی به این استعداد برسد.
او همچنین عنوان کرد: در هر سرزمینی تعداد زبانهایی که میتوانند به «زبان علم» مبدل شوند معدودند. در اروپا تقریبا همه کشورها جز استثنائاتی نظیر سوییس تنها از یک زبان علم برخوردارند و گاه چند کشور نیز فقط یک زبان علم دارند؛ برای نمونه آلمان، اتریش، لیختناشتاین و ناحیه آلمانیزبان سوییس زبان علمشان فقط آلمانی است. کشورهایی نظیر فرانسه، بلژیک و موناکو از زبان فرانسه به عنوان زبان علم بهره میگیرند. به عبارت سادهتر زبان علم گونهای از یک زبان است که برای بیان علم آمادگی یافته است.
صفوی افزود: مجموعه وسیعی از زبانهای دنیا؛ یعنی حدود چهار پنجم این زبانها، به عنوان زبان علم آمادگی نیافتهاند. من بعید میدانم که بتوان تصور کرد تمامی زبانهای ایرانی امکان تبدیل به زبان علم را داشته باشند؛ زیرا اساسا چنین نیازی هیچگاه مشاهده نشده است. معمولا در کشورهایی نظیر هندوستان یا چین هم که در آنها تنوع زبانها به مراتب بیش از ایران است، زبان علم از میان تمامی این زبانها تنها همان زبانی است که در طول تاریخ استعداد علمی شدن را داشته است.
او سپس درباره این اعتقاد که آموزش زبانهای بومی باعث تضعیف زبان فارسی میشود، گفت: من اساسا اعتقاد ندارم که آموزش هیچ زبان بومیای به تضعیف زبان فرهنگی یک کشور بینجامد. زبانی مانند فارسی در طول تاریخ، زبان فرهنگی این مرز و بوم بوده و به همین دلیل نیز زبان رسمی کشور است. این زبان در طول تاریخ استوار و پابرجا در مقابل تمامی زبانهایی ایستادگی کرده که به این سرزمین تحمیل شدهاند. بنابراین به لحاظ علمی و بر حسب مستندات تاریخی تصور اینکه آموزش زبانهای بومی به تضعیف زبان فارسی بینجامد تنها یک خواب و خیال است.
صفوی در پاسخ به این سؤال که آیا آموزش ندادن زبانهای بومی عواقب منفی خواهد داشت، گفت: نه. چه عواقبی؟!
او در ادامه اظهار کرد: در کشوری مانند سوییس، ایتالیاییزبانها در کنار آلمانیزبانها و فرانسهزبانها زندگی میکنند، اما من در هیچ جای تاریخ نخواندهام که فرانسهزبانان سوییس بخواهند از کشورشان جدا شوند و به بخشی از سرزمین فرانسه ملحق شوند. میدانید چرا؟ زیرا هیچ سوییسیای احساس نمیکند که سرزمین فرانسه نسبت به سرزمین خودش برتری دارد. مسأله اقوام مختلف به زبان ربط ندارد، به شرایط اجتماعی و اقتصادیای ربط دارد که ما برای اقوام مختلفمان درنظر میگیریم.
انتهای پیام