ویکتور یانوکوویچ بازمانده بزرگ دوره سیاسی پس از شوروی در اوکراین است. او پس از یک شکست انقلابی دوباره به عرصه سیاست بازگشت. رقبای اصلی او یا در زندان به سر میبرند و یا وجهه خود را از دست دادهاند.
به گزارش خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا)، روزنامه گاردین در گزارشی روش سیاسی رئیس جمهوری اوکراین و احتمال عزل او را مورد بررسی قرار داده و می نویسد: ویکتور یانوکوویچ، رئیسجمهوری اوکراین که از سوی روسیه هم مورد لطف قرار گرفته و هم تهدید شد، به سوی بروکسل و اتحادیه اروپا جذب شد. هر چند که خود یانوکوویچ در نواحی لم یضرع و صنعتی شرق اوکراین پرورش یافته است، اما اکنون مردی بسیار غنی است.
جوانانی که خیابانهای کییف و دیگر شهرهای اوکراین را پر کرده و خواستار سرنگونی یانکوویچ هستند، او را مظهر مسیر اشتباهی میدانند که کشورشان نباید در آن جهت باشد. یانوکوویچ که در جوانی دو بار به جرم حمله، به زندان رفته بود، توانست در فضای کشنده سیاست اوکراین رشد و نمو یابد، پس به این راحتی هم دست از قدرت نمیکشد.
لیلیا شوتسوا، از اندیشکده کارنگی روسیه در مسکو در این خصوص گفت: یانوکوویچ در تلاش است تا انتخاب دوباره خود در انتخابات 2015 را تضمین کند و این محرک باعث اتخاذ این اقدامات شد. او به این نتیجه رسید که همکاری با اروپا، پیروزی دوباره او در انتخابات را تضمین نمیکند و به این ترتیب دوباره به فرمول کرملین که حفظ قدرت است، روی آورد.
یانوکوویچ پس از اینکه از عقد قرارداد همکاری تجاری با اروپا خودداری کرد، در هفته اخیر به طرز عجیبی ساکت مانده است. صدها هزار نفر به خیابانهای کییف آمده و ساختمانهای دولتی را اشغال کردهاند، ولی او تنها عنوان کرد که از حملات پلیس ضد شورش به معترضان مسالمتآمیز در شامگاه روز یکشنبه به شدت خشمگین است. اما او هیچگاه در سخنرانیها عمومی قوی و تاثیرگذار نبوده است.
یانکوویچ ریاست یک کشور دچار فساد، چنددستگی و فقر را بر عهده دارد که بین مرزهای غربی روسیه و مرزهای شرق اتحادیه اروپا محصور است. بخشهایی از غرب اوکراین پیشتر تحت مالکیت لهستان و قبل از آن امپراطوری اتریش مجارستان بود. شرق و جنوب این کشور نیز که متعلق به روسیه بودند، همچنان از زبان و فرهنگ روسی برخوردارند و به این ترتیب هیچ نظر واحدی در خصوص اینکه اوکراین باید چگونه باشد، وجود ندارد.
یانوکوویچ که در اصل روسی صحبت میکند و در سن 50 سالگی و آن هم با اهداف سیاسی زبان اوکراینی را فرا گرفت، به عنوان کسی که گوش به حرف مسکو است، شناخته میشود. اما دورویی یانکوویچ بسیار پیچیده بوده و حتی بعضی اوقات منجر به اختلاف و مشکل با کرملین شده است. همانطور که دیدیم، وقتی که شرایط حساس میشود، یانکوویچ با سیاستی که در مسکو طرحریزی میشود بسیار راحتتر کنار آمده و از آن استفاده میبرد تا اینکه بخواهد از سیاست اصلاحات نظاممندی که از عقد قرارداد تجاری با اتحادیه اروپا به دست میآیند، استفاده کند.
آندرو ویلسون، کارشناس مسائل اوکراین در شورای اروپا در این باره گفت: شرایط حاضر در اوکراین از لحاظ فنی یک انقلاب محسوب میشود و غریزه طبیعی یانوکوویچ ایجاب میکند که مقابله کند.
شاید سرنگونی یانوکوویچ از اتفاقاتی که در انقلاب نارنجی 2004 – 2005 رخ داد نیز دشوارتر باشد. خود او جرقه انقلاب نارنجی را با تلاش برای دزدیدن یک انتخابات زد. اما باخت و برای ویکتور یوشچنکو که با توطئهچینیهای مداوم علیه یولیا تیموشنکو، نخستوزیر موقت، ثابت کرد بیلیاقت است، راه را باز کرد.
اما یانوکوویچ دوباره بازگشت و به عنوان نخستوزیر، جایگزین تیموشنکو شد. سپس او را در رقابت ریاست جمهوری در سال 2010 شکست داد. سال بعد تیموشنکو به زندان افتاد. ناظران خارجی بر خلاف سال 2004، سلامت انتخابات سال 2010 را تایید کردند.
یانوکوویچ در میانه دوره پنج سالهاش به مشکل خورده است. سوال اینجاست که این مشکل تا چه اندازه جدی است؟ آیا او میتواند اعتراضات و معترضین را سرکوب کرده و به پلیس مخفی، نیروهای امنیتی و برخی از ثروتمندان قدرتمند که او را از لحاظ مالی حمایت کرده و رسانههای را در اختیار دارند اتکا کند؟ آیا میتواند روی کمک ولادیمیر پوتین رئیسجمهوری روسیه حساب کند؟ آیا یانوکوویچ میتواند بدهیها را رفع کرده و از در هم شکستن اوکراین جلوگیری کند؟
او هماکنون بسیاری از اعضای پارلمان و حتی سرگئی لیووچکین، فرمانده ستاد مشترک ارتش خود را از دست داده است. لیووچکین به همراه دیمیتری فیرتاش، یکی دیگر از ثروتمندهای اوکراین، بزرگترین ایستگاه تلویزیونی این کشور را در اختیار دارند. همچنین گفته میشود که فیرتاش بیش از 10 نماینده پارلمان را در دست خود دارد که میتواند در سرنگونی دولت موثر باشد.
یانوکوویچ هم یکی از آن رهبرانی است که ابتدا محبوبند اما پس از پیروزی در انتخابات، از اختیاراتشان برای چند دسته کردن، ارتقاء دوستانشان و مجازات رقبایشان استفاده میکند. در روسیه، ترکیه و مجارساتان نیز شرایط مشابهی حاکم است. رهبران این کشورها با توجه به فرهنگشان، متفاوتند اما ویژگیهای مشترکی دارند و از روشهای کنترل و تهدید مشابهی استفاده میکنند تا وفادارانی به دور خود جمع کرده و اپوزیسیون را مجازات کنند. از نظر مقامات روسیه، اوکراین، ترکیه یا مجارستان، مردم این کشورها یا با آنها هستند و یا علیه آنها .
انقلاب نارنجی اوکراین در سال 2004 همانند بحرانهای صربستان در سال 2000، و گرجستان در سال 2003 بسیار فراگیر شده و رژیم قدیمی را در هم شکست.
کرملین این حوادث را به دقت مورد بررسی قرار داد و از آنها درس گرفت. واژه نارنجی در مسکوی پوتین به یادآورنده سوء استفاده، ترس و تمسخر است. یک پیروزی خیابانی در کییف برای کرملین یک شکست محسوب میشود.
ویلسون میگوید: روسیه قدرت مخرب و قهریه زیادی دارد. اما آنها همیشه و در درازمدت کارایی نخواهند داشت.
انتهای پیام