محمدعلی نجفی، مأموریت ویژهای را به سیدمحمد بهشتی داده است تا برای گردشگری کشور، «شعار، برند و لوگو» طراحی کند، اثری که واحد و جاودانه باشد و اتفاقی که بهشتی آن را به کشف قارهی آمریکا توسط «کریستف کلمب» تشبیه میکند.
سیدمحمد بهشتی - رییس پیشین سازمان میراث فرهنگی - که اکنون مشاور ارشد رییس سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری شده، شخصیتی کاملا شناحتهشده در عرصهی میراث فرهنگی است؛ اما این روزها از محمدعلی نجفی مأموریت گرفته تا «برند و شعار گردشگری» را برای کشور طراحی کند. موضوعی که خیلی وقت است، حرف آن زده میشود؛ اما تا به حال، از عمل به آن خبری نبوده است. حالا باید دید گروهی که بهشتی تشکیل میدهد، سرانجام این قافله را به سر منزل مقصود میرساند و کشفی که بهشتی از آن سخن میگوید، در گردشگری اتفاق میافتد؟
مشاور رییس سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری که در یک بعدازظهر پاییزی در خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا) حضور یافت، دربارهی کمیتهی تعریف شعار، برند و لوگوی گردشگری که چندی پیش محمدعلی نجفی خبر تشکیل آن را داد، اظهار کرد: در همان ابتدا که دکتر نجفی به سازمان آمد، روی یک نکته تأکید داشت، خود من هم، این بحث را مطرح کرده بودم که ادغام میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری بهدلیل نداشتن تجانس موضوعات آن با یکدیگر، به این عرصه صدمه زده است. آقای نجفی نیز این بحث را مطرح کردند که از زمان ادغام، شیوههای بهکار گرفتهشده مطمئن نبودهاند؛ ولی نمیتوان با قاطعیت گفت که آیا عدم تجانس، این صدمه را وارد کرده است یا شیوههای بهکار گرفتهشده.
انتخاب الگو برای گردشگری
او ادامه داد: آقای نجفی همچنین در حوزهی گردشگری، «گردشگری فرهنگی» را بهعنوان الگویی مناسب برای کشور مطرح کرد. از جایگاه فردی که تلاش میکند از سازمان فاصله بگیرد، جدا از اینکه با سازمان همکاری دارم، در اینباره نظر میدهم که اگر الگوی گردشگری فرهنگی را الگوی انتخابی خود برای توسعهی گردشگری کشور در نظر بگیریم، موضوعهایی مانند میراث فرهنگی، گردشگری و صنایع دستی بهلحاظ جوهری با یکدیگر عدم تجانس نخواهند داشت، یعنی مکمل و مُقوِم هم میتوانند باشند.
وی در توضیح بیشتر دربارهی الگوی گردشگری فرهنگی، اظهار کرد: در گردشگری فرهنگی، گردشگران دنبال پاسخ این پرسشها هستند که این سرزمین (ایران) کجاست و مردمی که در این سرزمین زندگی میکنند، چه کسانی هستند. این پرسشها در حوزهی میراث فرهنگی پاسخ داده میشوند. بنابراین پیوند آنها تا این حد نزدیک است.
بهشتی بیان کرد: در مقابل گردشگری فرهنگی، گردشگری تفریحی یا عشرتی وجود دارد که مقصود آن، تفریح است. گردشگر میآید که با عشرت، تفریح و خوشگذرانی ملاقات کند، در صورتی که در گردشگری فرهنگی، گردشگر با سرزمین و مردمی که در آن زندگی میکنند، ملاقات میکند که این دیداری فرهنگی است. این دو الگوی گردشگری، ماهیتا با یکدیگر تفاوت دارند.
الگویی که بعد از انقلاب برای گردشگری انتخاب کردیم
وی گفت: متأسفانه در سالهای بعد از انقلاب، بدون آنکه وارد بحث نظری شده باشیم، الگویی که همواره موافقان و مخالفان توسعهی گردشگری، روی آن اتفاق نظر داشتند، گردشگری فرهنگی نبوده است. ممکن است حرفاش را زده باشند، اما عملا گردشگری فرهنگی الگو نبوده است.
رییس پیشین سازمان میراث فرهنگی کشور ادامه داد: آنها معضل اصلی توسعهنیافتگی گردشگری را در زمینهی لجستیکی میدیدند، یعنی فکر میکردند، مشکل گردشگری در کشور ما نبودن هتل، سرویس بهداشتی، سیستم حمل و نقل و ویزا است و اگر این امکانات فراهم شود، گردشگری میتواند رونق پیدا کند. تمام سود و بهرهی گردشگری را هم در آن هزینهای که گردشگر برای خرید بلیت موزه، اقامت در هتل، کرایهی تاکسی و غذای رستوران صرف میکرد، میدیدند و آن را بهعنوان درآمد گردشگری محسوب میکردند.
او اظهار کرد: اگر گردشگری فرهنگی الگو باشد، درآمدهای اقتصادی به آن مفهومی که گفته شد، قطعا اتفاق میافتد و حتما به رستوران و سرویس بهداشتی و هتل نیاز است؛ اما مقصود اصلی این گردشگری، کسب درآمد کوچک اقتصادی به این شکل نیست، چون گردشگری فرهنگی میتواند درآمدهای اقتصادی حقیقی در مقابل این درآمدهای کوچک برای ما داشته باشد. درآمدهای اقتصادی گردشگری فرهنگی خیلی بیشتر از آن پولی است که یک گردشگر در ایران خرج میکند.
بهشتی تغییر تصویر ایران در جهان و باز شدن درهایی را که براثر تصویر نابجا و نامطلوب روی ما بسته شده است، درآمد حاصل از گردشگری فرهنگی دانست، افزود: اگر فقط همین یک مورد را در نظر بگیرید، میبینید چه درآمد بزرگی از گردشگری فرهنگی حاصل میشود. مثال آن، اروپا است که بعد از جنگ دوم جهانی، اروپاییها این بحث را مطرح کردند که چه کار کنند تا دیگر شاهد جنگ نباشند و یکی از مهمترین کارهای آنها توسعهی گردشگری بود. قصد گردشگری این بود که کدورتهای موجود بین اقوام مختلف اروپایی را با شناختی که ایجاد میکند، از بین ببرد. بهرهی آن هم این بود که بعد از پایان جنگ جهانی دوم دیگر شاهد جنگ دیگری در اروپا نبودیم و در مقابل، شاهد پدید آمدن اتحادیهی اروپا، ایجاد پول واحد و برداشتن مرزها هستیم. این بهرهی اقتصادی، خیلی بیشتر از آن است که آمار درآمد کشورهای اروپایی از محل گردشگری نشان میدهد.
او معتقد است: این درآمد آماری در مقابل آن درآمد بزرگتری که ایجاد امنیت کرده و شرایط لازم را برای اجرای برنامههای بسیار بزرگ اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی فراهم کرده، خیلی کوچک است.
کمیتهی برند گردشگری را تشکیل میدهم
وی گفت: گردشگری فرهنگی در کشور ما میتواند چنین اهدافی را دنبال کند و پیشانی توسعهی کشور به مفهوم همهجانبه باشد. در این شرایط، گردشگری با میراث فرهنگی، نسبت جوهری پیدا میکند و مکمل یکدیگر میشوند. حالا اگر قرار باشد این اتفاق رخ دهد باید مقصودمان را از گردشگری بیان کنیم و با یک زبان همهفهمی، ظرفیتهای گردشگری کشور را معرفی کنیم و بگوییم، چه رویایی هستیم تا دنیا برای ملاقات با این رویا بیاید. این همان کاری است که برندینگ انجام میدهد. آقای دکتر نجفی مأموریت دادند که دربارهی این موضوع کار کنم و بهتازگی هم در یکی از سخنرانیهایشان گفتند، باید کمیتهای تشکیل شود و من حرفشان را اجابت میکنم و کمیتهای را تشکیل میدهم.
او با بیان اینکه مطالعاتی را شخصا در این زمینه آغاز کردهام، افزود: البته از قبل، بعضی دوستان را به کمک گرفتم و اکنون در حال توسعهی این همکاریها هستم و با اشخاصی که با موضوع آشنا هستند، در حال بحث و گفتوگو هستم تا بهترین گروه را انتخاب کنم و با آن گروه، کارهایی را برای برندینگ گردشگری کشور انجام دهیم.
به اندازهی «کریستف کلمب» نمیدانم
بهشتی دربارهی مدت زمانی که برای به نتیجه رساندن شعار و برند گردشگری کشور لازم است، گفت: اگر از «کریستف کلمب» میپرسیدند که چقدر طول میکشد به قارهی آمریکا برسد؟ میگفت، نمیدانم، چون نمیدانست که دارد به قارهی آمریکا میرود.
او در پاسخ به این نکته که با این حساب، باید در انتظار کشف جدیدی در برندینگ گردشگری کشور باشیم؟ بیان کرد: بله؛ این موضوعی نیست که در کشور ما سابقه داشته باشد. ما در حال وارد شدن به یک عرصهی جدید هستیم و میخواهیم ایران را در قالب یک برند به جهان معرفی کنیم. در این زمینه، تمرینی نداشتهایم و باید تمرین کنیم، باید آدمهای خود را بشناسیم، این وسط باید کُشته بدهیم و چند کِشتی غرق شود تا به مقصد برسیم.
مشاور رییس سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری دربارهی اینکه با توجه به برگزاری چند دوره همایش «برند گردشگری» در کشور که با حضور اساتید و کارشناسان خارجی بودند، آیا از این تجربهها هم در تهیهی برند و شعار گردشگری استفاده میشود؟ اظهار کرد: طبعا عقل حکم میکند از تمام این ظرفیتها استفاده کنیم. نفس این را که برند در کشور ما موضوعیت پیدا کرده است، باید به فال نیک گرفت؛ ولی اکنون به این مبتلا هستیم که اصطلاحی مطرح میشود، اما عموما در ماهیت آن تأمل نمیشود، برای همین مدام آن را تکرار و بعد به یکسری فعالیتها الصاق میکنند، بدون آنکه ورود ماهوی به موضوع داشته باشند.
یک مصداق از «توسعه پایدار» در کشور نداریم
او گفت: ما اصطلاحی به نام «توسعه پایدار» داریم که حدود 20 سال است در ادبیات برنامهریزی بیرون از اینجا استفاده میشود؛ ولی تقریبا یک مصداق از برنامهها و پروژههای اجرا شده که مبتنی بر توسعه پایدار باشد، نداریم. درصورتیکه لفظ آن مکرر تکرار میشود. اگر به توسعهی پایدار ورود ماهوی کرده بودیم، دریاچهی ارومیه و یا تالاب گاوخونی خشک نمیشد و این اتفاقها برای زایندهرود نمیافتاد و بسیاری از اتفاقات دیگر.
وی افزود: معلوم است که به لفظ اکتفا کردهایم؛ البته هستند افرادی در کشور ما که مظلومانه حرفهایی در امر توسعهی پایدار دارند؛ ولی خیلی شنونده نداشتهاند. حالا من به سهم خودم میخواهم امر برندینگ را جدی بگیرم و ورود ماهوی به این موضوع داشته باشیم.
بهشتی در پاسخ به این پرسش که با توجه به شخصیت و وجهی میراث فرهنگی شما و همچنین فعالیت گروههای دیگری در حوزهی گردشگری که تا کنون در طراحی شعار، راهاندازی وبسایت، تبلیغ ایران، حضور در نمایشگاههای خارجی و شناخت بازارها تجربه داشتهاند، آیا جریان راهاندازی این کمیته زیر نظر شخص شما، مخالفتی داشته است؟ اظهار کرد: تا کنون چیزی نشنیدهام، البته در معرض آن هم نبودهام.
دیگر از میراث فرهنگی استفادهی ابزاری نمیشود
او در ادامهی این سخناناش با اشاره به اظهارات مهدی حجت قایم مقام سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری برای جلوگیری کردن از استفادهی ابزاری از میراث فرهنگی در سالهای گذشته، با تاکید بر اینکه قرار نیست دیگر از میراث فرهنگی، استفادهی ابزاری شود، برای توضیح بیشتر این مفهم، گفت: برای نمونه، این خبر داده میشود که سالانه پنج میلیون نفر به گیلان می روند، به نظر این عدد خوب است، چون این جمعیت پولی را در آن منطقه خرج میکند؛ اما با این بحثی که دربارهی گردشگری فرهنگی کردیم، این اتفاق، یک افتضاح است. چون پنج میلیون نفر به گیلان میروند که آنجا را نبینند و گیلانی را نشناسند. شاهد آن هم این است که ما به گیلان میگوییم؛ «شمال». اگر از آنهایی هم که به این سفر رفتهاند، سوال بپرسید، کجا رفتید، میگویند؛ نمیدانیم، یک جایی به اسم «چیچیکنار یا چیچیفلان»، درحالی که هر جایی اسمی دارد. اگر به یک رودسری، لاهیجانی بگویید، اوقاتاش تلخ میشود، چون این دو منطقه، متفاوت از یکدیگرند. نمیتوانیم آنقدر بیگانه باشیم که این تفاوتها را به جا نیاوریم. این مثل آن است که فکر کنیم همهی چینیها شبیه همدیگر هستند، چون آنها را نمی شناسیم. نمیشود که یک میلیارد و نیم میلیون نفر، شبیه یکدیگر باشند. این حاصل جهل ما است، وگرنه چینیها، یکدیگر را اشتباه نمیگیرند.
گردشگری، نقار ایجاد کرده است
بهشتی ادامه داد: اینکه سفر پنج میلیون نفر به گیلان را شاخص موفقیت گردشگری بدانیم، درحالی که بیشتر مردم به جای هتل در چادر و در خیابان خوابیدهاند، نشان میدهد، هنوز نمیدانیم گردشگری یعنی چه، چون اگر بفهمیم، اصلا از این عدد خوشحال نمیشویم. این عدد یعنی تولید پنج میلیون نفر زباله، پنج میلیون نفر ایجاد نقار و نه به این اندازه، بهرهی اقتصادی فرهنگی.
او اضافه کرد: در مازندران شدت نقار بیشتر هم بوده است، اگر در صف نانوایی بایستید و رفتاری داشته باشید که مازندرانیها خوششان نیاید، ببینید چه واکنشی دریافت میکنید. انگار دشماناشان آمدهاند، این به خاطر نقار است. این مطلوب نیست و نباید از اتفاقاتی که در سواحل و یا مناطقی مثل کلاردست افتاده است، خوشحال شویم، چون ضایعات فرهنگی و طبیعی ایجاد شده است و از آن سودی نبردهایم، تمام مناظر طبیعی و ثروت ملیمان را به طمع «یک قِران دوزار» نابود کردهایم. اگر بیلان کلی آن را درنظر بگیریم میبینیم که از لحاظ اقتصادی، زیان هم کردهایم.
انتهای پیام