"روزهای پیش روی باراک اوباما ممکن است کمر رئیسجمهور آمریکا را بشکنند. اگر باراک اوباما از تحقیر در کنگره مصون بماند معلوم نیست که حتی پیروزی در کنگره بتواند جلوی آسیب خوردن به موقعیت او را بگیرد."
به گزارش خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا) شبکه خبری بی.بی.سی در تحلیلی نوشته است: «روزهای آینده شاهد خواهیم بود که چگونه باراک اوباما آشکارا مورد انتقاد میگیرد، تمام نقاط ضعف او برملا میشود و تمام قدرتی که در شخصیت او است به محک گذاشته میشود.
کسی در مورد کلمات گیرای اوباما و هنر سخنوری او شک ندارد و او از این توانائی در شش مصاحبه تلویزیونی و سخنانی که سه شنبه شب خطاب به ملتش ایراد خواهد کرد، به نحو احسن استفاده میکند.
اما اخیرا از قدرت گیرایی سخنان او کم شده است زیرا کلمات او از فرط تکرار دیگر اثر جادویی به جای نمیگذارند.
از این بدتر، بیان مهمترین کلمات برای اوباما بسیار سخت است.
او درگفتوگوهای خصوصی و با سیاستمدارانی که سرنوشت او را در دست دارند، از این کلمات استفاده میکند.
اوباما در متقاعد کردن کنگره درباره هر یک از طرحهایش سابقه بسیار بدی دارد. او سالها است که در برقراری رابطه نزدیک با نمایندگان کنگره سهل انگاری کرده است.
سیاستمداران شهر واشنگتن خیلی بیشتر از نمایند گان پارلمان انگلیس، سیاست را یک مسئله شخصی میدانند.
تقریبا هر نماینده کنگره و هر سناتور آمریکایی خود را شخص بسیار مهمی تلقی میکند.
هر سیاستمداری به اینکه رئیسجمهور به او توجه کند مباهات میکند. برای آنها قدرت کسب و کارشان است این وجه نقد به حساب میآید.
اما باراک اوباما تمایلی به تظاهر و تعریف و تمجید ندارد. باراک اوباما هیچ رابطهای را به آن نزدیکی باکسی برقرار نکرده است که بتواند به چاپلوسی و یا تهدید متوسل بشود.
نبرد غرایز
بسیاری از ما وقتی به مسئلهای با تمام وجود اعتقاد داریم، دیگران را هم راحت میتوانیم در باره آن متقاعد سازیم اما باراک اوباما ضمن سخنرانیاش در سنپترزبورگ، به نظر میرسید که بیش از هرکس دیگری میخواست خود را قانع کند.
او بعد از یک دوره طولانی و سخت برخلاف میل خود تصمیم به حمله محدود به سوریه را گرفت.
درون باراک اوباما، جنگ غیرعادلانهای بین طبیعت صلح جویانه و غریزه او وجود دارد. او در سفر خود به سوئد گفت که ترجیح میدهد به مشکلات آموزشی یک کودک فقیر فکر کند تا به جنگ یا صلح.
از همه گذشته او با این شعار انتخاب شد که برای مسائل داخلی کشورش اولویت قائل باشد و به جنگ خاتمه بدهد.
باراک اوباما باید مردم کشورش را در مورد حمله محدود به سوریه قانع کند.
او با سه احساس درونی دست و پنجه نرم میکند. نخستین احساس او تمایل به پرهیز از جنگ است که مسائل سیاسی داخلی آن را تقویت میکند و دیگر اینکه باراک اوباما به عنوان یک روشن فکر معتقد است که آمریکا نباید اراده خود را بردنیا تحمیل کند.
اما از سویی دیگر او قلبا جنبشهای مدنی را تحسین میکند. باراک اوباما بر این باور است که باید از حق مردمان محروم، سرکوب شده و کسانی که قدرت تعیین سرنوشت خود را ندارند، دفاع کرد.
احساس سوم او وظیفهاش به عنوان فرمانده کل قوای آمریکاست که او را ملزم به حفظ آمریکا و منافع درازمدت آن در جهان می کند.
این جنگ درونی بود که در مرحله اول او را از دخالت در بحران سوریه باز میداشت. ولی او بعدتر تسلیحات شیمیایی را خط قرمز آمریکا تعیین کرد.
اولین باری که این خط قرمز زیر پا گذاشته شد او هنوز از دخالت دربحران سوریه پرهیز میکرد ولی بعد با کمال بی میلی دوباره خط قرمز را مطرح کرد با تاکید براین نکته که آمریکا قصد تغییر رژیم سوریه را ندارد.
وقتی کشورهای دیگر به ویژه انگلیس او را تنها گذاشتند چارهای نداشت بجز این که به کنگره روی بیاورد.
ممکن است که بسیاری از منتقدان او اشتباه کرده باشند و باراک اوباما روش هوشمندانهای را با وجود تمام مشکلات در پیش گرفته باشد، اما درحال حاضر نشانههای خوبی به چشم نمیخورد و انتظار میرود که یک فاجعه سیاسی در انتظار رئیس جمهوری آمریکا باشد.»
انتهای پیام